و چون معنى شكر «صرف نعمت» است در مصرفى كه رضاى مُنعم در آن است، عَلى هذا از براى بنده شاكر لازم است شناختن چيزهائى كه رضاى الهى در آن است، و دانستن امورى كه مكروه و خلاف رضاى او مى باشد تا متمكّن از اَداى شكر و ترك كُفران بوده باشد.
و راهى كه به آن توان جميع محبوبات و مكروهات الهى را يافت طريقه شرع مقدّس است، كه جميع آنچه رضاى الهى است در آن، يا خلاف رضاى اوست بيان فرموده و از اوّل به واجبات و مستحبّات و از دوّم به محرّمات و مكروهات تعبير كرده، پس هر كه اطّلاع از جميع احكام شريعت مطهّرة در همه افعال خود نداشته باشد، متمكّن از اَداء حقِّ شكر الهى نيست.
* بدان كه : طريق شكرگذارى الهى به چند امر است:
* اوّل : نظر كردن به پست تر از خود در امور متعلّقه به دنيا و بالاتر از خود در امور دين.
* دوّم : به نظر آوردن مردگان و متذكّر شدن اينكه نهايت مطلوب ايشان آن است كه آنها را به دنيا برگردانند تا در دنيا عمل خير كنند، پس خود را از ايشان فرض كند و چنان تصوّر نمايد كه مطلب او برآمده و به دنيا برگشته است.
* سوّم : آنكه ياد كند آنچه را كه بر او روى داده از مصائب عظيمه و مرض هاى مهلكه، كه اميد نجات در آن نداشته، پس خلاصى از آن را غنيمت شمرد.
* چهارم : آنكه هر مصيبتى كه بر او وارد مى شود شكر كند كه مصيبتى بالاتر از آن به او نرسيده، و يا اينكه بلائى به دين او وارد نشده.
* پنجم : معرفت الهى و تفكّر در صنايع الهيّه و انواع نعمت هاى ظاهريّه و باطنيّه كه آنها زياده از آن است كه اِحْصاء شود.
قالَ اللّه تَبارَك و تَعالى: وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها.[81]