پرسيدم: «چرا؟»
گفت: «به خاطر آنچه از ابوجعفر ـ (امام جواد(عليه السلام)) ـ در مجلس معتصم بر سرم آمد!»
گفتم: «جريان چيست؟»
گفت: «شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه ـ ]معتصم[ ـ خواست با اجراى حد الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و محمد بن على ـ ]امام جواد(عليه السلام)[ ـ را نيز فرا خواند، و از ما پرسيد: «دست دزد از كجا بايد قطع شود؟»
من گفتم: «از مچ دست».
گفت: «دليل آن چيست؟»
گفتم: «چون منظور از دست در آيه تيمم «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَاَيْدِيكُمْ;[32] صورت و دست هايتان را مسح كنيد» تا مچ دست است».
گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مى گفتند دست دزد بايد از مچ قطع شود. ولى گروهى ديگر گفتند لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دليل آن را پرسيد.
گفتند: منظور از دست در آيه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَاَيْدِيَكُمْ اِلَى الْمَرافِقِ;[33] صورت ها و دست هايتان را تا آرنج بشوييد» تا آرنج است».
آنگاه معتصم به محمد بن على ـ ]امام جواد(عليه السلام)[ ـ رو كرد و پرسيد: «نظر شما در اين مسأله چيست؟»