فرمود: «براى تو از حكمت آفريدگار در آفرينش جهان و حيوانات و درندگان و حشرات و مرغان و هر جاندارى از انسان و چهارپايان و گياهان و درختان ميوه دار و بى ميوه و گياهان خوردنى و غير خوردنى بيان خواهم كرد; چنانكه عبرت گيرندگان از آن عبرت گيرند و بر معرفت مؤمنان افزوده شود و ملحدان و كافران در آن حيران بمانند; بامداد فردا نيز نزد ما بيا».
از اين توفيق ناياب سخت شاد شدم و به خانه آمدم و در انتظار آن وعده جانبخش شب بر من دراز شد».
مجلس اول
بامداد به خدمت امام شتافتم، و رخصت طلبيده وارد شدم و ايستادم، بعد به حجره اى ديگر داخل شدم و امام مرا به خلوت خويش طلبيد، چون نشستم، امام فرمود: «مفضّل، گويا شب بر تو در انتظار وعده ما طولانى شد؟»
عرض كردم: «آرى سرور من».
امام اينگونه آغاز كرد: «اى مفضّل! خدا بود و هيچ چيز پيش از او نبود. و او باقى است و بودنش را نهايت نيست، حمد و ستايش سزاوار اوست كه به ما الهام فرمود، و شُكر و سپاس ويژه او كه برترين مراتب علوم و رفيع ترين قله هاى سرافرازى را به ما عطا كرد، و ما را بر همه آفريدگان به علم خويش برگزيد، و به حكمت خود ما را بر آنان گواه ساخت».
مفضّل مى گويد: اجازه خواستم تا آنچه را امام مى فرمايد بنويسم
امام موافقت كرد و فرمود: «اى مفضّل! آنانكه در وجود آفريدگار جهان ترديد مى كنند، به عجايب خلقت جهان جاهلند، و فهمشان از درك حكمتهاى خداى متعال در مخلوقات دريا و كوه و دشت كوتاه و قاصر است; بنابراين به سبب كوتاهى فكر و دانششان به راه انكار رفته اند، و به جهت ناتوانى بصيرتشان به لجاجت و تكذيب پرداخته اند، تا آنجا كه منكر شده و مى گويند موجودات را خالقى نيست و ادعا مى كنند كه جهان مدبّرى ندارد، و آنچه وقوع مى يابد بنابر حساب و اندازه و حكمت و تدبيرى نيست!