متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

* محمد بن عبدالله بكرى مى گويد: «از جهت مالى سخت درمانده شده بودم و براى آنكه پولى قرض كنم وارد مدينه شدم، اما هرچه اين در و آن در زدم نتيجه نگرفتم و بسيار خسته شدم. با خود گفتم خدمت حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر ـ كه درود خدا بر او باد ـ بروم و از روزگار خويش نزد آن بزرگ شكايت كنم.

پرسان پرسان ايشان را در مزرعه اى در يكى از روستاهاى اطراف مدينه سرگرم كار يافتم. امام براى پذيرايى از من نزدم آمدند و با من غذا ميل فرمودند; پس از صرف غذا پرسيدند: «با من كارى داشتى؟»

ماجرا را برايشان عرض كردم; امام برخاستند و به اطاقى در كنار مزرعه رفتند و بازگشتند و با خود سيصد دينار طلا آوردند و به من دادند و من بر مركب خود و بر مركب مراد سوار شدم و بازگشتم».[45]

* عيسى بن محمد كه سنش به نود رسيده بود مى گويد: «يك سال خربزه و خيار و كدو كاشته بودم; هنگام چيدن نزديك مى شد كه ملخ تمام محصول را از بين برد و من يكصد و بيست دينار خسارت ديدم.

در همين ايام، حضرت امام كاظم(عليه السلام) (كه گويى مراقب احوال يكايك ما شيعيان مى بودند) يك روز نزد من آمدند و سلام كردند و حالم را پرسيدند; عرض كردم: «ملخ همه كشت مرا از بين برد».

پرسيدند: «چقدر خسارت ديده اى؟»

گفتم: «با پول شترها صد و بيست دينار».

امام(عليه السلام) يكصد و پنجاه دينار به من دادند.

عرض كردم: «شما كه وجود با بركتى هستيد به مزرعه من تشريف بياوريد و دعا كنيد».

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی