آه، اى امام راستين و بزرگ!
پرده هاى ستبر سرشك، ما را از ديدن حماسه مقاومت و پايدارى و سرانجام، جانسپارى تو در راه حق، باز نخواهد داشت و اگر بر تو مى گرييم، ايستاده مى گرييم; تا ايستادگى تو را در برابر خصم، سپاس گفته و هم به همراه تاريخ و هستى، پيش پاى مقاوم تو، به احترام برخاسته باشيم.
پاكترين درود، از زيباترين و شجاعترين جايگاه دلمان بر تو باد. هميشه، تا هر گاه...
مناظرات و گفتگوهاى علمى
امامان گرامى ما با دانشى الهى كه داشتند در مورد هر سئوالى كه از آنان مى شد، پاسخى درست و كامل و در حد فهم پرسشگر; مى دادند. و هر كس حتى دشمنان، چون با آنان به احتجاج و گفتگوى علمى مى نشست; با اعتراف به عجز خويش و قدرت انديشه گسترده و احاطه كامل آنان، برمى خاست. هارون الرشيد امام كاظم(عليه السلام)را از مدينه به بغداد آورد و به احتجاج نشست.
هارون گفت: «مى خواهم از شما چيزهايى بپرسم كه مدتى است در ذهنم خلجان[34] مى كند و تاكنون از كسى نپرسيده ام; به من گفته اند كه شما هرگز دروغ نمى گوييد; جواب مرا درست و راست بفرماييد!».
امام فرمود : «اگر من آزادى بيان داشته باشم; تو را از آنچه مى دانم در زمينه پرسشت آگاه خواهم كرد».
هارون: «در بيان آزاد هستيد; هرچه مى خواهيد بفرماييد». و ادامه داد : «چرا شما و مردم; معتقد هستيد كه شما فرزندان ابوطالب از ما فرزندان عباس برتريد; در حالى كه ما و شما از تنه يك درختيم. ابوطالب و عباس هر دو عموهاى پيامبر بودند و از جهت خويشاوندى با پيامبر; با هم فرقى ندارند».