آنگاه كه پيامبر به امر خدا، با اهل نجران، به «مباهله» برخاست، امام حسن و امام حسين و حضرت على و فاطمه(عليهم السلام) را نيز به فرمان خداى، همراه خويش برد و آيه تطهير در پاكدامنى آن گراميان فرود آمد.[9]
حسن با پدر
امام حسن(عليه السلام) همراه و هماهنگ پدر بود ، از بيدادگران انتقاد و از ستمديدگان حمايت مى كرد.
هنگامى كه ابوذر به ربذه تبعيد مى شد، عثمان دستور داد هيچ كس او را بدرقه نكند، اما امام حسن و برادر گراميش، همراه با پدر بزرگوارشان، از آن آزاده ى آواره، به گرمى بدرقه كردند و به هنگام بدرود، از حكومت عثمان ابراز بيزارى نمودند و ابوذر را به شكيبايى و پايدارى پند دادند.[10]
سال 36 هجرى با پدر از مدينه به سوى بصره آمد تا آتش جنگ جمل را كه عايشه و طلحه و زبير بر افروخته بودند، فرو نشانند. پيش از ورود به بصره به فرمان حضرت على(عليه السلام)، همراه عمار ـ صحابى بزرگ و پاك ـ به كوفه رفت تا مردم را بسيج كند، آنگاه با مردم به يارى امام، به سوى بصره بازگشت.[11]
با سخنرانى هاى شيوا و محكم خويش، دروغ عبدالله بن زبير را ـ كه قتل عثمان را به حضرت على(عليه السلام)، نسبت مى داد; آشكار ساخت و در جنگ همكارى ها كرد تا پيروز بازگشتند.[12]
در جنگ صفين نيز، همراه پدر، پايمردى ها كرد. در اين جنگ، معاويه، عبيد الله بن عمر را نزد او فرستاد كه: «از پيروى پدر دست بردار، ما خلافت را به تو وا مى گذاريم، چرا كه قريش، از پدر تو به سابقه پدر كشتگى ها، ناراحتند، اما تو را پذيرا توانند شد...»