و نيز امام صادق(عليه السلام) بفرمايند: «ما كانَتْ قَضيَّةٌ اَعْظَمَ بَرَكَةً مِنْها; هيچ حادثه اى پربارتر از اين، رخ نداد».[50]
بنابراين، آن كس كه به امامت امامان پاك، ايمان دارد، نبايد به صلح امام حسن ـ كه درود خدا بر او ـ ايراد بگيرد، به همانگونه كه به صلح پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)با قريش، ايراد نمى گيرد.
به همين جهت، وقتى برخى از شيعيان به خود امام ايراد مى گرفتند ـ چنانكه برخى مسلمانان به خود پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) ـ مى فرمود: «در كار امام دخالت نورزند و نسبت به امام خويش، پيروى داشته باشند چرا كه او به فرمان خدا و بنابر مصالح واقعى، كارها را انجام مى دهد، اگر چه ديگران رمز آن را نفهمند.»
ابوسعيد عقيصا مى گويد: «به حضرت امام حسن(عليه السلام) گفتم: چرا با معاويه صلح كردى و حال آنكه حق با تو و معاويه گمراه و ستمگر است؟»
فرمود: «آيا من پس از پدرم، حجت خدا و امام نيستم؟»
گفتم: «آرى».
فرمود: «مگر رسول خدا در حق من و برادرم نفرمود: اَلْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ اِمامانِ، قاما اَوْقَعَدا؟; حسن و حسين امامند چه قيام كنند و چه نكنند؟»
گفتم: «آرى».
فرمود: «پس من امام هستم، چه قيام كنم و چه نكنم».