ابن مسعود نيز مى گويد: «پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) على را طلبيد و با او به خلوت نشست و چون باز آمد، پرسيدم چه مى گفتيد؟ فرمود: پيامبر هزار در، از دانش بر من گشود كه از هر در، هزار درِ ديگر باز مى شود!»
يك روز، حضرت على(عليه السلام) بر منبر فرمود: «يا مَعْشَرَ النّاسِ! سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى; اى گروه مردمان! از من بپرسيد; پيش از آن كه مرا از دست بدهيد. از من بپرسيد، چرا كه دانش گذشتگان و آيندگان نزد من است، سوگند به خدا اگر مسند قضاوت بگسترند، براى يهوديان از كتاب خودشان و براى پيروان انجيل، از همان كتاب و براى پيروان زبور از همان و براى اهل قرآن از قرآن، داورى خواهم كرد... سوگند به خدا من از همه به قرآن و تأويل آن داناترم.»
آنگاه دگرباره فرمود: «سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى; از من بپرسيد پيش از آن كه مرا از دست دهيد. اگر از يكايك آيه هاى قرآن بپرسيد، پاسختان خواهم گفت; از هنگام نزول آن و از اين كه درباره چه كس نازل شده و هم خبر مى توانم داد از ناسخ و مَنسوخ و خاصّ و عامّ و مُحكم و مُتشابه و مَكّى و مَدَنى بودنِ آيه ها... .»[14]
پيامبر گرامى اسلام، بر اساس همه فضايل على(عليه السلام)، از سوى خدا فرمان داشت كه وصايت و جانشينى حضرت على(عليه السلام) را به مردم باز گويد و اين كار را در موارد گوناگون از جمله در روز غدير انجام داد; پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) در سال دهم هجرت به مكّه عزيمت فرمودند تا فريضه حجّ بگذارند و همراهان پيامبر را در اين سفر تا صد و بيست هزار نفر نوشته اند. به هنگام بازگشت چنين جمعيّتى همراه پيامبر بودند و روز هيجدهم ماه ذيحجه نزديك نيمروز در صحراى جُحْفِه به «غدير خُم» رسيد; در اين هنگام اذان نماز اعلام شد مردم اجتماع كردند و نماز گزاردند و از باربند شتران مكانى برتر ساخته شد. پيامبر گرامى اسلام بر فراز آن ايستاد و پس از ستايش خداوند چنين فرمود: