متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

 

 آيين زندگى

و

درسهاى اخلاق اسلامى

 

 

 

آية اللّه حاج شيخ جواد تهرانى(قدس سره)

 



 مقدمه نويسنده

بسمه تعالى شأنه

بعضى از دوستان از اينجانب تقاضا كردند كتابى ساده و همگانى كه مشتمل بر دروس اخلاق اسلامى و رهنماى قسمتهايى از آيين زندگى باشد بنويسم، تا مورد استفاده غالب طبقات قرار گيرد. پس از گذشت مدتى آنچه به نظرم رسيد كه در اين كار براى خودم بى تكلّف و براى خوانندگان سودمندتر باشد; اين بود كه مقدارى از آيات قرآن كريم و احاديث پيغمبر و ائمّه دين سلام الله عليهم اجمعين را با ترجمه تقريبى آنها به فارسى، جمع و تأليف نمايم تا به توفيق خداوند متعال خوانندگان محترم چون مستقيماً با كلمات وحى و عبارات و نصوص منقوله از ذوات مقدسه پيغمبر و ائمّه دين(عليهم السلام) رو به رو مى گردند، درس بهترى فرا گيرند و استفاده بيشترى بنمايند و لذا به نوشتن اين تأليف پرداختم و آن را «آيين زندگى و درسهاى اخلاق اسلامى» نام نهادم. وَلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ.

يادآورى

1:مؤلّف در اين كتاب در نظم و ترتيب مطالب و هم در نقل آيات و روايات به هيچ وجه نظرى خاص نداشته; فقط هر موضوع و مطلبى كه متناسب با هدف و غرض از تأليف اين كتاب بوده و به تدريج به خاطرش مى آمده با ذكر مداركى نوشته است تا براى تنظيم و ترتيب مطالب و يا ذكر مدارك به زحمت نيفتاده باشد.

2: در مطالب كتاب راجع به هر موضوع، تمام آيات و روايات استقصاء نشده است; بلكه راجع به هر مطلبى، منظور تنها ذكر بعضى مدارك از آيات يا روايات بوده است نه آنكه تمام آيات و روايات آن موضوع، ذكر و استقصاء گردد.


3: مؤلّف در نقل روايات اهتمام داشته است كه از كتب معتبره نقل كرده باشد; لذا هر جا كه از مستدرك الوسائل روايت نقل كرده، توجه نموده است كه روايات منقوله از مآخذ نسبتاً معتبر آن كتاب نقل شود.

: 4در ترجمه و ذكر معانى آيات و روايات (چنانكه در مقدمه كتاب اشاره شده است) در اساس، مقصود مؤلف ترجمه تقريبى آنها بوده; گرچه سلاست و روانى عبارات هم محفوظ نگردد، مع ذلك اينك كه تأليف اين جلد به پايان رسيده فكر مى كند كه آيا فقط از عهده همان ترجمه هاى تقريبى هم برآمده يا خير؟ در پيش خود و وجدانش نمى تواند هرگز چنين تعهّدى را داشته باشد; ولى در همين ترجمه هاى ناقص نيز اميد استفاده براى خوانندگان محترم مى رود.

و آن چيزى را كه مؤلّف دانسته و مى فهمد; اين است كه افراد اجتماع اگر پابند به دستورات اسلامى در وضع زندگى انفرادى و اجتماعى خود گردند، به زندگى مرفّه و آسوده و منظمى در دنيا و آخرت نائل مى شوند. آرى يگانه راه ترقّى و تعالى و تأمين سعادت حقيقى دنيا و آخرت و خارج شدن از اضطرابات و وحشتهاى زندگى پرپيچ و خم دنيا در پيروى از تعاليم و دستورات اسلامى است. دين مقدس اسلام با استخراج ذخاير ارضى و صنعت و اختراعات مادى و علوم حسى و تجربى مخالفت ندارد، ولى مى گويد: «بشر همين زندگى صنعتى و علمى را در چهار چوب قوانين و مقررات الهى كه به مصالح واقعى انفرادى و اجتماعى و دنيوى و اخروى مردم وضع شده است بايد سپرى كند تا از همه گونه بدبختى و مهالك دنيا و آخرت نجات يابد.»

وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى(مؤلف)


يك هدف مهم از بعث انبياء

از آيات قرآن كريم و احاديث چنين بر مى آيد كه يك هدف مهم از بعث انبياء به ويژه خاتم آنان صَلَواتُ اللّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ راهنمايى به تهذيب اخلاق و پاك نمودن ارواح بشر از بديهاست و به عبارت ديگر تربيت مردم و بيان دستورات و قوانينى در زندگى است كه مردم در سايه فراگرفتن و به كار بستن آنها به صلاح واقعى و سعادت حقيقى و خوشبختى زندگى دنيا و آخرت نائل گردند و از پليدى ها و زشتى ها و آشفتگى ها محفوظ بمانند.

قرآن كريم

«همچنانكه رسولى از شما (بشر) فرستاديم كه آيات ما را بر شما تلاوت كند و شما را (از پليدى جهل و كفر و اخلاق زشت) پاك كند و به شما كتاب و حكمت و آنچه را كه خود نمى دانستيد (و ممكن نبود از راه فكر و انديشه به آن دانا گرديد، از راه وحى) بياموزد; پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا شكر كنيد و (نعمت) مرا ناسپاسى مكنيد.» [1]

در سوره آل عمران است: «خداوند بر اهل ايمان منّت نهاد كه رسولى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خدا را بر آنان بخواند و آنان را (از هر نقص و آلايش) اصلاح و پاك نمايد و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، و به راستى پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.» [2]

روايــات

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه فرمود: «همانا براى تكميل اخلاق ستوده مبعوث شدم.» [3]

و نيز از آن حضرت است كه فرمود: «بر شما اخلاق ستوده لازم است; همانا كه خداوند عزّ و جلّ مرا بدانها مبعوث فرمود.» [4]

و از على(عليه السلام)است كه بر منبر در خطبه اى فرمود: «اى مردم! خداوند تبارك و تعالى چون خلق را آفريد، خواست كه آنان بر آداب رفيعه و اخلاق شريفه باشند و نيز مى دانست كه ممكن نيست آنان چنين شوند مگر اين كه آن ذات مقدس، خود آنچه را كه به سود و زيان آنان است تعريف و آگاهشان فرمايد; و تعريف خوبى ها و بدى ها جز به امر و نهى (به وسيله انبياء) نمى باشد.» [5]


اصلاح نيّت

مهمترين پايه اصلاح افراد جامعه، اصلاح نيّت است[6]; اگر كارهاى آدمى تنها براى رضاى خدا و امتثال فرمان و دستور او و لااقل به منظور تحصيل ثواب اخروى و نجات از عذاب و مكافات الهى باشد به صلاح و سعادت دنيا و آخرت او و خير جامعه تمام خواهد شد و اگر به منظور شؤون و منافع دنيا از رياست و جاه و مقام و شهرت و مال و منال ... دنيوى باشد; نتيجه عالى و صحيح بر آنها مترتّب نمى گردد و به سعادت و خير دائمى بشر تمام نمى شود. آرى شريفترين و عاليترين هدف براى فعاليتهاى مردم هر اجتماعى تحصيل رضاى پروردگار جهان است كه در سايه آن، تأمين سعادت جاودانى و نجات از عذاب ابدى، ميسّر است.

اجتماعى كه داراى چنين هدف عالى باشد هرگز در آن هيچگونه تجاوز و تَعَدّى و فسق و فجور راه نخواهد يافت. در قرآن كريم و احاديث به تصحيح و اخلاص نيت بسيار اهميّت داده شده است.

قرآن كريم

«آگاه باشيد كه دين خالص (از هر شرك و رياء) براى خداست.» [7]

«و امر نشدند جز به اين كه پرستش كنند خدا را در حالى كه دين را براى او خالص گردانند و از غير دين حق، روى بگردانند و نماز را اقامه نمايند و زكوة دهند و اين است دين (ملت ـ شريعت) درست و راست.» [8]

«پس كسى كه به لقاء پروردگارش اميد دارد بايد كار شايسته كند و در پرستش پروردگار احدى را شريك نسازد.» [9]

«و از مردمان، كسى هست كه جان خود را به طلب رضاى خدا مى فروشد و خدا به (چنين) بندگان رؤوف و مهربان است.» [10]

«و مَثَلِ آنان كه اموالشان را در طلب رضاى خدا و براى استوارى نفوسشان (بر ايمان و طاعت پروردگار) انفاق مى كنند; مثل بوستانى است بر مكان بلندى، كه بدان باران درشت برسد; پس دو چندان ثمر بدهد و اگر به آن باران درشت نرسد، پس باران ريز (بر آن كفاف دهد) و خدا به آنچه مى كنيد (از روى اخلاص يا رياء) بينا است.» [11]


«و آنچه از خير و نيكى انفاق مى كنيد به نفع خودتان است و شما جز براى طلب رضاى خدا انفاق نمى كنيد (نبايد بكنيد) و آنچه از خير و نيكى انفاق مى كنيد (پاداش آن) تماماً به شما داده مى شود و به شما ستم نمى شود.» [12]

«هيچ خير و فايده اى در بسيارى از سخنان سِرّى و راز گفتن مردم نيست، مگر (راز گفتن) كسى كه به صدقه اى يا به كار نيكى يا به اصلاحى ميان مردم امر نمايد; و هر كه به طلب رضاى خدا چنين كند پس (ما كه خداوندگاريم) به زودى اجر عظيم به او عطا خواهيم نمود.» [13]

«كسى كه (به عمل و كار خود) كِشت (و ثواب) آخرت را اراده مى كند; در كشت وى مى افزاييم (و يكى را دست كم ده برابر ثواب مى دهيم). و كسى كه (به اعمالش) كشت (و نفع) دنيا را اراده مى كند از آن (به مقدارى كه به مقتضاى حكمت بخواهيم) مى دهيمش; ولى در آخرت براى او هيچ بهره اى نيست.» [14]

«كسانى كه (به اعمالشان) فقط زندگانى دنيا و زينت آن را اراده مى نمايند ما (مزد) اعمال آنان را در دنيا كاملاً مى دهيم و هيچ از مزدشان در دنيا كم نمى شود; (ولى) هم اينان هستند كه در آخرت براى آنان جز آتش دوزخ نصيبى نيست و آنچه را كه آنان در دنيا به جا آوردند و مى كردند همه در آخرت ضايع و باطل مى گردد.» [15]

«كسانى كه (به اعمالشان) دنياى زودگذر را اراده مى كنند، براى هر كدام آنچه را كه بخواهيم (از متاع دنيا) تعجيل مى كنيم و در همين دنيا مى دهيم (اما به هنگام رستخيز) دوزخ را جايگاه او قرار مى دهيم كه با نكوهش و مردودى و راندگى (از رحمت پروردگار) وارد آن گردد، و كسانى كه (به اعمالشان) آخرت را اراده كنند و با داشتن ايمان، كوشش خود را براى (ثواب) آخرت صرف نمايند; پس سعى آنان مشكور (و مأجور) خواهد بود.» [16]


روايــات

امام صادق(عليه السلام): «همانا خداوند در روز قيامت مردم را بر نيّاتشان محشور مى فرمايد.» [17]

درباره قول خداوند عزوجل: «هر كس به لقاء پروردگارش اميدوار باشد بايد عمل شايسته نمايد و در بندگى پروردگارش احدى را شريك قرار ندهد.» از امام صادق(عليه السلام) روايت است: «شخصى كه چيزى از عمل ثواب را به جا مى آورد نه به طلب رضاى خدا، بلكه به منظور خودنمايى و خودستايى كه ميل دارد به گوش مردم برسد، پس اوست كه در عبادت پروردگارش مشرك شده است.» [18]

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «مسلماً اعمال بسته به نيات است و براى هر شخص از عملش آنچه را كه نيت نموده است عايد مى شود; پس كسى كه جهاد كند به طلب اجر پروردگار، همانا اجر او بر پروردگار عزّوجلّ خواهد بود و هر كس جهاد كند به اراده متاع دنيا يا براى عقالى (خراج و زكوتى) براى او جز همان را كه قصد او بوده است، نيست.» [19]

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هر كس به قصد جلب توجه مردم، دانش بجويد، بوى بهشت را نخواهد يافت.» [20]

امام صادق(عليه السلام): «كسى كه حديث را براى منفعت دنيا بخواهد، در آخرت براى او هيچ نصيبى نخواهد بود. و كسى كه براى خير آخرت بخواهد; خداوند خير دنيا و آخرت به او عطا خواهد فرمود.» [21]

امام صادق(عليه السلام): «هر ريايى شرك است، كسى كه براى مردم عمل كند، اجر و ثواب او بر مردم است و كسى كه براى خداكار كند، ثواب او بر خدا خواهد بود.» [22]

امام صادق(عليه السلام): «خداوند متعال فرموده: من بى نيازترين بى نيازان از شريك هستم پس هر كه در عملى، ديگرى را شريك من قرار دهد آن عمل را از او قبول نمى كنم و فقط عملى را كه تنها براى من باشد مى پذيرم.» [23]


اميرالمؤمنين(عليه السلام): «خلاص و نجات (از عذاب الهى) فقط به اخلاص ممكن مى شود.» [24]

امام باقر(عليه السلام): «اگر بنده اى عملى به جا آورد كه بدان رضاى خدا و سراى آخرت را طلب كند، ولى در آن رضاى احدى از مردم را نيز داخل كند مشرك است (به شرك ريايى).» [25]

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «راستى براى هر امرِ حقى حقيقتى است، و بنده خدا به حقيقت اخلاص نمى رسد، مگر اين كه دوست نداشته باشد كه بر هيچ عملى ستوده شود.» [26]

امام صادق(عليه السلام): «عمل خالص آنست كه نخواهى احدى تو را بر آن بستايد مگر خداوند عزّوجلّ.» [27]

شرك ريائى

ريا حرام و موجب بطلان عبادت و يك قِسم شرك است كه با آن آدمى عبادت خدا را براى وانمودن به خلق به جا مى آورد.

هر عبادتى را اگر شخص به داعىِ امتثالِ امر الهى براى تحصيل رضاى او يا براى شكرگزارى از نعمتهاى او، يا حصول قرب به او، يا به محبت او، يا دستِ كم براى نجات از عذاب الهى، يا تحصيل ثواب او به جاى آورد صحيح است; ولى اگر براى تحصيل رضاى غير خداوند يا تحصيل شؤون و منافع دنيا از رياست و جاه و مقام شهرت و ... باشد، باطل خواهد بود.[28]

روايــات

در تفسير على بن ابراهيم قمى در آخر سوره كهف در ذيل آيه: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لايُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً» از امام باقر(عليه السلام)روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: «تفسير اين آيه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سؤال شد، فرمود: كسى كه براى نشان دادن به مردم و رياكارى نماز بخواند يا زكوة دهد يا روزه بگيرد يا حج نمايد، مشرك است (بارى) هر كس عملى از آنچه كه خداوند بدان امر نموده براى نشان دادن به مردم و رياكارى به جا آورد; مشرك است و خداوند عزّوجلّ عمل رياكار را قبول نمى فرمايد.» [29]


از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سؤال شد كه: «فرداى قيامت نجات در چيست؟» فرمود: «نجات در اين است كه با خدا خدعه نكنيد كه خدا به شما خدعه خواهد كرد; پس هر كس با خدا خدعه كند خدا به او خدعه خواهد نمود و از او ايمان را خلع مى كند و اگر بفهمد، (در حقيقت) نفس خود را خدعه نموده است.» [30]

سؤال شد: «چگونه شخص با خدا خدعه مى كند؟» فرمود: «گفته خدا را به جا مى آورد، ولى غير خدا را اراده مى كند.» و فرمود: «بپرهيزيد از خدا در رياء كه رياء شرك به خداست و رياكار روز قيامت به چهار اسم خوانده مى شود: اى بدكار، اى كافر، اى حيله گر، اى زيانكار. (و به او گفته مى شود) عمل تو نابود و اجر تو باطل شد; امروز براى تو خلاصى نيست و مزدت را از آنكه عمل را براى او انجام دادى بخواه.»

شرك طاعتى

مناسب است در اينجا از بعض اقسام شرك ذكرى شود كه يكى از آنها شرك در طاعت است و مراد از آن اينست كه شخص به اطاعت و تحصيل رضاى غير خداوند، معصيت خداوند را انجام دهد.

قرآن كريم

«بيشتر مردم به خدا ايمان نمى آورند; مگر اين كه مشرك هم هستند. (يعنى در بيشتر مردم، ايمان و شرك هر دو هست; مانند اين كه با ايمان به خدا و رسول، به اطاعت از شيطان معصيت خداوند مى كنند; پس در طاعت مشرك مى شوند.)» [31]

«(مردمانى)، سواى خداوند، خدايانى (كه به اطاعت از آنان معصيت خداى واقعى را مى نمايند) پذيرفتند تا اين كه آن خدايان براى ايشان مايه عزّت باشند، نه چنان است به زودى به بندگى (و طاعت) خدايان خود كافر مى گردند و با ايشان دشمن مى شوند.» [32]


«(اهل كتاب) علماء و زُهّاد خود را (با اطاعت از آنان در معصيت خدا) اربابى براى خود (به جاى خدا) قرار دادند.» [33]

«آيا ديده اى آنكه هواى خود را خداى خود قرار داد؟! (يعنى به اطاعت از هواى نفس، مخالفت و معصيت خدا نمود.)» [34]

«بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى كلمه و حقيقتى كه بين ما و بين شما مشترك است; اين كه نپرستيم جز خدا را و هيچ چيزى را براى او شريك قرار ندهيم و بعض ما، بعض ديگرمان را (به اطاعت آنان در معصيت خدا) پروردگار خود به جاى خدا قرار ندهيم، پس اگر روبگردانند از قبول اين دعوت، به ايشان بگوييد شاهد باشيد كه ما حقّاً تسليم امر خداييم.» [35]

«اى فرزندان آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را (به وسيله اطاعتش) عبادت نكنيد كه او براى شما دشمن آشكارى است، و اين كه مرا عبادت (و فرمانبردارى) كنيد، كه اين است راه راست.» [36]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام) در تفسير «وَ ما يُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» روايت شده كه: «(مراد) شرك طاعت است نه شرك عبادت; يعنى به جاى خدا از هوى و شيطان پيروى مى كنند.» [37]

و نيز از امام صادق(عليه السلام) درباره اين آيه شريفه روايت شده كه فرمود: «شخص از روى نادانى اطاعت شيطان مى كند پس مشرك (به شرك طاعت) مى شود.» [38]

و از امام باقر(عليه السلام) درباره همين آيه روايت شده كه مراد: «شرك طاعت است نه شرك عبادت; معاصى را كه مردم مرتكب مى شوند، شرك طاعت است كه در ارتكاب آنها اطاعت شيطان مى كنند; پس در اطاعت براى غير خدا، مشرك به خدا مى شوند (به شرك طاعت) و (و مراد از آيه شريفه)، شرك عبادت نيست كه عبادت و پرستش غير خدا بنمايند.» [39]


از حضرت رضا(عليه السلام) در نامه اش به مأمون است: «نيكى به پدر و مادر واجب است، گرچه آن دو مشرك باشند; ولى در معصيت خالق، اطاعتى نسبت به پدر و مادر و غير پدر و مادر نيست; پس در معصيت خالق هيچ طاعتى براى هيچ مخلوقى (جايز) نيست.» [40]

درباره قول خداوند عزّوجلّ: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً كَلاّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِم ضِدّاً» از امام صادق(عليه السلام) روايت شده: «(مراد در اين آيه كريمه از) عبادت، سجود و ركوع نيست; بلكه فقط «طاعت مردمان» است. هر كس در معصيت خالق، اطاعت مخلوق نمايد، مخلوق را عبادت نموده است.» [41]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است كه فرمودند: «در معصيت خالق هيچ طاعتى براى هيچ مخلوقى (جايز) نيست.» [42]

شرك به اسباب طبيعى

شرك به وسيله اسباب طبيعى به اين گونه است كه شخص فقط به وسائل و اسباب طبيعيه نظر بدوزد و آثار را مستقلاً به آنها مستند كند و به عبارت ديگر كليه امور و حوادث را منحصراً ناشى از علل و اسباب ظاهرى بداند.

روايــات

درباره شرك در آيه كريمه: «وَ ما يُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلاّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ» تفسير ديگرى نيز به غير از تفسير گذشته از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «كسى مى گويد اگر فلان شخص نبود (مثلاً از گرسنگى) هلاك مى شدم و اگر فلان شخص نبود مبتلا به چنين و چنان بلايى مى شدم و اگر فلانى نبود خانواده من تلف مى شدند.


آيا نمى بينى كه اين گوينده در مُلك خدا براى او شريكى قرار داده است كه او را روزى مى دهد، و از او دفع بلا مى كند.» كسى عرض نمود: «اگر كسى بگويد: اگر خداوند بر من به وسيله فلانى منّت نمى نهاد هلاك مى شدم چگونه است؟» فرمود: «بلى در اين گفتار عيبى نيست.» [43]

و از امام باقر و صادق(عليهما السلام) درباره شرك در اين آيه نيز نقل شده كه مراد، شرك در نعمت ها است. يعنى در نعمتهاى خداوند متعال، مردم از منعم حقيقى غفلت مى كنند و نعمت را تنها به وسائط در نعمت مستند مى نمايند; پس، غير خدا را از اين راه شريك خدا در ايصال و اعطاء نعمت قرار مى دهند. [44]

تكبّر و تواضع

يكى از صفات ناپسند تكبر است و آن عبارت است از اين كه آدمى خود را برتر و بالاتر از ديگرى بپندارد و در رفتار و كردار و گفتارش ديگرى را تحقير نمايد، و فرق اين با عُجْب كه بعد از اين مى آيد، آنست كه در حالت عجب آدمى خود را شخص ممتازى دانسته و خودپسند است; اگر چه پاى كسى ديگر در ميان نباشد، ولى در حالت كبر پاى غير نيز در ميان است و خود را از او برتر و بالاتر مى بيند; و ضد صفت تكبر، تواضع و فروتنى است كه از اخلاق و صفات نيكوست.

قرآن كريم

«از روى كبر و ناز بر زمين راه مرو كه تو (با پاى خود) هرگز زمين را نمى توانى شكافت، و در بلندى هرگز به كوه ها نخواهى رسيد.» [45]

در وصيت لقمان به فرزندش در سوره لقمان: «به تكبر و ناز از مردم رُخ متاب و در زمين به نشاط و تبختر، قدم بر مدار كه خدا مردم متكبرِ فخر كننده را دوست نمى دارد، در رفتن ميانه رو باش و از صدايت بكاه، كه ناخوشترين صداها آواز خران است.» [46]


حتى خطاب به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه: «براى مؤمنين بالت (دست و بازو و جوانِبَت) را فرود آور (يعنى فروتن باش).» [47]

«و براى هر كه از مؤمنين كه پيرو تو شد، بالت (دست و بازو و جوانبت) را فرود آور (يعنى فروتن باش.)» [48]

روايــات

از امام كاظم(عليه السلام): «تواضع آن است كه رفتارت با مردم چنان باشد كه دوست دارى آنان با تو رفتار كنند.» [49]

از امام كاظم(عليه السلام): «تواضع درجاتى دارد; از آن جمله اين كه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد; پس با قلب سالم و آرام، خويش را در همان منزلت خود نازل كند، دوست نداشته باشد اين كه با احدى رفتار كند، مگر مانند آنچه با او رفتار مى شود، اگر از كسى بدى ببيند آن را به نيكى دفع كند، فرو خورنده خشم و دارنده گذشت نسبت به مردم باشد، و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.» [50]

از امام صادق(عليه السلام): «از (نشانه هاى) تواضع اينست كه شخص به نشستن در پايين مجلس راضى شود، و بر كسى كه روبرو مى شود سلام كند، و ترك جِدال كند گرچه مُحِق باشد، و دوست نداشته باشد كه بر تقوى، ستايش شود.» [51]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «به راستى فروتنى بربلندى منزلت مى افزايد، پس فروتنى كنيد تا خداوند شما را بلند كند.» [52]

از امام صادق(عليه السلام): «از بزرگى كردن و كبر بپرهيزيد كه كبريايى رداء خداوند عزّوجلّ است; پس كسى كه با خدا در ردائش منازعه كند خداوند او را در روز قيامت مى شكند و ذليل مى كند.» [53]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «اكثر اهل جهنم متكبرانند.» [54]


از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «به درستى محبوبترين شما نزد من و نزديكترين شما به جوار من در قيامت، نيكوترين شما است از جهت خُلق، و شديدترين شما است از جهت تواضع، و دورترين شما از من در روز قيامت مستكبرانند.» [55]

از على(عليه السلام): «زشت ترين خويها تكبر است. * بدترين آفتهاى خرد، كبر است. [56]

* از كبر بپرهيز كه بزرگترين گناهان و پست ترين عيوب و زينت اهريمن است.
* فروتنى (آدم را) بلند، و تكبر او را پست مى كند.»

از امام صادق(عليه السلام): «بر شما باد دوستى مساكينِ مسلمين; كه هر كس آنان را تحقير كند و تكبر نمايد از دين خدا لغزيده است و خداوند حقير كننده و دشمنِ سخت اوست.» [57]

از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است در نامه اش به مأمون، و از امام صادق(عليه السلام)در حديث شرايع الدين كه كبر و استعمال تكبر را در عداد گناهان كبيره شمرده اند.» [58]

از على(عليه السلام) است در پيمانش به محمد بن ابى بكر هنگامى كه حكومت مصر را به او واگذار فرموده بود: «براى مردم بال بيفكن (يعنى متواضع باش) و پهلويت را نرم دار (يعنى با مدارا باش) و رويت را بگشا (يعنى ترش روى مباش).» [59]

از امام رضا(عليه السلام): «كسى كه فقير مسلمانى را ملاقات كند و به او، نه به آن گونه كه با مالداران سلام مى كند، سلام كند; در روز قيامت با غضب خداوند عزّوجلّ روبرو مى شود.» [60]


عُجب

خودپسندى، از خود راضى بودن، خود بينى، به خود باليدن، بزرگ انگاشتنِ خود، به جهت وصفى از اوصاف نفسانى يا به جهت رأى و فكر خود در امور يا به عمل و كردارى از خود، حالتى بسيار بد و مهلك است، و در مدارك دين اسلام از آن مذمت و منع شده است.

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه خود پسندى بر او وارد شود، هلاك مى شود.» [61]

از امام صادق يا امام باقر(عليهما السلام): «دو نفر وارد مسجد شدند يكى عابد و ديگرى فاسق و چون از مسجد خارج شدند فاسق صدّيق بود، و عابد فاسق; زيرا چون عابد داخل مسجد شد به عبادت خود مى باليد و در اين فكر بود، ولى مرد فاسق در فكر پشيمانى از گناهش بود و طلب آمرزش از خداوند متعال مى نمود.» [62]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «سه چيز از جمله مهلكات است: هوى و هوسى كه پيروى شود، و حرص و بخلى كه اطاعت گردد، و به خود باليدن انسان.» [63]

از على(عليه السلام): «از نادانى همين بس تو را، كه به دانشت ببالى.» [64]

از على(عليه السلام): «كار بدى كه تو را بد آيد و بد حال كند، بهتر است نزد خداوند از كار نيكى كه تو را به عجب آورد.» [65]

از على(عليه السلام): «معجب شدن آدمى به نفس خود; يعنى خودپسندى آدمى، دليل بر ضعف عقل اوست.» [66]


از امام باقر(عليه السلام): «سه چيز شكننده پشت است; كسى كه عمل (خير) خود را زياد شمرد و گناه خود را فراموش كند و به رأى خود معجب و خودپسند شود.» [67]

از امام كاظم(عليه السلام): «براى عجب درجاتى است كه از آن جمله است اين كه كار بد انسان در نظرش به صورت خوبى جلوه كند و آن را نيكو ببيند; پس او را كار بد، خوش آيد و به خود ببالد و پندارد كه كارى نيكو كرده است.[68] و از آن جمله است اين كه عبد به پروردگار خود ايمان آورد و منّت بر او نهد و حال آنكه خدا را بر او منت است.» [69]

منشأ عُجب در انسان نوعاً نادانى است; معجب، خود و خدا را به درستى نشناخته، فقر ذاتى خود و عظمت خدا را ندانسته، از اين جهت به كمالات مادّى و بدنى و روحى خود و به رأى و فكر و كارهاى حسنه خود مى بالد، غافل از اين كه كمالات روحى و نعمتهاى مادى از فضل و جانب خدا است، و فكر صحيح و رأى صواب و كارهاى حسنه نيز همه به توفيق و تأييد خداوند است.[70] پس جاى خودپسندى و عجب براى انسان نيست. و گاه همين عجب و خودپسندى موجب و منشأ خودستايى در انسان مى شود.

خودستايى

تزكيه نفس: خود ستودن; در قرآن كريم و احاديث از خودستايى مذمّت و منع شده است.

ستاييدن خود، مدح و ثناى خود گفتن است. قرآن در مقام مذمت اشخاصى كه خود را مى ستايند مى فرمايد:

قرآن كريم

«آيا نظر نيفكندى به سوى آنانكه تزكيه نفس و خودستايى مى نمايند (چه كار قبيحى مى كنند)، بلكه خداست كه (مى تواند) هر كس را بخواهد (و شايسته باشد) تزكيه نموده و بستايد، و به اندازه رشته باريكى هم كه در ميان شكاف دانه خرما است، ظلم و ستم نمى شوند.» [71]


«خداوند به (احوال و چگونگى هاى) شما داناتر است هنگامى كه شما را (از نطفه و نطفه را از غذا و غذا را) از زمين ايجاد فرمود و هنگامى كه شما در شكمهاى مادرانتان جنين بوديد; پس تزكيه نفس (يعنى خودستايى) نكنيد (بلكه خدا را سپاس و ستايش كنيد، به نعمتهايى كه در خود و با خود مى بينيد) او داناتر است به كسى كه پرهيزكار است.» [72]

«و اما نعمت پروردگارت را بيان كن. (و با نسبت دادن به پروردگار متعال از آن سخن بگو.» [73]

روايــات

از امام باقر(عليه السلام): «احدى از شما به كثرت نماز و روزه و زكوة و قربانيش (يا ساير عباداتش) افتخار نكند كه خداوند عزّوجلّ داناتر است به كسى كه پرهيزكار شود از شما.» [74]

از معنى آيه «فَلا تُزَكُّوا اَنْفُسَكُمْ» سؤال شد از امام صادق(عليه السلام)، پس آن حضرت فرمود: «گفتار انسان كه (در مقام تزكيه و خودستايى) گويد ديشب نماز خواندم، ديروز روزه گرفتم، و مانند اين.» [75]

از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد: «آيا جايز است كه شخص تزكيه نفس خود كند؟»فرمود: «بلى در موقع اضطرار (كه نوعاً هر حرامى حلال مى شود) آيا نشنيده اى قول يوسف(عليه السلام) را «اِجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الاَْرْضِ اِنّى حَفيظٌ عَليمٌ»، و قول عبد صالح را «وَ اَنَا لَكُمْ ناصِحٌ اَمينٌ» (يعنى يوسف(عليه السلام) در موقع ضرورت از خود تعريف كرده و خود را «نگهبانى بسيار دانا» معرفى كرده و صالح(عليه السلام)نيز خود را «خيرخواهى امين» معرفى نموده است).» [76]

حسد (رشك)

از بدترين رذائل و عيوب، اظهار حسد است كه در اسلام از آن نهى شده، و حسد عبارت است از آرزوى زوال نعمتى از ديگرى تا همان نعمت به او داده شود. و اگر مثل آن نعمت را از خدا بخواهد و آرزوى زوال آن را از ديگران نكند آن را غبطه خوانند كه مذموم نيست. و ضد صفت حسد، صفت خيرخواهى (براى مردم) است.


قرآن كريم

«بلكه آنان بر آنچه خداوند به مردم از فضل خود داده رشك مى برند.» [77]

«آرزو نكنيد چيزى را كه خدا با آن بعضى از شما را به بعض ديگر فزونى و برترى داده است، مردان را از آنچه به دست آورده اند بهره اى است و زنان را نيز از آنچه كسب نموده اند بهره اى، و از فضل خدا بخواهيد (تا مثل آنچه را كه به ديگران داده به شما هم بدهد نه اين كه آن نعمت را از ديگرى زايل كند و به شما بدهد) كه خداوند به همه چيز دانا است.» [78]

روايــات

در تفسير آيه شريفه فوق از امام صادق(عليه السلام) نقل است كه فرمود: «يعنى احدى از شما نگويد: اى كاش آنچه به فلانى از مال و نعمت و زن نيكو داده شده است مال من بود; كه اين حسد است، و ليكن جايز است بگويد: پرودگارا مثل آن را به من عطا فرما.» [79]

از امام صادق(عليه السلام): «آفت دين، رشك و خودپسندى و نازيدن است.» [80]

از امام صادق(عليه السلام): «همانا رشك، ايمان را مى خورد; چنانكه آتش هيزم را.» [81]

از امام صادق(عليه السلام): «همانا مؤمن غبطه مى خورد و رشك نمىورزد، و منافق رشك مىورزد و غبطه نمى خورد.» (معنى غبطه در اول اين بحث گذشت). [82]

از امام صادق(عليه السلام): «از خدا بپرهيزيد و به يكديگر رشك مَوَرزيد.» [83]


از امام كاظم(عليه السلام): «بهترين چيزى كه بعد از معرفت خدا، به وسيله آن، عبد به خداوند تقرب پيدا مى كند نماز است، و نيكى به پدر و مادر، و ترك رشك و خودپسندى و فخر (نازيدن).» [84]

از على(عليه السلام): «حسد سرآمد عيبهاست. * حسود، آقا نمى شود. * حسود دائماً بيمار است گرچه جسمش سالم باشد. * ثمره حسد بدبختى دنيا و آخرت است. * سرآمد رذائل حسد است. * از حسد بپرهيز كه حسد بدترين خوى و زشت ترين طبيعت است.» [85]

بخل

بخل يكى از صفات رذيله است كه در اسلام از آن مذمت شده است و اين صفت موجب پستى و تضييع شأن و شرف آدمى و محروميّت نيازمندان از حقوق حقه آنهاست.

قرآن كريم

«آنانكه در آنچه خداوند از فضل خويش بديشان عطا كرده، بخل مىورزند، نپندارند كه آن بخل برايشان خير است (نه) بلكه برايشان شرّ است.» [86]

«هان، شما كسانى هستيد كه فراخوانده مى شويد تا در راه خدا انفاق كنيد پس برخى از شما كسانى اند كه بخل مىورزند; و كسى كه بخل مىورزد، جز اين نيست كه او بر خود بخل مى كند (و به خود ضرر زده است) و خداوند بى نياز است و شما نيازمندانيد.» [87]

«مسلماً خداوند دوست نمى دارد كسى را كه متكبر و نازان باشد; همان كسانى كه بخل مىورزند و مردم را به بخل وامى دارند و آنچه را كه خداوند از فضل خود به آنان داده پنهان مى كنند، و براى كسانى كه كافر (به نعمت خداوند) هستند عذابى خوار كننده مهيا كرده ايم.» [88]


روايــات

از امام رضا(عليه السلام): «سخاوتمند، به خداى متعال و به مردم و به بهشت نزديك است. و شخص بخيل، از خدا و از بهشت و از مردم دور است.» [89]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «از بخل و حرص بپرهيزيد و بترسيد، كه پيش از شما كسانى به جهت آن هلاك شدند; بخل و حرص آنان را به دروغ واداشت، دروغ گفتند، و به ستم واداشت، ستم كردند. و به بريدن از هم وادار كرد پس از هم بريدند.» [90]

از امام باقر(عليه السلام): «شخص با ايمان، ترسو و آزمند و بخيل نمى شود.» [91]

حُسن خُلق و سوء خُلق

يكى از صفات نيكو، حسن خلق است كه از آن در اسلام مدح بسيار و از ضد آن، بدخلقى، نكوهش زيادى شده است.

قرآن كريم

خطاب به پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در قرآن كريم آمده است: «و اگر تندخو و سخت دل بودى، مردم از گرد تو پراكنده مى شدند.» [92]


روايــات

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كاملترين مؤمنين از لحاظ ايمان، نيكوترين آنان از لحاظ خلق است.» [93]

از جعفر بن محمد(عليه السلام): «كاملترين مردم از لحاظ خرد، نيكوترين آنان از لحاظ خلق است.» [94]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هيچ چيز در ترازوى عدل، سنگين تر از حسن خلق نيست.» [95]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خوش خلق باشيد كه سرانجام آن ناچار بهشت است، و دورى جوييد از بدخلقى كه سرانجام آن ناچار آتش است.» [96]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «روز رستخيز در ميزان شخص، چيزى افضل از حسن خلق گذاشته نمى شود.» [97]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «حتماً براى صاحب خلق نيكو، مانند اجر روزه دار و شب زنده دار است.» [98]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خلق بد، عمل (نيك) را فاسد مى كند همچنانكه سركه عسل را.» [99]

از امام صادق(عليه السلام): «به راستى خلق بد; ايمان را فاسد مى كند همچنانكه سركه عسل را.» [100]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه بد خلق باشد خودش را به عذاب افكنده است.» [101]


از على(عليه السلام): «هيچ توبه كارى نيست، مگر اين كه توبه او گاه براى وى سالم مى ماند، جز بد خلق (كه توبه او هميشه شكسته مى شود) چون بد خلق توبه نمى كند از گناهى، مگر اين كه در گناه ديگرى، بدتر از آن واقع مى شود.» [102]

در بيان اندازه و حد حسن خلق از امام صادق(عليه السلام) روايت است كه فرمود: «نرم مى كنى جانبت را (يعنى خشن و متكبّر مباش) و پاكيزه مى كنى كلامت را، و برادر (مسلمانت) را با روى باز و نيكو روبرو مى شوى.» [103]

صبر

در اسلام نسبت به صبر، تحريص اكيدى شده و موجب پيروزى و موفقيت در جميع امور است.

قرآن كريم

«اى گروهى كه ايمان آورده ايد (بر انجام فرائض و احتراز از منكرات و در مصائب و در پيشرفت جميع امور) به صبر و مقاومت، و به خواندن نماز مدد جوييد و كمك بگيريد، كه خداوند با صابران است.» [104]

«و (اى رسول ما) بشارت ده صابران را; آنان كه چون مصيبتى به ايشان در رسد، گويند كه ما(بنده و) از آن خداييم و به سوى او بازمى گرديم درود و صلواتى عظيم بر آنان از پروردگارشان و رحمتى بزرگ، و آنانند كه به هدايت نائل و رهبرى شده اند. »[105]


«و (اى رسول ما) بشارت بده متواضعان را; آنان كه چون ذكر خدا شود دلهاشان (از عظمت او) به ترس افتد، و (بشارت بده) صابرين بر مصيبت را، و (بشارت بده) آنان را كه برپا دارنده نمازند (به حدود و شرايط آن) و از آنچه ما به ايشان روزى كرده ايم انفاق مى كنند.» [106]

«كسانى كه ايمان آورده و كارهاى صالح و شايسته كرده اند، آنان را در غرفه هايى از بهشت جا مى دهيم كه از زير آنها نهرها جارى مى شود، در آنجا جاويد خواهند بود، چه نيكوست اجر عمل كنندگان; آنان كه (در مصيبات و انجام طاعات و اجتناب از معاصى) صبر كرده و برپروردگارشان اعتماد و توكل مى كنند.» [107]

«جز اين نيست كه اجر صابرين، بى حساب و تمام و كامل داده مى شود.» [108]

«سوگند به عصر كه انسان در خسران و زيان است جز آنان كه ايمان آورده و كارهاى صالح و شايسته كرده و به يكديگر سفارش به حق و سفارش به صبر و بردبارى نموده اند. »[109]

«و چه بسا پيغمبرى كه به همراهى او جماعت كثيرى جنگ كردند و از صدماتى كه به آنان در راه خدا رسيد، سست نشدند و ضعيف نگشتند و خضوع و خشوع (به دشمن) ننمودند، و خداوند صابران را دوست مى دارد.» [110]

روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «صبر سه قسم است: صبر هنگام مصيبت، صبر بر طاعت، صبر از معصيت.» [111]

از امام صادق(عليه السلام): «صبر نسبت به ايمان به منزله سر است نسبت به تن، پس همچنانكه سر، اگر برود تن از بين مى رود و هلاك مى شود، صبر هم چون برود، ايمان مى رود.» [112]


از على(عليه السلام): «صبر در همه امور به منزله سر است نسبت به تن; همچنانكه سر اگر از تن جدا شود تن فاسد مى گردد، صبر هم اگر از امور جدا شود امور فاسد مى گردد.» [113]

از على(عليه السلام): «صبر دو گونه است: صبر به هنگام مصيبت كه نيكوست و نيكوتر از آن، صبر در برابر آنچه كه خداى عزّوجلّ آن را حرام فرموده است (صبر بر ترك معصيت).» [114]

از على بن الحسين(عليه السلام): «صبر نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به تن است، و كسى كه صبر ندارد، ايمان ندارد.» [115]

از امام صادق(عليه السلام): «بر تو باد صبر در جميع امور كه خداوند تعالى محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را مبعوث نمود، آنگاه او را به صبر و رفق و مدارا امر فرمود: «اى رسول ما بر اذيت مشركين صابر باش و از آنها به خوشى و نرمى و مدارا كناره گيرى كن وآنها را كه به نعمت ما نائل شده و به جاى شكر و سپاس تكذيب و دشمنى مى كنند، به ما واگذار.» و نيز خداوند در قرآن فرموده: «از بديها و مزاحمت كفار و مشركين به خوشى و مدارا دفاع كن (بديهاى آنها را به نيكى پاسخ گوى) در نتيجه آنكه با تو دشمن است مانند دوست، مهربان خواهد شد و اين رَويه، شعار صابرين و كسانى است كه بهره اى عظيم از تأييد و توفيق خدا دارند»[116]

(شرح دو آيه ضمنِ روايت فوق، نوشته شده است، نه عين ترجمه آنها)

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «اگر برايت ميسر است كه مشكلات و مصائب را با صبر و يقين (به مقدّرات و درجات صابرين) تحمل كنى، چه بهتر، پس اينطور باش (يعنى با چنين يقينى صبر كن) و اگر صبر و يقين با هم ميسّر نيست، دست كم صابر باش، زيرا در صبر بر مشكلات و مكروهات منافع بسيارى است و بدان كه پيروزى با صبر است و گشايش به دنبال اندوه و گرفتارى (زيرا خداوند در قرآن كريم فرموده است:) با هر سختى آسانى و گشايشى است (و اين جمله در قرآن كريم براى تأكيد تكرار شده).» [117]


از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «به راستى من در مورد اين غلام (و اعمال و رفتار نا مطلوب او) و نيز بر مشكلات خانوادگى و كسانم، آنچنان شكيبايى مىورزم كه از حنظل (هندوانه ابى جهل) تلخ تر است; زيرا كسى كه صابر باشد با صبر خود به درجات روزه داران و شب زنده داران و شهداى ركاب پيغمبر مى رسد.» [118]

توكّل به خدا

توكّل به خدا در امور، اظهار و اعتراف به عجز است در انجام امور و رسيدن به مقاصد، و اعتماد به خدا كردن است در واگذارى امور به ذات اقدس او. و در اسلام يكى از وظايف شخص با ايمان همين است كه در جميع امور توكّل بر خدا داشته باشد; و بايد دانست كه وظيفه عبد با ايمان در مقام توكل آنست كه براى رسيدن به هر خواسته كه اسباب عادى و طبيعى براى آن ميسر است به اسباب عادى متمسك شود، ولى رسيدن به مطلوب را سرانجام مشروط به اراده و اذن تكوينى خداوند بداند; در اين صورت با انجام وظيفه عادى (يعنى با تمسك به اسباب) اميد و اعتمادش تنها به خواست و لطف خدا باشد كه به مقصود نائل شود، آرى در موردى كه اسباب ظاهرى و طبيعى ميسر نيست و كارى از دست او بر نيايد، بايد فقط و فقط به خداوند قادر متعال توكل نمايد.

قرآن كريم

«خدايى جز خداى (واقعى) نيست و بايد اهل ايمان تنها بر خدا توكل نمايند.» [119]

«و هر كه بر خدا توكل نمايد، خداوند او را كافى است.» [120]


«مسلماً مؤمنين آنانند كه چون به ياد خدا افتند دلهاشان بيمناك شود (از عظمت و مخالفت و معصيت او) و هنگامى كه آيات خدا بر ايشان خوانده مى شود ايمان آنان زياد مى گردد و برپروردگارشان توكل مى كنند.» [121]

«به راستى خداوند متوكلين را دوست مى دارد.» [122]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «همانا بى نيازى و عزت، مى گردند و در هر موضع (در هر شخصى) كه توكل بيابند فرود مى آيند و آنجا را وطن خود قرار مى دهند.» [123]

از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است كه فرمودند: «هر كس دوست دارد كه (روحاً) از تمام مردم نيرومندتر باشد، بايد بر خدا توكل نمايد.» [124]

و نيز فرمودند: «هر كس مايل است كه پرهيزگارترين مردم شود پس بايد توكل بر خدا كند.» [125]

اعتصام به خدا

اعتصام به خدا; چنگ زدن به لطف الهى و تمسّك جستن و ملتجى شدن به اوست به منظور حفظ از گمراهى و معصيت خدا، يا از هر شر و مكروه ديگرى. اسلام در حالى كه به شدت مردم را به سعى و كوشش و تلاش در محيط زندگى براى بهتر زيستن و انتظام زندگانى دستور مى دهد آنان را به اعتصام و توسل به خدا در همه احوال، تشويق مى كند.


قرآن كريم

«اى مردم شما را دليل و برهانى (عظيم) از پروردگارتان آمد و به سوى شما نورى واضح فرستاديم پس آنان كه به خدا گرويدند و به او متمسّك شدند، خدا به زودى ايشان را در رحمتى از خود و فضلى (عظيم) در مى آورد و آنان را به سوى خود به راهى مستقيم هدايت مى كند.» [126]

«نماز را بر پا داريد و زكوة دهيد و به خدا متمسّك و متوسّل شويد، اوست مولاى شما، چه نيكو مولا و نيكو ياورى است.» [127]

«و آنكه به خدا متمسّك و متوسّل شود; محققاً به راهى راست هدايت يافته است.» [128]

روايــات

از على(عليه السلام): «كسى كه به خدا متمسك شود خدا او را نجات دهد. * كسى كه متمسك به خدا شود هيچ شيطانى به او ضرر نرساند.» [129]

از امام صادق(عليه السلام): «هر بنده اى كه به خواسته خداوند توجه نمايد، خداوند نيز به خواسته او توجه خواهد نمود، و كسى كه به خدا اعتصام كند، خداوند او را نگهدارى و محافظت فرمايد، و كسى كه خدا به او اقبال كند و او را حفظ نمايد اگر آسمان به زمين افتد يا بليه اى بر اهل زمين نازل گردد، باكى ندارد و با اين كه بلا شامل مردم مى شود او در حزب خدا (و در پناه او) است به سبب تقوى و پرهيزكارى; مگرنه اين است كه خداوند مى فرمايد: «پرهيزكاران در جايگاه امن و امانى مى باشند»[130]


خوف و رجاء و حسن ظن به خداوند متعال

شخص با ايمان گرچه از جهت گناه و خطايش بايد پيوسته از عقاب خداوند متعال خائف بوده و از كيفر و مؤاخذه او مأمون نباشد; ولى در عين حال بايد به رحمت و فضل و غفران پروردگار مهربان نيز اميدوار بوده و حسن ظن به او داشته باشد و هيچگاه نبايد از رحمت قادر متعال نا اميد گشته و سوءظن به او پيدا كند كه يأس از رحمت خداوند و سوءظن به او نيز از معاصى پروردگار مهربان است.

روايــات

از امام باقر(عليه السلام): «هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اين كه در قلب او دو نور است: نور خوف (از گناهش كه قادر متعال او را عقوبت كند) و نور اميد (به رحمت و فضل و غفران پروردگار متعال كه او را ببخشد) كه اگر اين دو نور سنجيده شود هيچ يك بر ديگرى زيادتى نكند.» [131]

از امام صادق(عليه السلام): «مؤمن، مؤمن (حقيقى) نشود تا اين كه خائف (از گناه و عقابش) و اميدوار (به رحمت پروردگارش) گردد، و خائف و اميدوار نباشد تا اين كه به جهت خوف و رجائش عامل شود.» [132]

از امام صادق(عليه السلام): «به خداوند اميدوار باش (ولى) به قسمى كه اميدت تو را بر معصيت او جَرى نكند، و از خدا بترس (ولى) به نحوى كه ترست تو را از رحمت او مأيوس نكند.» [133]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خداوند متعال فرموده عمل كنندگان، بر اعمال و عباداتى كه براى ثواب دادن من بجا مى آورند، اتكال و اعتماد نكنند; زيرا كه ايشان اگر در عبادت من كوشش كنند و خود را به مشقّت اندازند و عمرهاى خود را فانى سازند، باز هم در عبادتشان مقصرند و به حقيقت و كنه عبادت من (در آنچه مى طلبند از كرامت من و نعيم بهشتها و درجات رفيع و بلند جوارم) نمى رسند; وليكن به رحمت من بايد وثوق و اعتماد داشته و به فضل من بايد اميدوار باشند و به حسن ظنّ به من بايد مطمئن شوند، كه در اين صورت رحمت من به ايشان مى رسد وانعام و فضل من، رضوان و خشنودى مرا به ايشان مى رساند و مغفرت و آمرزش من، عفو مرا به ايشان مى پوشاند; زيرا كه من خداوند رحمان و رحيم و به اين اسم نام گرفته ام.» [134]


از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «قسم به آنكه خدايى جز او نيست، هرگز خير دنيا و آخرت به مؤمنى داده نشده مگر با حسن ظن و اميد او به خداوند و با حسن خلق و امتناعش از غيبت مؤمنين، و قسم به آنكه خدايى جز او نيست، خداوند هيچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى كند مگر به سوء ظنش به خداوند و به تقصيرش در رجاء و اميد به خداوند و به بدخلقى و غيبتش از مؤمنين، و قسم به آنكه خدايى جز او نيست، هيچ بنده مؤمنى حسن ظن به خداوند نبُرد مگر آنكه خداوند به همان حسن ظنش با او رفتار نمود; براى اين كه خداوند كريم است، خيرات به دست اوست، حياء مى كند از اين كه بنده مؤمنش به او حسن ظن ببرد و او خلاف ظن و رجاء بنده اش بنمايد، پس به خداوند گمان نيكو داريد و به سوى او شوق و رغبت بَريد.» [135]

از امام صادق(عليه السلام): «حسن ظن به خداوند اين است كه جز به خداوند اميد، و جز از گناهت، بيم و هراس نداشته باشى.» [136]

راستگويى، و دروغ

در اسلام به راستگويى اهميت زياد داده شده و راستگويى از فرائض و دروغ گفتن از گناهان است.[137]

قران كريم

«به درستى مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عابد و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان خاشع و فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنانى كه محافظت كنند فروج خود را از حرام و مردان و زنان بسيار ياد كننده خدا، براى ايشان خداوند آمرزش و پاداشى بزرگ آماده كرده است.» [138]


روايــات

از على(عليه السلام): «هان اى مردم! راست گوييد كه خدا با راستگويان است و از دروغ دورى كنيد كه دروغ دور از ايمان است.» [139]

از امام صادق(عليه السلام): «بر شما لازم است پرهيزگارى از (معصيت) خدا و راستى گفتار، و اداء امانت.» [140]

از امام باقر(عليه السلام): «دروغ، خرابى ايمان است.» [141]

از على(عليه السلام): «بنده، مزه ايمان را نمى چشد تا اين كه دروغ را چه شوخى باشد و چه جدى، ترك نمايد.» [142]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «سه خصلت از نشانه هاى منافق است: چون سخن راند، دروغ گويد; و هرگاه امينش قرار دهند، خيانت كند; و چون وعده نمايد، خلف كند.» [143]

از امام رضا(عليه السلام) است در نامه اش به مأمون. [144]

و از امام صادق(عليه السلام) در حديث شرايع الدين كه در عداد گناهان كبيره، كذب را ذكر فرموده اند. [145]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «سه (حالت و خصلت) است كه در هر كس باشد، منافق است; گرچه روزه بگيرد و نماز بخواند و به گمان خود مسلمان باشد: كسى كه چون امينش قرار دهند، خيانت كند; و چون سخن رانَد و خبر دهد، دروغ گويد; و چون وعده نمايد، خلف كند.» (و سپس سه آيه را كه در متن حديث مذكور است به مناسبت ذكر كرده اند.) [146]


بدترين دروغها

بدترين دروغها، دروغ بستن به خدا و پيغمبر و ائمه دين عليهم السلام است و لذا به شدت از آن منع شده است.

قرآن كريم

خداوند متعال در چند مورد از قرآن كريم مى فرمايد: «ستمكارتر از آنكه دروغ به خدا ببندد كيست؟»[147]

و در موردى نيز مى فرمايد: «مسلماً آنانكه بر خدا دروغ مى بندند، رستگار نمى شوند، (و لذائذ دنياى فعلى آنها) برخوردارى كمى است و (در آخرت) براى آنان عذابى دردناك است.» [148]

روايــات

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است: «اگر كسى سخنى را كه من نگفته ام به من ببندد، بايد آماده كند، جايگاه خود را از آتش.» [149]

و از امام صادق(عليه السلام) است: «هر كس بر ما دروغ ببندد، بر رسول خدا دروغ بسته است و هر كس بر رسول خدا دروغ ببندد، بر خدا دروغ بسته است و هر كس بر خدا دروغ ببندد، خداوند عزّوجلّ او را عذاب كند.» [150]

و نيز از آن حضرت است: «دروغ بر خدا و بر رسول او و بر اوصياء(عليهم السلام)، از گناهان كبيره است.» [151]


وفاى به عهد (پيمان) و پيمان شكنى

در موضوع وفاء به پيمان، نسبت به هر كس كه باشد، در اسلام اهميت زيادى داده شده و از شكستن پيمان، منع شديد شده است.

قرآن كريم

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد به عهد و پيمانها وفا كنيد.» [152]

در اوصاف مؤمنين رستگار مى فرمايد: «و كسانى كه امانتها و پيمان خود را رعايت كننده اند.» [153]

«به عهد و پيمان وفا كنيد كه البته به آن (در قيامت) بازخواست خواهيد شد.» [154]

پس از آنكه در آيات اوّل سوره توبه به مشركين معاهد كه نقض عهد نموده بودند، اخبار و اعلام برائت و بيزارى از جانب خداوند و رسول مى شود و فقط تا چهار ماه به آنان مهلت عدم تعرض داده مى شود، مى فرمايد: «مگر آن مشركينى كه با ايشان معاهده كرديد; سپس آنها چيزى از شرايط عهدنامه را كم نكردند و احدى از دشمنانِ شما را بر ضرر شما كمك ننمودند; پس عهد آنان را تا آخر مدت معاهده، وفا و تمام كنيد كه (وفاء به عهد در اين مورد از تقوى است و) هر آينه خداوند متقين و پرهيزگاران را دوست مى دارد.» [155]

درباره دسته اى از مؤمنين مكه كه به مدينه هجرت ننموده بودند، مى فرمايد: «اگر ايشان از شما (ساكنين مدينه) در دين طلب يارى كنند، پس بر شماست ياريشان كنيد; مگر بر ضرر قومى (از كفار) كه ميان شما و ايشان عهد و پيمانى باشد (كه در اين صورت يارى كردن، حتى به مسلمين، جايز نيست) و خداوند به آنچه مى كنيد، بيناست.» [156]


روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «سه چيز است كه خداوند براى احدى از مردم در آنها رخصتى قرار نداده است: اداء امانت به نيكوكار و بدكار، وفاء به عهد به نيكوكار و بدكار، نيكى به پدر و مادر چه نيكوكار باشند چه بدكار.» [157]

امام باقر(عليه السلام): «سه چيز است كه خداوند در آنها رخصتى قرار نداده است: اداء امانت نسبت به نيكوكار و بدكار، وفاء به عهد نسبت به نيكوكار و بدكار، نيكى به پدر و مادر چه نيكوكار باشند و چه بدكار.» [158]

وفاى به وعده، و خلف وعده

وفاء به وعده; همچنانكه نزد عقلاء ممدوح و خلف آن مذموم است; در اسلام به وفاء آن ترغيب و تحريص و از خلف آن منع شده است.

قرآن كريم

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا مى گوييد (و وعده مى دهيد) چيزى را كه نمى كنيد، اين (عمل) كه بگوييد (و وعده بدهيد) چيزى را كه نمى كنيد نزد خدا بسيار سخت مبغوض است.» [159]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «وعده مؤمن به برادر ايمانيش، نذرى است كه كفّاره اى بر آن نيست (يعنى اگر خلف كند، با هيچ كفاره اى جبران آن، نتواند كرد) پس هر كه خلف وعده كند، در واقع به خلف با خدا شروع كرده و به بغض شديد او دچار شده و اين است قول خداوند متعال كه فرموده: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مالا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَاللهِ اَنْ تَقُولُوا مالا تَفْعَلُونَ».»[160]


از اميرالمؤمنين على(عليه السلام): «خلف وعده موجب شدت بغض است نزد خداوند و مردم، خداوند متعال فرموده: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَاللهِ اَنْ تَقُولُوا مالا تَفْعَلُونَ».»[161]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «هر كه به خدا و روز آخرت ايمان آورد، هرگاه وعده كند بايد وفاء كند.» [162]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «سه (حالت) است كه در هر كس باشد منافق است گرچه روزه بگيرد و نماز بخواند و به گمان خود مسلمان باشد: كسى كه چون امين قرار داده شود، خيانت كند; و چون خبر دهد، دروغ گويد; و چون وعده دهد، خلف كند.» [163]

از امام صادق(عليه السلام): «مؤمن برادر مؤمن و چشم او و راهنماى اوست، خيانت و ستم و خدعه و خلف وعده به او نمى كند.» [164]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه با مردم معامله كند و به آنان ظلم نكند، و سخن با مردم گويد و دروغ نگويد، و وعده به آنان دهد و خلف نكند; از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش ظاهر و اخوّتش واجب و غيبتش حرام شده است.» [165]

عدالت و ظلم

اسلام مردمان را به عدالت و داد، دعوت و امر مى كند و از بى عدالتى و ستم به شدت نهى مى نمايد.

قرآن كريم

«به راستى خدا به عدالت و (بلكه) به احسان و تفضّل بر ديگران و عطاء به خويشان امر و از كار بسيار زشت و منكر و تجاوز به مردم نهى مى كند. خدا شما را پند مى دهد شايد متذكّر شويد.» [166]


«اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر معامله اى كرديد به ذمّه و دَيْن براى مدت معيّنى، آن را بنويسيد و بايد ميانه شما نويسنده اى آن را به درستى و دادگرى بنويسد (تا اين كه مى فرمايد:) و اگر مديون، سفيه يا ضعيف (در فهم و علم) باشد و يا (به جهت مانع ديگرى; چون، گنگى و يا اشتغال به كار لازمى) نتواند املاء كند، از جانب او، ولىّ او بايد به درستى و عدالت، دَيْن را بر نويسنده املاء كند.» [167]

«به راستى خداوند به شما امر مى كند كه امانات را به اهلش ادا كنيد و نيز امر مى كند كه چون بين مردم حكومت مى كنيد به عدالت حكم نماييد. مسلماً خداوند شما را به خوب چيزى پند مى دهد، خداوند شنواى بيناست.» [168]

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى (رضاى) خدا شهادت دهيد، گرچه آن شهادت به ضرر خودتان يا ضرر پدر و مادر يا خويشانتان باشد، خواه طرف غنى باشد يا فقير، پس خدا نسبت به غنى و فقير (و رعايت مصلحت آنها) از شما سزاوارتر است، پس هواى نفس را پيروى نكنيد كه از حق عدول كنيد، و اگر زبان خود را (در اداى شهادت) بگردانيد يا از حق كناره جوييد، البته خدا به آنچه مى كنيد، آگاه است.» [169]

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، پيوسته ايستادگان براى (رضاى) خدا و گواهان به عدالت باشيد و دشمنى با قومى شما را بر آن ندارد كه عدالت نكنيد، عدالت كنيد كه عدالت به تقوى نزديك تر است و از خدا بپرهيزيد كه خدا به آنچه مى كنيد آگاه است.» [170]

«و اگر دو گروه از مؤمنين با يكديگر جنگ كنند بين آنها اصلاح كنيد; اگر يكى از اين دو گروه بر ديگرى تجاوز و ستم كند با آنان كه ستم مى كنند، جنگ كنيد تا به سوى فرمان خدا برگردند پس اگر برگشتند، با عدالت بين ايشان را اصلاح كنيد و (در همه امور) عدالت كنيد كه خداوند عادلان را دوست مى دارد.» [171]


« و تمام دهيد پيمانه و ميزان را به عدالت، تكليف نمى كنيم نفسى را مگر به قدر طاقتش، و چون سخن گوييد، عدالت كنيد (و جانبدارى نكنيد) هر چند آن كس كه درباره او سخن مى گوييد، با شما صاحب قرابت و خويشى باشد.» [172]

«بر نيكوكارى و پرهيزكارى به يكديگر كمك كنيد، و بر گناه و ستم به يكديگر كمك نكنيد.» [173]

«هر كه از شما (مردم) ستم كند، به او عذاب بزرگى مى چشانيم.» [174]

«تمايل (يا تكيه و اعتماد) نكنيد به كسانى كه ستم كرده اند، كه به شما آتش برسد، و براى شما غير از خدا دوستانى (يارانى) نخواهد بود، پس كمك و يارى نخواهيد شد.» [175]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «از شيعيان ما نيست كسى كه به مردم ستم مى كند.» [176]

از على(عليه السلام): «دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد.» [177]

از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «حقّاً شرّى كه كيفرش سريعتر (از كيفر ساير شرور و معاصى) مى باشد، ستم و تعدّى است.» [178]

از امام باقر(عليه السلام): «تاريكيهاى رستخيز، همان ستم هاى دنياست.» [179]

از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «بهترين مردم كسى است كه مردم از او منتفع شوند، و بدترين مردم كسى است كه مردم از او آزار بينند، و بدتر از او كسى است كه مردم او را از ترس بدى و شرّ او اكرام كنند.» [180]


از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه همراه با ستمكارى براى كمك به او برود; با آنكه مى داند او ستمكار است، از ايمان خارج شده است.» [181]

از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه اذيت كند با ايمانى را، خدا او را اذيت كند، و كسى كه اندوهناك كند با ايمانى را، خدا او را اندوهناك كند.» [182]

از على(عليه السلام): «كسى كه ستم كند، ستمش او را هلاك مى كند. * كسى كه ستم كند، كار خود را فاسد كرده است. * كسى كه بر بندگان خدا ستم كند، علاوه بر بندگان (ستم ديده)، خدا هم دشمن او خواهد بود، و كسى كه خدا خصم او شود، حجت او را باطل كند (عذر او را نپذيرد) و او را در دنيا و آخرت عذاب فرمايد. * از ستم دورى كنيد كه ستم بزرگترين جرمها و گناهان است. * ستم شخص در دنيا، سرنوشت و نمودار بدبختى اوست در آخرت.» [183]

اداى امانت و خيانت

يكى از فرائض و واجبات مهم در اسلام، اداء هر نوع «امانت» است نسبت به هر كس از نيكوكار و بدكار; و يكى از بدترين گناهان، «خيانت» است.

قرآن كريم

«پس اگر برخى از شما به برخى اطمينان كند و او را امين خود گرداند، آنكه امين قرار داده شده است بايد امانت را به صاحبش ادا كند و از (مخالفت) خدا كه پروردگار اوست بپرهيزد.» [184]

«به راستى خداوند به شما امر مى كند به اين كه امانتها را به صاحبانش ادا كنيد.» [185]

در وصف مؤمنين رستگار مى فرمايد: «و آن كسانى (هستند) كه امانتها (ى نزد خود را) و پيمانشان را رعايت كننده اند.» [186]

«به راستى خداوند اشخاص خائن را دوست نمى دارد.» [187]


روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه امانتدار نيست، هيچ ايمان ندارد.» [188]

از امام زين العابدين(عليه السلام): «بر شما باد اداء امانت; سوگند به كسى كه محمّد را به راستى به پيغمبرى برانگيخت اگر كشنده پدرم حسين بن على مرا بر شمشيرى، كه پدرم را با آن كشت، امين قرار دهد، حتماً آن را به او باز خواهم داد.» [189]

از امام صادق(عليه السلام): «از خدا بپرهيزيد و بر شما باد، اداء امانت به كسى كه شما را امين قرار دهد، پس اگر كشنده على مرا بر امانتى امين قرار دهد، حتماً امانت او را ادا خواهم كرد.» [190]

از امام صادق(عليه السلام) : «اداء امانت كنيد، گر چه به كشنده حسين بن على(عليه السلام)باشد.» [191]

از امام صادق(عليه السلام): «بر شما باد پرهيزگارى خدا و راستگويى و اداء امانت.» [192]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هر كس در دنيا امانتى را خيانت كند و به صاحبش رد نكند، و مرگ او فرا رسد بر غير ملت من مرده است و خدا را غضبناك ملاقات خواهد نمود.» (يعنى در قيامت عذاب الهى شامل حال او خواهد بود.» [193]

از على(عليه السلام): «مسلمان چون امين قرار داده شود، خيانت نمى كند و چون وعده دهد، خلاف نمىورزد و چون سخن گويد، دروغگو نيست.» [194]


از على(عليه السلام): «از خيانت بپرهيز; زيرا خيانت بى گمان بدترين گناه است و خائن مُعَذَّب به آتش خواهد بود.» [195]

از على(عليه السلام): «از خيانت كناره گيرى كنيد; زيرا بى گمان خيانت، از اسلام بركنار است.» [196]

از امام صادق(عليه السلام): «سه چيز است كه در هر حال (مسلمان) ناگزير از اداء آنهاست: امانت نسبت به صالح و تبهكار، وفاء به عهد نسبت به صالح و تبهكار، نيكى و طاعت نسبت به پدر و مادر چه صالح باشند و چه تبهكار.» [197]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «احدى را در مالى كه نزد تو مى نهد، و در امانتى كه تو را بر آن امين مى نمايد، البته خيانت مكن; كه خداى متعال مى فرمايد: «اِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاَْماناتِ اِلى اَهْلِها; خداوند فرمان مى دهد كه امانات مردم را به آنها مسترد نماييد»[198]

از على(عليه السلام): «اى كميل بدان و بفهم كه ما، ترك اداى امانتها را به احدى از مخلوق اجازه نمى دهيم; پس اگر كسى از من در اين خصوص اجازه اى را روايت كند، باطل گفته و بزه كار شده است و كيفر او آتش است; چون دروغ گفته. سوگند مى خورم كه شنيدم از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) يك ساعت پيش از وفاتش كه سه مرتبه گفت: اى اباالحسن به نيكوكار و بدكار در چيز كوچك و بزرگ حتى در نخ و سوزن اداء امانت را رعايت كن.» [199]


كار و كوشش در اسلام

اسلام مردم را براى به دست آوردن احتياجات زندگى، به كار و كوشش بسيار دستور داده و از بيكارى و تنبلى و سربار ديگران شدن، به شدّت منع نموده است.

قرآن كريم

«به تحقيق شما را در زمين مسلّط كرديم، و براى شما در آن وسايل و مايه هاى زندگى قرار داديم (تا شما به كوشش خود از زمين و آنچه در آن است استفاده بريد و شكر گزاريد ولى) شما اندك شكر مى كنيد.» [200]

«و (خداوند) از رحمت خود، براى شما شب و روز را قرار داد تا در شب بيارميد و (در روز) از فضل او بجوييد و تا شكر او گزاريد.» [201]

«پس چون نماز به پايان رسيد در زمين پراكنده شويد و از فضل و احسان خدا بجوييد.» [202]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «به راستى خداوند عزّوجلّ، زيادى خواب و زيادى فراغت را مبغوض مى دارد.» [203]

از امام كاظم(عليه السلام): «از كسالت و دلتنگى دورى گزين كه اين دو، تو را از بهره دنيا و آخرت باز مى دارند.» [204]


از امام صادق(عليه السلام): «در جستجوى معيشتهاتان كسالت مَوَرزيد كه پدران ما براى طلب معيشت تلاش مى كردند.» [205]

از امام صادق(عليه السلام): «از جستجوى معيشت خود، كسالت مورز كه سربار ديگرى خواهى شد.» [206]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه بار خود را بر دوش ديگرى اندازد، ملعون است.» [207]

از امام صادق(عليه السلام): «بر شماست پرهيز از (معاصى) خداوند عزّوجلّ و ملازمتِ كارى كه به وسيله آن (به شخص) مى رسد آنچه نزد خداست (از ثواب يا روزى)، قسم به خداى، كه امر نمى كنم شما را مگر به آنچه ما خود را امر مى كنيم; پس بر شماست جدّيّت و كوشش، و چون نماز صبح را بجا آوريد به جستجوى روزى و طلب حلال برويد كه خداوند شما را به زودى روزى مى دهد و بر آن شما را كمك خواهد كرد.» [208]

از امام صادق(عليه السلام): «جستجوى روزى را از راه حلال وامگذار و پاى شتر خود را ببند و بر خدا توكّل كن (يعنى بدون كسب و تلاش از خدا روزى مخواه).» [209]

عبدالاعلى مى گويد: «در بعضى از راههاى مدينه روز تابستانى بسيار گرمى به ابى عبدالله (امام صادق(عليه السلام)) برخوردم، گفتم: فدايت شوم، حال تو در نزد خداى عزّوجلّ و قرابت تو از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) معلوم است، با وجود اين در چنين روزى براى خود كوشش مى كنى؟ فرمود: اى عبدالاعلى به جستجوى روزى خارج شدم تا از مثل تو، بى نيازى جويم.» [210]


ابوعمرو شيبانى، مى گويد: «ديدم اباعبدالله (امام صادق(عليه السلام)) را بيل در دست و بر او جامه درشتى بود و در بستان خود كار مى كرد و عرق از پشتش مى ريخت، گفتم: فدايت شوم بيل را به من ده تا شما را در كارتان كفايت كنم. فرمود: من دوست دارم كه مرد در جستجوى معيشت به حرارت آفتاب اذيت كشد.» [211]

فضل بن ابى قرة مى گويد: «بر ابى عبدالله (امام صادق(عليه السلام)) در بستان او وارد شديم، و گفتيم: فدايت شويم، بگذار ما برايت كار كنيم يا غلامان كار كنند، فرمود: نه، واگذاريد مرا، ميل دارم كه خداوند عزوجل مرا ببيند كه به دست خود كار مى كنم و به اذيت نفس خود، طلب حلال مى نمايم.» [212]

على بن ابى حمزه گويد: «ديدم اباالحسن (موسى بن جعفر(عليه السلام)) را، در زمين خود كار مى كرد و عرق پاهاى او را فرا گرفته بود، گفتم: فدايت شوم، مردان كجايند؟ فرمود: اى على! كسانى كه از من و پدرم بهتر بودند، با دست خود در زمينشان كار كردند. گفتم: آنان كه بودند؟ فرمود: پيغمبر و اميرالمؤمنين، و پدران من همه به دست خود كار مى كردند و اين از كار پيغمبران و اوصياء ايشان و نيكوكاران است.» [213]

از امام صادق(عليه السلام): «اگر گمان كردى يا به تو خبر رسيد كه اين امر (مردن، يا امر فرج) در فردا خواهد بود، باز هم طلب روزى را البته وامگذار.» [214]

از امام صادق(عليه السلام): «رنجبر كوشا در راه (كسب احتياجات) عائله اش، مانند مجاهد در راه خداست.» [215]

از امام صادق(عليه السلام): «كشاورزان گنجهاى خداوندَند در زمين او، و نزد خدا كارى، محبوبتر از كشاورزى نيست.» [216]


از امام صادق(عليه السلام): «كشاورزان گنجهاى خلقند، كشت مى كنند پاكيزه چيزى را كه خداوند (عزّوجلّ) آن را از خاك خارج كرده، و ايشان در روز قيامت بهترين مردم و مقّرب ترين آنانند از جهت منزلت و مقام، و در آن روز آنها را به نام مبارك مى خوانند.» [217]

از امام صادق(عليه السلام): «كشت بنماييد و درخت بنشانيد، قسم به خدا مردم كارى نكرده اند كه محبوبتر و پاكيزه تر از اينكار باشد.» [218]

نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هيچ مسلمانى نيست كه درختى بكارد و از آن انسانى يا چهارپايى يا پرنده اى بخورد; مگر آنكه صدقه براى او تا روز قيامت نوشته شود.» [219]

از اميرمؤمنان على(عليه السلام): «كسى كه آب و خاكى بيابد و با اين حال فقير بماند، خداوند او را (از رحمت خود) دور كند.» [220]

از امام صادق(عليه السلام): «بزرگترين كيمياء زراعت است.» [221]

از اميرمؤمنان على(عليه السلام): «تجارت كنيد كه در تجارت براى شما بى نيازى است از آنچه مردم دارند، و خداوند عزّوجلّ پيشهور امين را دوست مى دارد.» [222]

از امام صادق(عليه السلام): «تجارت را وامگذاريد كه خوار مى شويد، تجارت كنيد تا خداوند به شما بركت دهد.» [223]

از امام صادق(عليه السلام): «از تجارت باز نايستيد و از فضل خداوند عزّوجلّ بجوييد و بخواهيد.» [224]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «نيكى، ده بخش است و افضل آنها تجارت است; به شرطى كه حق گرفته شود و حق داده شود.» [225]


از امام صادق(عليه السلام): «به راستى تارك كسب و كار، دعايش مستجاب نشود; گروهى از ياران پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) چون آيه «وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً الخ»، نازل شد، درهاى محل كسب و تجارت خود را بسته و به عبادت روآوردند و گفتند: با اين آيه ما كفايت شديم، و اين خبر به پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيد، پى ايشان فرستاد و فرمود: چه شما را بر اينكار وادار كرد؟ گفتند: اى رسول خدا! خداوند روزيهاى ما را تَكَفُّل فرمود; پس ما رو به عبادت آورديم (و دست از كار و جستجوى روزى كشيديم). پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: كسى كه چنين كند، دعايش مستجاب نشود، بر شما باد بر طلب روزى.» [226]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «همانا چند دسته از امت من دعايشان مستجاب نگردد; كسى كه بر پدر و مادر خود نفرين كند; و كسى كه بر بدهكار خود كه مالش را برده و از او سند و شاهدى نگرفته نفرين كند، و كسى كه بر زن خود، با آنكه خداوند عزّوجل رهايى و طلاقش را به دست او نهاده است، نفرين كند، و كسى كه در خانه بنشيند و دعا كند كه خدايا به من روزى ده و خارج نشود و جستجوى روزى نكند; پس خداوند عزّوجلّ فرمايد: بنده من آيا براى تو راه طلب و تصرّف در زمين را با اعضاى سالم قرار ندادم تا عذرى ميان من و تو باقى نماند (يا، تا معذور باشى ميان من وخودت) در طلب نمودنت براى پيروى امر من و تا اين كه بار، بر خويشان و كسانت نشوى، پس اگر خواستم روزى (وسيع) دهم تو را و اگر خواستم تنگ گيرم بر تو، و چون طلب كردى نزد من معذور باشى; و كسى كه خداوند به او مال بسيار روزى كند و او تمام آن را خرج كند و رو به دعا آورد و بگويد خدايا روزى ده مرا، خداوند عزّوجلّ به او فرمايد: آيا به تو روزى وسيع ندادم؟ پس چرا در خرج ميانه روى نكردى، همچنانكه تو را امر نمودم؟ و چرا اسراف و زياده روى نمودى با آنكه تورا از اسراف نهى كرده بودم؟»[227]


آگاهى

 بايد دانست كه خدمتگزاران فرهنگ دين، از محصلين و مبلّغين و علماء واقعى (نه هر بيكاره سودجو و گرگان در لباس ميش)، در قرون اخيره اگر غالباً به كسب و تجارت و زراعت و صنعت اشتغالى نداشته اند نه تنها بيكار و طفيلى اجتماع نبوده و نيستند; بلكه سنگين ترين زحمات و خدمات معنوى و يا مقدمات آن را عهده دار و متحمل بوده اند كه با انجام آنها غالباً فرصت اشتغال به خدمت ديگرى ندارند; در حالى كه از زندگى مادى هم، اگر نگوييم بيش از حد نازل، مسلماً بيش از حد متوسط را بهرهور نشده اند. آرى كسانى كه با خدا و انبياء و اوصياء دين و حفظ و پيشرفت آن (دانسته يا ندانسته) در واقع، مخالفت و دشمنى دارند به يقين با كاركنان فرهنگ دين هم پيوسته در مقام دشمنى و افتراء و خرده گيرى بوده و هستند و براى تشريح اين حقيقت مجالى جداگانه لازم است..

صنعت

كارخانجات و ساختن همه گونه وسائل و آلات و ادواتى كه به نفع بشر و مورد  نياز زندگى مشروع آنان است (نه مانند صنعت شراب) در اسلام مباح و حلال  است.

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «انواع و اقسام آلات و ادواتى كه بندگان خدا به آنها نياز دارند كه منافع ايشان از آنهاست و قوام زندگيشان به آنها، و كفايت احتياجاتشان در آنهاست، حلال است ساختن آن و آموختن آن و كار كردن با آن و در آن از براى خود يا براى غير خود.» [228]


دستورات كلى در معاملات

در اسلام دستورهاى كلى اكيد، به راستى و درستى در معاملات و به اجتناب از مكر و خدعه و تقلّب و اِضرار و هرگونه معامله نامشروع داده شده است.

قرآن كريم

«واى (تباهى) بر كم فروشان; آنانكه چون كيل و پيمانه گيرند (براى خودشان) بر مردم، تمام گيرند و چون پيمانه يا وزن براى مردم كنند، به آنان كم دهند. آيا باور نمى كنند كه آنان براى روزى بزرگ (روز قيامت و حساب) برانگيخته مى شوند؟!»[229]

روايــات

از اميرمؤمنان على(عليه السلام): «اى گروه تاجران! فقه سپس تجارت، فقه سپس تجارت، فقه سپس تجارت (يعنى قبلاً احكام شرعيه تجارت را بياموزيد، بعد به تجارت وارد شويد). سوگند به خدا، ربا در اين امت پنهان تر از نرم رفتن مورچه بر سنگِ سخت صاف است، ايمان خودتان را (يا سوگندهاى خودتان را) به صدق و راستى بياميزيد، تاجر فاجر است و فاجر در آتش است; مگر تاجرى كه حق بگيرد و حق بدهد.» [230]

از اميرمؤمنان على(عليه السلام): «اى گروه تجار! از (مخالفت با) خدا بپرهيزيد (تا اين كه فرمود:) از قسم خوردن خوددارى كنيد، و از دروغ اجتناب كنيد، و از ستم دورى كنيد و به ستمديدگان انصاف دهيد، و نزديك ربا نرويد، و پيمانه و ميزان را تمام دهيد و اشياء مردم را كم نكنيد، و در زمين كوشش به فساد ننماييد.» [231]


از امام صادق(عليه السلام): «بر تو باد راست زبانى در گفتارت، و عيبى كه در كالاى تجارت تو است مپوشان، و كسى كه واگذارنده امر است به تو، او را مغبون مكن; همانا مغبون كردنش حلال نيست، وبراى مردمان راضى مشو مگر آنچه را كه راضى مى شوى براى خودت، و حق بده و حق بگير و جور مكن (تا اين كه مى گويد:) تاجر فاجر است مگر تاجرى كه حق بدهد و حق بگيرد.» [232]

از امام كاظم(عليه السلام): «به راستى، فروشِ متاع در زير سقف و تاريكى نوعى غش و پوشاندن عيب متاع است، و غش جايز نيست.» [233]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه عيب متاع را بر مسلمانى بپوشاند و يا به مسلمانى ضرر برساند و با او خدعه كند، از ما نيست.» [234]

از امام كاظم(عليه السلام): «كسى كه خيانت كند و عيب چيزى را بر مسلمانى بپوشد يا از راه ديگرى او را گول زند يا به او مكر و خدعه كند، ملعون است.» [235]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه در خريد و فروش به مسلمانى خيانت كند و عيب چيزى را بر او بپوشد; از ما نيست و روز قيامت با يهود محشور شود; زيرا كه يهود خائن ترين مخلقوند نسبت به مسلمين.» [236]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه شب بگذراند و در دلش قصد تقلّبى نسبت به برادر مسلمان خود داشته باشد; شب را در غضب خدا گذرانده است، و در غضب خدا صبح كرده است و او در غضب خداست تا توبه كند و از آن قصد برگردد و اگر بميرد با آن حال، بر غير دين اسلام مرده است.» [237]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «حيلهورزى و فريب و خيانت در (خور) آتش است.» [238]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه مسلمان است، حيله ورزى نكند وفريب ندهد.» [239]


دو رويى و دو زبانى

از بدترين خصال، دورويى و دو زبانى است و شخص دو رو و دو زبان در اسلام از بدترين مردم است.

روايــات

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «همانا بدترين مردم روز قيامت نزد خداوند، آدم دو رو است.» [240]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «بدترين مردم كسى است كه دو رو و دو زبان باشد.» [241]

از امام موسى بن جعفر(عليه السلام): «بد بنده اى است آنكه دورو و دو زبان باشد: ثناى برادرش را گويد هنگامى كه ببيند او را، و چون از او پنهان شود او را مى خورد (يعنى از او بدگويى مى كند)، اگر به برادرش نعمتى داده شود به او رشك ورزد، و چون ابتلايى پيدا نمايد ترك يارى او كند.» [242]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه مسلمانان را به دورويى و دو زبانى ملاقات كند، در روز قيامت براى او دو زبان از آتش آماده است.» [243]

خشم

اسلام مردم را از خشم نابجا (به غير منظور خدا) كه بسيار مذموم و خطرناك است، بر حذر نموده و به بردبارى و فرو بردن خشم بسيار تشويق و تحريص نموده است.


روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خشم، ايمان را فاسد مى كند چنانكه سركه عسل را.» [244]

از امام صادق(عليه السلام): «خشم كليد هر بدى است.» [245]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه مالكِ خشمش نشود، مالك عقلش نشده است.» [246]

از اميرمؤمنان على(عليه السلام): «خشم شرّ است، اگر پيروىِ آن كنى (تو را) هلاك كند. * خشم، دشمن تو است; پس او را مالك نفس خود مكن. * خشم، خردها را فاسد و آدمى را از راه صواب دور كند. * از خشم دورى كن كه خشم آتش سوزان است. * از خشم بپرهيز زيرا اوّل آن ديوانگى و آخر آن پشيمانى است. * خشم بد قرينى است; عيوب آدمى را ظاهر سازد و بدى را نزديك و خوبى را دور كند. [247]
* كسى كه بر او خشم و شهوتش چيره شود پس او در رتبه چهارپايان است.»

كظم غيظ

خداوند در وصف متّقين كه وعده بهشت وسيع را به آنان داده مى فرمايد:

قرآن كريم


«آنانند كه چه هنگام وسعت و چه هنگام شدّت و سختى، به مردم انفاق مى كنند، و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردمند و خداوند محسنين را دوست مى دارد.» [248]

«پس هر چه (نعمت) داده شده ايد همانا متاع و بهره زندگى دنيا است و آنچه نزد خداست (از مثوبات اخروى) بهتر و پاينده تر است براى آنان كه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكّل دارند، و آنان كه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت دورى گزينند و هرگاه به خشم آيند درگذرند و چشم پوشى كنند.» [249]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «هيچ بنده اى نيست كه خشمى را فرو خورد مگر اين كه خداوند (عزّوجلّ) عزّت او را در دنيا و آخرت زياد مى كند.» [250]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه خشمى را فرو خورد و بردبارى كند با اين كه بر انفاذ و اجراى آن خشم قادر باشد، خداوند اجر يك شهيد به او بدهد.» [251]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه خشمى را فروخورد با اين كه بر انفاذ آن قادر باشد، خداوند از پى آن امن و ايمانى كه طعم (و لذت) آن را بيابد پاداش بدهد.» [252]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه خشمى را فرو خورد، با آنكه اگر مى خواست آن را انفاذ كند مى توانست، خداوند در روز قيامت قلب او را از رضا و خشنودى خود پر كند.» [253]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه خشمى را فرو خورد با اين كه بر انفاذ آن توانا باشد، خداوند قلب او را تا روز قيامت از امن و ايمان پر كند.» [254]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خردمندترين مردم، شديدترين مردم است در مدارا و ملاطفت با مردم. و هوشيار و دورانديش ترين مردم، كسى است كه بيشتر از همه خشم خود را فرو خورد.» [255]


از امام باقر(عليه السلام): «به راستى خداوند شخص با حيا و بردبار را دوست دارد.» [256]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «به درستى شخص به بردبارى با مردم، رتبه روزه دارِ شب زنده دار را درك مى كند.» [257]

از امام باقر(عليه السلام): «كسى كه خشمش را از مردم نگهدارد، خداوند عذاب روز قيامت را از او نگهدارد.» [258]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «از محبوبترين راهها به سوى خداوند عزّوجلّ (فرو بردن) دو جرعه است: يكى جرعه خشمى كه رد كنى آن را به بردبارى، ديگرى جرعه مصيبتى كه رد كنى آن را به شكيبايى.» [259]

خوش زبانى و بدزبانى

بد زبانى قبيح و موجب آزار و برانگيختن بغض مردم است و در مدارك اسلام از آن منع و به خوش زبانى امر شده است.

قرآن كريم

«براى مردم خوش زبان و نيك گفتار باشيد.» [260]

(جمله فوق ضمن پيمانى است كه خداوند از بنى اسرائيل گرفته است.)


«گفتار خوب و عفو و آمرزش (لغزش فقير) بهتر است از صدقه اى كه از پى آن آزارى باشد و خداوند بى نياز و حليم است; اى كسانى كه ايمان آورده ايد صدقات خودتان را با منّت و اذيت باطل نكنيد.» [261]

قرآن به اولياء اشخاص بى رشد و كم خرد مى گويد: «اموال و دارايى خودتان را (مراد اموال سفيهان است كه در حكم اموال اولياء است) ـ كه خداوند متعال آنها را وسيله قيام و معيشت شما (مردم) قرار داده است ـ به تصرّف سفيهان ندهيد و روزى و پوشاك آنان را در آن اموال (و از عايدى آنها) بدهيد و (مثلاً اگر تندى و اسائه اى براى اخذ آنها به شما نمودند) به گفتار نيكو (و وعده معروف) به آنان (پاسخ) بگوييد.» [262]

«اگر هنگام تقسيم ميراث، خويشان (خويشانى كه ارث بر نيستند) و يتيمان و مستمندان حاضر شدند; چيزى از تركه روزى آنان كنيد، و با ايشان با گفتارى خوب سخن بگوييد (از قبيل عذر خواهى و دعاى خير براى آنان).» [263]

«و بايد بترسند كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود باقى گذارند بر ايشان نگران و دلواپسند، پس بايد (در زندگى خود با فرزندان و يتيمان ديگران مدارا و مهربانى كنند و) از خدا بپرهيزند و گفتارى درست (از روى شفقت و مهربانى با آنان) بگويند.» [264]

«بگو بر بندگان من (كه به يكديگر و درباره يكديگر) آنچه كه خوبتر است بگويند كه شيطان بين آنان فساد مى كند و شيطان براى انسان دشمنى واضح و آشكار است.» [265]

روايــات

از امام باقر(عليه السلام) در تفسير «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» : «بهترين چيزى را كه دوست مى داريد درباره شما گفته شود، درباره مردم بگوييد.» [266]


از امام صادق(عليه السلام): «گروه شيعه! زينت ما باشيد و نه عيب ما، و براى مردم خوبى بگوييد و زبانهايتان را نگهداريد و آن را از سخن زائد و گفتار زشت باز داريد.» [267]

از امام صادق(عليه السلام): «از خدا بپرهيزيد و زبانهايتان را، جز از خير، بازداريد.» [268]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه مردم به خاطر زشتگوئيش از همنشينى و معاشرت با او بدشان بيايد مسلّماً از بدترين بندگان خداست.» [269]

از امام صادق(عليه السلام): «همانا زشتگويى و ناخوش گويى و زبان درازى از نفاق است. * مبغوض ترين خلق خدا كسى است كه مردم از زبان او در حذر باشند.» [270]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «همانا خداوند زشتگوى بد زبان را دشمن مى دارد.» [271]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه از زبان او مردم مى ترسند، اهل آتش است. * بدترين مردم كسى است كه مردم او را، از ترس شرّ او و اذيتِ زشتگويى اش، اكرام كنند. * بدترين مردم نزد خداوند در روز قيامت كسانى هستند كه از ترسِ شرّشان (در دنيا) اكرام و احترام شوند.» [272]

دشمنى و كينه جويى، دورى و جدايى از يكديگر

از صفات رذيله آدمى، دشمنى و كينه جويى نسبت به ديگرى است كه در اسلام منع و مذمت شده است و گاه همين صفت منشأ رذائل و اعمال مهلكه اى ديگر از قبيل غيبت و دروغ و بهتان و شماتت و مسخره و فحش و اذيت و آزار و ستم و حسد و بخل مى گردد و سرانجام دنيا و آخرت آدمى را فاسد مى نمايد.


قرآن كريم

«و البته واندارد شما را كينه گروهى، كه بازداشتند شما را از مسجدالحرام، بر آنكه ستم كنيد.» [273]

«و البته واندارد شما را، كينه گروهى، بر اين كه عدل و داد نكنيد، عدالت كنيد كه عدل به تقوى نزديكتر است.» [274]

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه بذر دشمنى بكارد، همان را درو كند.» [275]

از اميرمؤمنان على(عليه السلام): «رشك و دروغ و كينه را رها كن، اينها سه چيزند كه دين را زشت كنند و انسان را هلاك نمايند.» [276]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «از خويش خود نبُر (جدا مشو) گرچه او از تو بريده باشد.» [277]

از امام باقر(عليه السلام): «چون دو نفر از شيعيان ما نزاع كنند و از يكديگر مفارقت نمايند، پس بايد ستمديده به سوى رفيق خود برگردد، تا اين كه بگويد: اى برادر من! منم ستم كننده، تا آنكه دورى و ناپيوستگى ميان آن دو، بريده و تمام شود كه خداى متعال داور و دادگر است، از ظالم براى مظلوم (انتقام) مى گيرد.» [278]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «آگاه باشيد كه به درستى، دشمنى با يكديگر، تراشنده و از بيخ و بن كَنَنده دين است.» [279]


از امام باقر(عليه السلام): «اصحاب و برادران دينى خود را بزرگ داريد و احترامشان كنيد، هجوم مكنيد و به هم ضرر نرسانيد و رشك مورزيد و از بخل بپرهيزيد و بندگان خالص خدا باشيد.» [280]

از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «براى هيچ مسلمانى جايز و حلال نيست كه از برادر مسلمان خود تا سه روز قهر و دورى و ناپيوستگى كند، و پيشى گيرنده (براى آشتى)، به بهشت پيشى گرفته است.» [281]

از امام صادق(عليه السلام): «مؤمن نسبت به برادر با ايمانش هديه خداى عزّوجلّ است، پس اگر او را مسرور كند و به او پيوندد، هديه خداوند را پذيرفته است و اگر از او ببرد و دورى و جدايى كند; هديه خداوند را رد كرده است.» [282]

از امام صادق(عليه السلام): «خداوند از هيچ مؤمنى عملى را نپذيرد، اگر او قصد بدى و سويى را بر برادر با ايمانش در دل داشته باشد.» [283]

آگاهى

الف: در رواياتى نهى و منعى از «شحناء»، «مشارة»، «ملاحاة» وارد شده است. مراد از شحناء; عداوت و كينه است. و مراد از مشارة; مخاصمه است. و مراد از ملاحات; منازعه.[284]

ب:در رواياتى از دورى مؤمن، بيش از سه روز نهى شده; مانند اين كه از رسول  اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت است: «لاهِجْرَةَ فَوْقَ ثَلاث» يا «لايَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ يَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَة».[285]

ظاهراً مراد از اين هجر، دورى گرفتن (جدايى، بريدن) مؤمنين از يكديگر پس از وقوع منازعه اى بين آنان مى باشد.

ج:در رواياتى از حجب مسلمان مؤمن (يعنى خوددارى از ملاقات با او) منع شده است; مانند روايت ابى حمزه از امام باقر(عليه السلام): «اى اباحمزه! هر مسلمانى كه مسلمان ديگرى به منزلش بيايد براى زيارتِ او يا طلب حاجتى از او، و او در منزلش باشد و اذن ورود بخواهد، اذن ندهد و به سوى او نيز خارج نشود; پيوسته اين صاحب منزل در لعنت خدا خواهد بود تا اين كه يكديگر را ملاقات كنند.» راوى مى گويد: «گفتم فدايت شوم در لعنت خداست تا اين كه يكديگر را ملاقات كنند؟» فرمود: «بلى.»[286]


و در روايتى از حضرت رضا(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «ملعون است، ملعون است; كسى كه محتجب شود از برادرش (يعنى خود را از برادر ايمانيش كه اذن ملاقات مى خواهد بپوشد و پنهان كند و رو نشان ندهد).»[287]

حرص (آز)

يكى از صفات مذموم، صفت حرص و آز است كه آدمى را به خوارى مى كشاند و به گناه وامى دارد.

روايــات

از على(عليه السلام): «آز كليد رنج و مَرْكب تعب و باعث ورود در گناهان است. * آز نشانه بدبختان است. * آز آدمى را خوار و بدبخت مى گرداند.» [288]

از امام باقر(عليه السلام): «مَثَل آزمند (حريص) بر دنيا، چون كرم ابريشم است كه هر چه زيادتر (پيله را) بر خود بپيچد، بيرون آمدنش دورتر و مشكلتر گردد تا اين كه از اندوه بميرد.» [289]

از امام صادق(عليه السلام): «بى نيازترين بى نيازى براى كسى است كه گرفتار آز نباشد.» [290]

طمع (چشم داشت به ديگران)

يكى ديگر از صفات مذموم، صفت طمع است و آن توقّع و چشم داشتن از ديگران است كه آدمى را پست و ذليل مى كند.


روايــات

از امام باقر(عليه السلام): «بد بنده اى است، بنده اى كه براى او طمعى باشد كه بكشاند او را.» [291]

از على(عليه السلام): «بهترين امور، امرى است كه از طمع عارى باشد. * صلاح ايمان، ورع، و فساد آن طمع است. * خوارى مردان در مطامع است. * از فريب طمع بپرهيز كه چراگاهِ آن وخيم است. * كسى كه نفس خود را از پستى مطامع پاك نكرد، خود را ذليل و خوار كرده است و در آخرت خوارتر و رسواتر است.» [292]

از امام باقر(عليه السلام): «پايدارىِ عزّت را، به ميراندن طمع بجوى.» [293]

حياء (شرم) و بى شرمى

شرم (حياء) در آدمى يكى از خصال پسنديده است، و منظور، شرم از انجام دادن كار بد و از ترك طاعت پروردگار و ارتكاب معصيت است; كه عقلاً و شرعاً (چنين شرمى) نيكو و ممدوح است; ولى شرم در انجام كار نيك و براى طاعت پروردگار و ترك كار بد و معصيت، مذموم و احمقانه است. در مواضعى كه شرم و حياء ممدوح است، بى شرمى البته بسيار مذموم و ممنوع مى باشد.

روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «حياء از ايمان و ايمان (يعنى شخص با ايمان در آخرت) در بهشت است.» [294]

از امام صادق(عليه السلام): «ايمانى نيست براى كسى كه هيچ حياء ندارد.» [295]


از امام باقر يا امام صادق(عليهما السلام): «حياء و ايمان (ملازم يكديگر و مانند آنند كه) به يك ريسمان بسته شده اند; پس هرگاه يكى از آن دو رفت، ديگرى هم مى رود.» [296]

از امام صادق(عليه السلام): «رأس مكارم (اخلاق) حياء است.» [297]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خداوند رحمت كند بنده اى را كه از پروردگارش حياء كند; حق حياء را، (كه در اين صورت) حفظ مى كند، آنچه را سر شامل آنست (چشم و گوش و زبان، يا افكار خود را) و شكم و آنچه را شكم در خود مى گيرد (از خوردنى و نوشيدنى) و ياد مى كند قبر و پوسيدگى (جسد) را و متوجه است كه براى او (در آخرت) معاد و بازگشتى هست.» [298]

از امام كاظم(عليه السلام): «به تحقيق خداوند بهشت را حرام كرده است بر هر بدزبان زشتگوىِ كم شرمى كه از آنچه گويد و آنچه درباره او گفته شود باك ندارد.» [299]

از اميرمؤمنان(عليه السلام): «بى شرمى عنوان تمام بدى است.» [300]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «حياء دو قسم است: حياء عقل و حياء حماقت; حياء عقل، علم است و حياء حماقت، جهل است. (مثلاً حيايى كه شخص از كردار زشت و گفتار بد داشته باشد; آن حياء عقل و علم است، و اما حيايى كه براى انجام كار خوب و يا براى سؤال از مطالب علمى و تعلّم احكام دين داشته باشد، حياء حماقت و جهل است).» [301]

از امام زين العابدين(عليه السلام): «شخص با ايمان چيزى از امور نيك را از روى رياء انجام نمى دهد و نيز چيزى (از امور نيك) را از حياء ترك نمى كند.» [302]

از امام صادق(عليه السلام): «ترك علم مكن به جهت حياء از مردم.» [303]


سوءظن و تهمت به مؤمنين و تجسّس از

عيوب و لغزشهاى آنان

از امورى كه در اسلام منع شده است; بدبينى و بدگمان بودن نسبت به برادران ايمانى و نيز تجسّس از عيوب و لغزشهاى آنان است.

قرآن كريم

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمانها دورى گزينيد كه برخى از گمانها گناه است و تجسّس و كاوش (از عيوب و لغزشهاى ديگران) نكنيد.» [304]

روايــات

ازاميرالمؤمنين(عليه السلام): «امر برادر ايمانيت را به بهترين وجه حمل نما تا اين كه از او تو را چيزى (به نظر) آيد كه بر تو غالب شود و تو را از آن وجه برگرداند، و به كلمه اى كه از برادرت صادر شود با آنكه براى آن محمل خيرى مى توانى بيابى گمان بد مبر.» [305]

از اميرالمؤمنين(عليه السلام): «بدگمانى را از خودتان دور كنيد كه خداوند عزّوجلّ از آن نهى كرده است.» [306]

از امام صادق(عليه السلام): «چون مؤمن متهم نمايد برادر ايمانيش را; يعنى در حق او گمان بد برد، ايمان در قلب او ذوب شود همچنانكه نمك در آب ذوب مى شود.» [307]


از امام رضا(عليه السلام): «ملعون است ملعون، كسى كه برادر ايمانش را متهم نمايد; ملعون است ملعون، كسى كه خيانت وتقلب نمايد به برادر ايمانيش; ملعون است ملعون، كسى كه نصيحت و خيرخواهى خالص به برادر ايمانيش نكند; ملعون است ملعون، كسى كه خود را محتجب و پنهان از برادر ايمانيش كند; ملعون است ملعون، كسى كه غيبت برادر ايمانيش را نمايد.» [308]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «عيوب پوشيده مؤمنين را نجوييد و لغزش هاى آنان را دنبال و پى گيرى نكنيد; كه هر كس لغزش برادر ايمانيش را دنبال كند; خداوند نيز لغزش او را دنبال مى كند و كسى كه خداوند لغزشش را دنبال كند او را رسوا مى كند، گرچه در داخل خانه اش باشد.» [309]

سخن چينى

يكى از كارهاى بسيار بد، سخن چينى است كه در اسلام به شدت منع شده است، و گاه موجب برپا شدن فتنه و آشوبهاى عظيمى ميان مردم گردد.

روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «آيا خبر دهم شما را به بدترينِ شما؟» گفتند: «آرى اى رسول خدا!» فرمود: «كسانى هستند كه به سخن چينى مى روند و ميان دوستان جدايى مى افكنند و عيبجوىِ پاكانند.» [310]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «بدترين مردم كسانى هستند كه مؤمنان را دشمن دارند و دشمن دارد آنان را دلهاى مؤمنان; به سخن چينى مى روند، ميان دوستان جدايى مى افكنند، و عيبجوىِ پاكان باشند. روز قيامت خداوند به آنان نظر (رحمت) نيندازد و ايشان را پاكيزه نكند.» [311]


از امام صادق(عليه السلام): «خونريز و شرابخوار و سخن چين، وارد بهشت نمى شوند.» [312]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «سخن چين به بهشت نمى رود. * سخن چين در آخرت از عذاب خدا آسايش نمى يابد.» [313]

از امام صادق(عليه السلام): «بر سه طايفه بهشت حرام شده است: سخن چين و شرابخوار و ديوث.» [314]

از امام صادق(عليه السلام) : «چهار صنف از مردم داخل بهشت نمى شوند: كاهن و دو رو و دائم الخمر و سخن چين.» [315]

از امام صادق(عليه السلام): «به راستى سخن چين، گواه كاذب و باطل و همكار شيطان است در تحريك (فساد) بين مردم.» [316]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه آن حضرت نهى فرموده از سخن چينى وگوش دادن به آن. [317]

بهتان

از امورى كه در اسلام منع شديد شده است (چنانكه در فصل بعد مى آيد) غيبت مؤمن است; و آن گفتن و اظهار نمودن عيب و لغزشى از شخص با ايمان است كه در او مستور باشد و او به اظهار و نقل آن راضى نباشد. و بدتر از غيبت بهتان است; و آن نسبت دادن عيب و لغزشى است به شخص با ايمان به دروغ و افتراء. و واضح است كه به غيبت نمودن از مؤمن يا به بهتان به او، هتك آبرو و احترام مؤمن مى شود و او از آن آزار و اذيّت مى كشد و اين ستم بزرگى به او خواهد بود كه از نظر اشخاصِ عاقلِ شرافتمند، ستم مالى كمتر از آن مى باشد; چرا كه مردم حاضرند مال را در راه حفظ آبروى خود صرف كنند.


قرآن كريم

«كسى كه خود مرتكب خطايى يا گناهى شود و به كسى كه بَرىء از آن باشد، نسبت دهد، حتماً بهتانى و گناهى آشكار را به دوش گرفته است.» [318]

«آنانكه مردان و زنان با ايمان را به غير آنچه اكتساب نموده اند (يعنى به نسبت دادن به آنان امرى را كه نكرده و نگفته باشند) بيازارند، حتماً بهتانى و گناهى آشكار را به دوش گرفته اند.» [319]

روايــات

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «غيبت آن است كه ياد كنى برادر ايمانيت را به آنچه او كراهت دارد. (سپس فرمود:) بدان كه چون ياد كنى برادر ايمانيت را به آنچه در اوست، حتماً از او غيبت كرده اى، و چون ياد كنى او را به آنچه در او نباشد حتماً بهتان و افتراء به او زده اى.» [320]

از امام صادق(عليه السلام): «غيبت آن است كه درباره برادر ايمانيت آنچه را كه خدا از او بر ديگران مستور كرده است بگويى، و اما چيزى را كه آشكار است; مانند تندى و عجولى او را بگويى; پس غيبت (حرام) نخواهد بود، و بهتان اين است كه درباره او چيزى را كه در او نيست بگويى.» [321]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه مرد يا زن با ايمانى را بهتان زند به چيزى كه در او نيست، خداوند او را در روز قيامت برانگيزاند در (مانند) چرك و خونى كه از فرج زنان تبه كار بيرون آيد، تا اين كه از آنچه گفته خارج شود.» [322]


از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه درباره مؤمنى چيزى كه در او نيست بگويد، خداوند او را در (مانند) چرك و خونى كه از فرج زنان تبه كار بيرون آيد حبس كند تا اين كه از آنچه درباره او گفته خارج شود. (ولى) غيبت جز اين نيست كه درباره برادر ايمانيت بگويى آنچه را در او باشد و خداوند آن را از ديگران مستور نموده باشد، و چون درباره او چيزى كه در او نباشد بگويى; پس اين قول خداوند عزّوجلّ در قرآن خواهد بود كه فرموده است: فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً و اِثْماً مُبيناً.» [323]

غيبت

يكى از امورى كه در اسلام منع شديد شده است; غيبت مؤمن است و آن (چنانكه در مسأله بهتان ذكرى از آن شد) نقل و اظهار نمودن عيبى يا لغزشى از شخص با ايمان است كه از مردم پنهان بوده و او به اظهار و نقل آن راضى نباشد. اما نقل كردن امرى كه در او ظاهر باشد يا فسقى كه آشكارا انجام مى دهد و خودش آن را از مردم نمى پوشاند ممنوع و حرام نيست.[324]

قرآن كريم

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيار پندارها (و گمانهاى بد در حق يكديگر) اجتناب كنيد كه برخى پندارها (و گمانهاى باطل) گناه است. و نيز (از حال درونى هم) تجسّس مكنيد، و غيبت يكديگر نكنيد، آيا دوست دارد كسى از شما گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ كراهت و نفرت از آن داريد (پس بدانيد كه غيبت مؤمن در حكم همان است) و بپرهيزيد از خدا (از اين كه معصيت او نماييد، و توبه كنيد) كه خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است.» [325]

«به تحقيق آنانكه دوست دارند شايع و فاش شود امر زشت و نسبتهاى ناروا درباره كسانى كه ايمان آورده اند; در دنيا و آخرت عذابى دردناك خواهند داشت.» [326]


روايــات

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل است كه فرمود: «(گناه غيبت) از زنا شديدتر است.» شخصى عرض كرد: « اى رسول خدا براى چه؟» فرمود: «صاحب زنا (كه توبه كند) خداوند توبه او را مى پذيرد و اما صاحب غيبت كه توبه كند، خداوند توبه او را نمى پذيرد تا اين كه صاحبش (يعنى آن كس كه از او غيبت شده) او را حلال كند.» [327]

از امام صادق(عليه السلام): «هر كس كه درباره مؤمنى آنچه را كه دو چشمش ديده يا دو گوشش شنيده (از آنچه كه اظهار آن موجب غيبت او شود) نقل كند; پس او از جمله اشخاصى خواهد شد كه خداوند عزّوجلّ درباره آنان فرموده است: «اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ».»[328]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «قسم به خدايى كه الهى جز او نيست، هرگز به مؤمنى خير دنيا و آخرت داده نشده است جز به حُسن ظنّش به خداوند عزّوجلّ و خودداريش از غيبت مؤمن; و قسم به خداوندى كه الهى جز او نيست عذاب نمى كند خداوند عزّوجلّ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار جز به سوءظنش (به خداوند عزّوجلّ) و غيبتش از مؤمنين.» [329]

مسخره كردن يكديگر و به نام

و لقب هاى زشت يكديگر را خواندن

در اسلام از مسخره كردن يكديگر و به نام و لقبهاى زشت يكديگر را خواندن نهى شده است.


قرآن كريم

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، قومى قوم ديگر را مسخره و استهزاء نكند، شايد كه آنان بهتر از ايشان باشند و نه زنانى زنان ديگر را، شايد كه آن زنان مورد تمسخر، بهتر از ايشان باشند و يكديگر را عيب مكنيد و به لقبهاى زشت مخوانيد...» [330]

سبك شمردن و اهانت و تحقير

و ايذاء و ترساندن مؤمن

امور مذبور (گذشته از اين كه از اقسام و مصاديق ظلم است و ظلم عقلاً و شرعاً بسيار قبيح و حرام است) در مدارك اسلام تحت همين عناوين خاص نيز منع و تهديد شده است كه نمونه اى از آنها در اينجا ذكر مى شود.

روايــات

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى فقير مسلمانى را سبك شمرد; مسلّماً به حق خدا خفّت و اهانت نموده و خداوند در روز قيامت او را خوار و خفيف سازد، مگر اين كه (در دنيا) توبه كند; و كسى كه فقير مسلمانى را اكرام كند خداوند در روز قيامت از او راضى باشد، و آگاه باشيد كسى كه برادر مسلمان خود را اكرام مى نمايد، همانا خداوند عزّوجلّ را اكرام مى كند.» [331]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه فقير مسلمانى را از جهت فقرش اهانت و استخفاف كند به تحقيق نسبت به خدا استخفاف كرده و پيوسته در غضب و نارضايى خداوند عزّوجلّ باشد تا آن فقير را راضى كند.» [332]


از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «خداوند عزّوجلّ فرموده: كسى كه بنده مؤمن مرا خوار و ذليل گرداند، همان به جنگ من آمده است.» [333]

از امام صادق(عليه السلام): «هيچ مؤمن فقيرى را تحقير مكنيد; كه هر كسى مؤمنى را تحقير يا استخفاف كند خداوند او را تحقير خواهد كرد.» [334]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه تحقير كند مؤمن مستمند يا غير مستمندى را خداوند عزّوجلّ پيوسته دشمن و حقير كننده اوست تا اين كه او از تحقير مؤمن دست بردارد.» [335]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه مؤمنى را اذيت كند خدا او را اذيت نمايد، و كسى كه مؤمنى را اندوهگين كند خدا او را اندوهگين نمايد.» [336]

از امام صادق(عليه السلام): «خداوند عزّوجلّ فرموده است: كسى كه بنده مؤمن مرا اذيت كند به او اعلام جنگ مى كنم; و كسى كه بنده مؤمن مرا اكرام كند، از غضب من بايد ايمن شود.» [337]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه به سوى مؤمنى نظرى كند تا او را بترساند، خداوند عزّوجلّ در روزى كه سايه و پناهى جز پناه او نيست، او را بترساند.» [338]

دشنام دادن و طعنه زدن و لعن كردن

و سرزنش نمودن مؤمن و نسبت كفر به مؤمن دادن

امور مزبور علاوه بر اين كه ظلم و آزار و اذيت به مؤمن است كه عقلاً و شرعاً قبيح و حرام است، در مدارك اسلامى تحت همين عناوين خاص نيز منع و تهديد شده است.

روايــات


از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «تمام (جهات) مؤمن (يعنى) عرض و مال و خون او (بر ديگران) حرام است.» [339]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «دشنام دادن به مؤمن، فسق و جنگ با او كفر، و خوردن گوشتش (يعنى غيبتش) معصيت، و حرمت مالش مانند حرمت خون اوست.» [340]

از امام باقر(عليه السلام): «از طعن بر مؤمن بپرهيزيد.» [341]

از امام باقر(عليه السلام): «هيچ انسانى نيست كه طعن به مؤمنى در (مقابل) چشم او بزند، مگر اين كه به بدترين مردن بميرد و سزاوار شود كه به هيچ خيرى رجوع نكند.» [342]

از امام صادق(عليه السلام): «لعنت چون از صاحبش (يعنى لعنت كننده) صادر شود، بين او و بين كسى كه لعنت مى شود سرگردان مى ماند; حال اگر راهى يافت، به سوى او مى رود و گرنه به صاحبش باز مى گردد و او سزاوارتر است به آن; پس برحذر شويد از اين كه مؤمنى را لعنت كنيد، كه به خود شما وارد مى شود.» [343]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه سرزنش كند مؤمنى را به چيزى، نخواهد مُرد تا اين كه دچار همان چيز مى شود.» [344]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه مؤمنى را سرزنش كند، خداوند متعال او را در دنيا و آخرت سرزنش كند.» [345]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه مؤمنى را به كفر نسبت دهد، ملعون است ملعون; و كسى كه مؤمنى را به كفر نسبت دهد; پس او مانند قاتل او باشد.» [346]


] ديدگاه اسلام [

صلح و سازش : اسلام نه تنها از هر گونه (ستمكارى) تعدّى و اذيت و آزار و ضرر اشخاص نسبت به يكديگر (چنانكه در بسيارى از مطالب گذشته اين كتاب ديده شده) به شدت منع و نهى مى كند; بلكه مى گويد: افراد جامعه برادران يكديگرند و بايد به اصلاح و صلح و سازش بين خود بپردازند و در تمام خوبيهاى زندگى، مادى و معنوى كمك يكديگر باشند. و گاه مى گويد: همه نسبت به هم به منزله اعضاى يك خانواده هستند; پيرمردان و زنان به منزله پدر و مادر، جوانان به منزله برادر و خواهر، و اطفال به منزله اولاد همه مى باشند. بلكه نسبت به يكديگر در نيكى و مهربانى و عطوفت و كمك مانند اعضاء يك تن واحد باشند; كه اگر عضوى از آن به درد آيد ساير اعضاء همگى براى خاطر آن يك عضو آرامش نداشته باشند.

اسلام مى گويد : مردم با ايمان بايد دوستدار و ياور يكديگر و دليل و رهنماى يكديگر باشند، اهتمام به امور يكديگر بنمايند و نافع و ناصح و خدمتگزار يكديگر بوده، كوشا در انجام حوائج يكديگر باشند، و يكديگر را به كارهاى خير و معروف وادار و از هرگونه كار زشت و منكر و فساد جلوگيرى نمايند; هر فرد براى ديگران بايد دوست بدارد هر آنچه را براى خود دوست دارد و كراهت بدارد هر آنچه را كه براى خود كراهت مى دارد.

اسلام مى گويد : در مقابل دشمن ستمگر، بايد مردم در صف محكم، متحد و همدست به منزله يك دست واحد بوده باشند و گذشته از حفظ وحدت و اتحاد بين خود كه بزرگترين عامل پيشرفت و موفقيت است، بايد هميشه مسلمانان مجهز به تجهيزات علمى و نيروهاى هر عصر، به حدى باشند كه تمام دشمنان خود را مرعوب داشته باشند.

اسلام مى گويد : طبقات و افراد جامعه در حقوق و در قبال قانون همه مانند دندانه هاى يك شانه برابر و يكسانند، امتيازات جاهليت مانند امتياز نژادى از ميان مردم ملغى است; آرى اميتاز (آنهم امتياز شرافتى نه حقوقى) به زيادى تقوى و دانش است.


اسلام حمايت از ضعفاء و سفارش آنان را به ديگران با تأكيد بسيار و به عناوين و بيانات بى شمار، كرده است.

اينك به ذكر نمونه اى از مدارك اسلام راجع به مطالب فوق پرداخته و مطالب فوق را نيز بخش، بخش در جلوى هر دسته از مدارك، مجدد يادآورى مى كنيم انشاءالله تعالى.

] صلح و سازش [

اسلام مى گويد : افراد جامعه مؤمنان، برادران يكديگرند; پس بايد به اصلاح (صلح و سازش) بين خود بپردازند و در نيكوكارى و تقوى يكديگر را يارى كنند بلكه نسبت به يكديگر به منزله اعضاء يك خاندان و حتى به منزله اعضاء يك تن شوند.

قرآن كريم

«جز اين نيست كه اشخاص با ايمان برادرانند; پس ميان برادرانتان اصلاح كنيد و از خدا بپرهيزيد، باشد كه رحمت كرده شويد.» [347]

«هيچ خير و فايده اى در بسيارى از سخنان سرّى و راز گفتن مردم نيست مگر (راز گفتن) كسى كه بر صدقه اى يا به كار نيكى يا به اصلاح ميان مردمانى امر نمايد و هر كه به طلب رضاى خدا چنين كند، (ما كه خداوندگاريم) به زودى اجرى بزرگ به او خواهيم داد.» [348]

«بر نيكى و پرهيزگارى يكديگر را يارى و كمك كنيد، و بر گناه و ستم تعاون نكنيد، و از (معاصى) خدا بپرهيزيد كه خدا در كيفر دادن سختگير و شديد است.» [349]


روايــات

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه براى صلح بين دو نفر مى رود، فرشته هاى خداوند تا هنگامى كه برگردد بر او صلوات مى فرستند و ثواب شب قدر به او داده مى شود.» [350]

از امام زين العابدين(عليه السلام): «حق هم آيينان تو بر تو، در دل گرفتن سلامت و رحمت است براى آنان (تا اين كه فرمود:) و اين كه پيش تو پيرمردان آنان به جاى پدرت، و جوانانشان به جاى برادران (و خواهرانت) و پيره زنانشان به جاى مادرت، و كودكانشان به جاى فرزندانت باشند.» [351]

از امام صادق(عليه السلام): «اشخاص با ايمان در نيكى نمودنشان و رحمتشان و عطوفتشان به يكديگر مانند يك پيكرند كه چون عضوى از آن به درد آيد ساير اعضاء با بيدارى شب و تب او را همراهى مى كنند.» [352]

] اهتمام به امور مسلمين [

اسلام مى گويد : مردم با ايمان بايد ياور و دوستدار و چشم و راهنماى يكديگر شوند، و اهتمام در امور مسلمين داشته و نافع و ناصح و ساعى و كوشا در انجام حوائج آنان باشند.

قرآن كريم

«مردان و زنان مؤمن همه اولياء (ياور و دوستدار) يكديگرند، به معروف يكديگر را وادار مى كنند و از منكر باز مى دارند، اقامه نماز و ايتاء زكوة و اطاعت خدا و رسول او مى كنند، آنانند كه خداوند به زودى رحمتشان دهد كه خداوند عزيز و حكيم است.» [353]


روايــات

از امام صادق(عليه السلام): «مؤمن برادر مؤمن است، چشم اوست، دليل اوست، به او خيانت و ستم و تقلّب و خلف وعده نمى كند.» [354]

از امام صادق(عليه السلام): «مسلمان برادر مسلمان است; چشم او و آينه او و دليل اوست، به او خيانت و خدعه و ستم نكند و دروغ نگويد و غيبت او ننمايد.» [355]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه صبح كند در حالى كه به امور مسلمين اهتمام نداشته باشد مسلمان (صحيح و كامل) نيست; و كسى كه صداى شخصى را بشنود كه ندا مى كند : اى مسلمانان (به فريادم برسيد); و او را اجابت نكند پس او مسلمان (صحيح و كامل) نيست.» [356]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «مردم، روزى خواران خداوندند، پس محبوبترين مردم نزد خداوند كسى است كه روزى خواران خدا را نفع رساند.» [357]

از امام صادق(عليه السلام): «از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سؤال شد كه محبوبترين مردم نزد خدا كيست؟ فرمود: نافعترين مردم براى مردم.» [358]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «خلق همگيشان روزى خواران خداوندند; پس محبوبترين آنان نزد خداوند عزّوجلّ، نافعترينِ ايشان براى روزى خواران خدا است.» [359]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «بهترين مردم كسى است كه مردم به او بهرهور گردند.» [360]

از امام عسگرى(عليه السلام): «دو خصلت است كه فوق آن دو، چيزى نيست: ايمان به خدا و نفع داشتن براى برادران (ايمانى).» [361]


از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «به راستى عظيمترين مردم از جهت مقام نزد خداوند در روز قيامت كسى است كه بيشتر از همه در روزى زمين به خيرخواهى خلق خدا قدم برداشته باشد.» [362]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هر يك از شما همانگونه كه براى خود خيرخواهى دارد، بايد براى برادر (ايمانى) خود خيرخواهى داشته باشد.» [363]

از امام صادق(عليه السلام): «بر شما باد خيرخواهى خالص نسبت به خلق براى خدا; پس هرگز خدا را به عملى افضل از آن ملاقات نخواهيد نمود.» [364]

از امام صادق(عليه السلام): «بر مؤمن واجب است كه براى مؤمن در حضور و غياب خيرخواهى داشته باشد.» [365]

از امام صادق(عليه السلام): «اشخاص با ايمان خدمتگزار يكديگرند.» راوى سؤال نمود: «چگونه خدمتگزار يكديگرند؟» امام فرمود: «فايده به يكديگر مى رسانند.» [366]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «اشخاص با ايمان برادرند، حوائج يكديگر برآورند; پس به برآوردن حوائج يكديگر، خداوند حوائج آنان را در روز قيامت برآورد.» [367]

از امام صادق(عليه السلام): «رفتن مسلمان در پى حاجت برادر مسلمانش بهتر از هفتاد طواف خانه كعبه است.» [368]

از امام صادق(عليه السلام): «برآوردن حاجت يك نفر مؤمن، از بيست حج كه در هر حجّى صاحبش صد هزار خرج كند، نزد خدا محبوبتر است.» [369]

از امام كاظم(عليه السلام): «به راستى خدا بندگانى در زمين دارد كه در انجام حوائج مردم كوشش مى كنند; آنان در روز قيامت ايمنند، و كسى كه بر مؤمنى مسرّتى وارد كند خداوند در روز قيامت قلب او را فرحناك سازد.» [370]


از امام صادق(عليه السلام): «خداوند عزّوجلّ فرموده : خلق، روزى خواران من هستند; محبوبترين ايشان نزد من با لطفترين آنان است به خلق و كوشاترين آنان در برآوردن حوائج خلق.» [371]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه در برآوردن حاجت برادر مسلمانش شتاب و كوشش بنمايد و خداوند به دست او انجام آن حاجت را جارى سازد، براى او خداوند عزّوجلّ (ثواب) يك حج و يك عمره و اعتكاف و روزه دو ماه در مسجدالحرام مى نويسد، و اگر كوشش كند ولى انجام آن را خداوند به دست او جارى نسازد، براى او خداوند عزّوجلّ (ثواب) يك حج و يك عمره مى نويسد.» [372]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «رفتن با برادر مسلمان در پى حاجتى، محبوبتر است نزد خداوند متعال از اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام.» [373]

] امر به معروف و نهى از منكر [

يكى از دستورات و فرائض عظيمه اجتماعى اسلام كه به خير و سعادت دنيا و آخرت مردم است و به آن ساير مقررات و فرائض الهى بر پا مى شود; امر به معروف و نهى از منكر است.

اسلام مى گويد : مردم بايد يكديگر را به كارهاى خير و معروف وادار و از هرگونه كار زشت و منكر و فساد جلوگيرى نمايند.[374]

در صفحه اوّل فصل گذشته، آيه اى از آيات اين دستور براى نمونه مذكور است. و أيضاً در:

قرآن كريم

«بايد از شما گروهى باشند (خود را كاملاً مهيا نموده) كه مردم را دعوت به خير (دين) و امر به معروف و نهى از منكر بكنند و آنان رستگارند.» [375]

«از اهل كتاب (آنانكه به محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) ايمان آوردند) گروهى هستند ايستاده (بر حق و بر انجام اوامر و نواهى الهى) آيات خدا را در اوقات شب مى خوانند در حالى كه سجده مى كنند، به خدا و روز آخرت ايمان مى دارند و امر به معروف ونهى از منكر مى كنند، و در خيرات و نيكيها مى شتابند و آنان از شايستگانند.» [376]


«چرا اِلهيون و علماء (اهل كتاب) آنان را از گفتار گناه و خوردن حرام نهى نمى كنند، چه بد است آنچه را كه ايشان انجام مى دهند.» [377]

«و خدا البته يارى مى كند كسى را كه (دين) او را يارى مى نمايد و به تحقيق خدا توانا و غالب (بر هر چيز) است، (يارى كنندگان دين خدا، يا اذن داده شدگان به قتال كه در آيه قبل در قرآن ذكر شده است) كسانى هستند كه اگر ما ايشان را در زمين تمكّن و سلطنت دهيم، نماز را (به حدود و شرايطش) بپا دارند و زكوة دهند (و مردم را) به معروف امر و از منكر نهى نمايند، و عاقبت همه امور مخصوص خداست.» [378]
روايــات

از امام باقر و امام صادق(عليهما السلام): «واى بر گروهى كه خداى را به امر به معروف و نهى از منكر اطاعت نكنند.» [379]

از امام باقر(عليه السلام): «مردمى كه عيب مى دانند امر به معروف و نهى از منكر را، بد مردمانى هستند.» [380]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هنگامى كه امت من، امر به معروف و نهى از منكر را به يكديگر واگذارند، بايد بدانند كه صدماتى از طرف خدا به آنان خواهد رسيد.» [381]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «همانا خداوند، مؤمن ضعيف بى خرد را دشمن مى دارد و او كسى است كه از منكر جلوگيرى نمى كند.» [382]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «براى چشم با ايمانى كه مى بيند معصيت خدا را، جايز نيست كه فرو بسته شود تا اين كه آن را تغيير دهد.» [383]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «امر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه همگى شما را عذاب خدا شامل شود.» [384]


از امام باقر(عليه السلام): «همانا امر به معروف و نهى از منكر راه پيامبران و طريقه نيكان است، فريضه اى است بزرگ كه فرائض ديگر بر آن برپا مى شود و راه ها ايمن مى گردد و كسبها حلال و آنچه به ستم گرفته شده رد مى شود و زمين آباد مى گردد و از دشمنان انتقام كشيده مى شود و امر، مستقيم مى گردد; پس به دلهاتان (از كارهاى منكر و ناشايست) انكار و نفرت كنيد و با زبانهاتان دور افكنيد و پيشانى هاى مرتكبين را سخت بكوبيد و در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى نترسيد; پس اگر پند پذيرفتند و به سوى حق برگشتند، ايرادى بر آنان نيست; جز اين نيست كه ايراد بر كسانى است كه به مردم ستم مى نمايند ودر زمين به ناحق تجاوز مى كنند، براى آنان است عذابى دردناك، و در اين مورد، به بدنهاتان، با آنان مبارزه كنيد و به دلهاتان دشمنشان داريد; بى آنكه سلطنتى را خواستار و يا مالى را جويا باشيد و يا به ستم پيروزى را خواسته باشيد تا آنكه به سوى امر خدا برگردند و به راه طاعت او بروند.» [385]

از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «پيوسته امت من در خير و خوبى هستند; مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و يكديگر را بر بِرّ و نيكى كمك نمايند و چون اين دو كار را ترك كنند، بركات از آنان گرفته شود و بعض ايشان بر بعض ديگر مسلط شود و براى آنان نه در زمين و نه در آسمان ياورى نباشد.» [386]

از على(عليه السلام): «امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار شما بر شما تسلط داده شود و بعد دعا كنيد و مستجاب نشود.» [387]

از امام صادق(عليه السلام): «مردى آمد نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و گفت: مادر من دست هيچ لمس كننده را از خود دفع نمى كند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به او فرمود: مادرت را حبس كن (در خانه نگهدار). آن مرد گفت: اين كار را كرده ام (فايده نبخشيده است). فرمود: آنان را كه وارد بر او مى شوند منع كن. گفت: اين كار را نيز كرده ام. فرمود: مادرت را زنجير كن; كه تو هيچ نيكى به مادرت نخواهى داشت افضل از اين كه او را از محرمات خداوند عزّوجلّ منع نمايى.» [388]


خوانندگان محترم خوب توجه داشته باشيد; از اين حديث شريف به خوبى معلوم مى شود كه بالاترين احسانها و خدمتها و نيكيها بر جامعه آن است كه شخص آنان را از منكرات و معاصى الهى جلوگيرى و نهى نمايد كه در واقع از هلاكت و بدبختى دنيا و آخرت، آنان را نجات بخشيده است.

] خير خواستن براى ديگران [

اسلام مى گويد : هر فرد جامعه، براى ديگران دوست دارد هرآنچه براى خود دوست مى دارد و بد دارد هر آنچه براى خود بد مى دارد.

روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه خوش دارد از آتش دور شده و به بهشت داخل شود، بايد با شهادت به توحيد خداوندو رسالت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) از دنيا برود و دوست داشته باشد با مردم رفتار كند آنطور كه دوست دارد، مردم با او رفتار كنند.» [389]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در حديثى راجع به حقوق مسلمان بر برادرش آمده است: «و براى برادر مسلمانش دوست داشته باشد از خير، آنچه را كه براى خود دوست دارد، و كراهت داشته باشد از شر، آنچه را كه براى خود كراهت دارد.» [390]

از امام زين العابدين(عليه السلام) در حديثى راجع به حقوق است: «و حق اهل كيشَت به تو آن است كه براى آنان سلامت و رحمت در دل نهان دارى (تا اين كه مى فرمايد) و دوست بدارى براى آنان آنچه را كه براى خودت دوست مى دارى و كراهت دارى براى آنان آنچه را كه براى خودت كراهت مى دارى.» [391]


از امام باقر(عليه السلام): «برادر مسلمانت را دوست بدار و براى او دوست دار آنچه را كه براى خودت دوست دارى و كراهت بدار آنچه را كه براى خودت كراهت مى دارى.» [392]

از امام صادق(عليه السلام): «تو را به تقواى خدا، و نيكى به برادر مسلمانت سفارش مى كنم و براى او دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست مى دارى و كراهت دار آنچه را كه براى خودت كراهت مى دارى.» [393]

] اتّحاد در برابر دشمنان [

اسلام مى گويد : در مقابل دشمن ستمگر بايد مردم در صف محكم متّحد و همدست به منزله يك دست واحد بوده و دفاع از دين و حقوق خود بنمايند، گذشته از حفظ وحدت و اتحاد بين خودشان كه بزرگترين و قويترين عامل پيشرفت و عظمت و موفقيت در مقابل دشمن است بايد هميشه مسلمانان مجهز به تجهيزات علمى و نيروهاى هر عصرى بوده و به حدى آمادگى داشته باشند كه تمام دشمنان خود را، حتى دشمنان احتمالى را كه نمى شناسند، مرعوب كنند.

قرآن كريم

«خدا و رسولش را اطاعت كنيد و نزاع و اختلاف (در امور) نكنيد كه (در برابر دشمن و از پيكار با او) ضعيف و سست مى شويد و شوكت و دولت شما، از دست مى رود و (بلكه همه يكدل و يكدست در برابر دشمن و پيكار با او) صبر و شكيبايى داشته باشيد كه البته خدا با شكيبايان است (آنان را از شر دشمن نگهدارى كرده و يارى خواهد نمود).» [394]


«هر كس بر شما تعدّى و تجاوز نمود شما هم مانند آنچه او تعدّى كرده، بر او تجاوز كنيد و (در تعرّض بيشتر) از خدا بپرهيزيد و بدانيد كه البته خدا با پرهيزكاران است.» [395]

«در راه خدا، با كسانى كه با شما كارزار مى كنند بجنگيد و تعدّى و تجاوز نكنيد كه خدا متجاوزين را دوست نمى دارد.» [396]

«(اى مردم با ايمان!) براى (مقابله با) كفار آنچه مى توانيد از نيرو و اسبان بسته شده براى جنگ، آماده سازيد كه به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد، و بترسانيد دشمنان ديگرى از غير از ايشان را هم كه شما آنان را نمى دانيد (و نمى شناسيد)، خدا ايشان را مى داند (و مى شناسد)، و آنچه را در راه خدا (و براى مقابله با دشمنان خدا) صرف كنيد، عوض آن كاملاً به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نمى شود.» [397]

«خدا دوست مى دارد كسانى را كه به حالت صف زده در راه او جنگ و پيكار مى كنند، (و چنان در برابر دشمن ايستادگى دارند كه) گويى آنان چون بناء و ساختمانى به هم پيوسته اند.» [398]

روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «مردمان با ايمان، برادر يكديگرند و خونهاى آنان برابر يكديگر است و ايشان بر غير خودشان دست واحدند.» [399]

از على(عليه السلام): «لشكر به اذن خدا دژهاى رعيتند، و زينت واليانند، و عزت دينند، و راههاى اَمنند، و رعيت بر پا نشود مگر به لشكر.» [400]

از امام باقر(عليه السلام): «به راستى خداوند بنده اى را كه (دشمن) داخل خانه او شود و او با وى مبارزه نكند، دشمن مى دارد.» [401]


] برترىِ تقوا ، ايمان و دانش [

اسلام مى گويد : امتيازات و افتخارات جاهليت مانند امتياز نژادى از ميان مردم ملغى است بلكه امتياز به ايمان و تقوى و دانش است آن هم امتياز شرافتى است نه حقوقى و در قبال قانون.

قرآن كريم

«اى مردم محققاً ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را دسته ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد، به درستى گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست، محققاً خدا (به همه چيز) دانا و آگاه است.» [402]

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد پيوسته ايستادگان به عدل و داد بوده براى (رضاى) خدا گواه باشيد; گرچه بر ضرر خودتان يا پدر و مادر و خويشانتان باشد، اگر (كسى كه به سود يا زيان او گواهى مى دهيد) غنى باشد يا فقير; پس خدا به آن غنى و فقير (از همه مردم) سزاوار و نزديكتر است; پس هواى نفس را پيروى نكنيد كه از گواهى به حق، عدول و تجاوز كنيد و اگر زبان خود را (در اداى مطلب) بپيچانيد يا از حق اعراض كنيد (يا اگر از گواه شدن سر بپيچيد يا از گواهى دادن رو برگردانيد) البته خدا به آنچه مى كنيد آگاه است.» [403]

«بگو آيا آنانكه مى دانند و آنان كه نمى دانند يكسان و برابرند؟ جز اين نيست كه خردمندان متذكّر مى شوند.» [404]

«آيا پس كسى كه با ايمان است، مانند كسى باشد كه فاسق است؟! اينان برابر و يكسان نيستند.» [405]


روايــات

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «به راستى خداوند، نخوت جاهليت و تفاخر به پدران جاهليت را به وسيله اسلام از ميان برد; آگاه باشيد كه مردم همه از نسل آدم مى باشند و آدم هم از خاك بوده است و گرامى ترين ايشان نزد خدا با تقواترين ايشان است.» [406]

از خطبه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در روز فتح مكه; رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در ميان مردم ايستاده خطبه اى خواند و حمد وثناى الهى گفت و فرمود: «اى مردم! بايد حاضر به غايب برساند كه راستى خداوند تبارك و تعالى نخوت جاهليت و تفاخر به آباء و عشائر جاهليت را از شما برد، اى مردم به تحقيق شما از آدميد و آدم از گِل است; آگاه باشيد كه بهترين شما و گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين و مطيع ترين شما است براى او.» [407]

از نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «همانا مردم از زمان آدم تا امروز همه (نسبت به يكديگر) مانند دندانه هاى شانه هستند; هيچ مزيّتى براى عربى بر عجمى و نه براى قرمز بر سياه جز به تقوى نيست.» [408]

] انفاق [

اسلام، حمايت از ضعفاء و سفارش آنان را به ديگران با تأكيد بسيار و به عناوين و بيانات بى شمار كرده است. اسلام در راه حمايت از ضعفاء و مستمندان، گذشته از تشريع انفاقات واجبه، در مواردى تحت عناوين و شرايط ويژه به شرحى كه در كتب فقهيه مذكور است، چون; زكوة مال و زكوة بدن، خمس، كفارات، اداء نذور، در ساير موارد نيز توصيه و ترغيب و تحريص شديدى به احسانات و انفاقات و رفع نيازهاى طبقه ضعيف و محتاج نموده است. و خود صاحبان شرع مقدس يعنى نبىّ اكرم و ائمّه هداة(عليهم السلام) در اين راه عملاً در حد كمال، پيشوا و پيشقدم بوده اند.


قرآن كريم

«نيكويى آن نيست كه روهاى خود را در سمت مشرق و مغرب بگردانيد[409] ; بلكه نيكوكار (يا نيكويى سزاوار اهتمام، نيكويىِ) كسى است كه به خدا و روز واپسين (قيامت) و فرشتگان و كتاب (آسمانى) و پيغمبران ايمان آورد، و مال را با آنكه آن را دوست دارد (براى دوستى خدا) به خويشان و يتيمان و تهيدستان (آبرومند كه سؤال نمى كنند) و مسافرين محتاج و بيچارگانى كه درخواست و سؤال مى كنند، و در راه آزادى بندگان بدهد و نماز را (درست و راست با شرايط آن) بر پا دارد و زكوة بدهد و چون عهد و پيمان بستند به عهدشان وفا كنند و در بأساء و ضرّاء (گرسنگى و رنجورى) و هنگام جنگ با دشمن، صابر و شكيبا باشند; آن گروه آنانند كه (در پيروى از حق) راست گفته اند و آنانند كه پرهيزكار و خود نگهدارند.» [410]

«كسانى كه اموالشان را در شب و روز نهان و آشكارا (بر محتاجان) انفاق مى كنند، اجر ايشان نزد پروردگارشان است و نه ترس و بيمى بر ايشان است و نه (در قيامت) اندوهگين مى شوند.» [411]

در وصف پرهيزكاران در اوايل سوره بقره مى فرمايد: «آنانكه به غيب (به امور ناديده چون خدا، قيامت، قيام امام زمان(عليه السلام)) ايمان آورند و نماز را (به شرايط آن) به پا دارند و از آنچه آنان را روزى داده ايم (چون علم، قدرت، جاه و ثروت، بر نيازمندان) انفاق مى كنند و آنانكه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو (بر ساير انبياء) نازل شده مى گروند و به آخرت يقين دارند، آنان از جانب پروردگارشان بر هدايتند و آنانند پيروزان و رستگاران.» [412]


«خدا را بپرستيد و چيزى را به او شريك مگردانيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان و همسايه نزديك و همسايه دور (يا همسايه خويش و همسايه بيگانه) و مصاحب در پهلو و مسافر محتاج و به آنچه دستهاى شما مالك شده (بردگان) نيكى و احسان كنيد كه خدا، متكبرِ خودبينِ فخر فروش را دوست نمى دارد. (كه همين تكبر و خودبينى و فخر فروشى مانع از احسان و اعتناء به ديگران مى شود).» [413]

«بشتابيد به سوى (موجبات) آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن به قدر آسمانها و زمين است كه براى پرهيزگاران (از معاصى) آماده شده است; آنانكه در حال خوشى و توانايى و هنگام تنگدستى (هر چه مى توانند به محتاجان) انفاق مى كنند و فرو برندگان خشم و عفو كنندگان از مردمند و خدا نيكو كاران را دوست مى دارد.» [414]

«مثل آنانكه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند; همچون دانه اى است كه هفت خوشه بروياند كه درهر خوشه صد دانه باشد و خدا براى هر كه بخواهد (ثواب عمل او را) چند برابر مى افزايد و خدا واسع (پر بخشش) و داناست، كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند و آنچه را كه انفاق نمودند از پى آن منّت و اذيّتى (به اشخاص مورد انفاق) نمى رسانند، اجرشان نزد پروردگارشان است و نه ترسى بر ايشان است و نه (در قيامت) اندوهگين مى شوند. سخن نيكو (به محتاجان گفتن) و مغفرت و گذشت، از صدقه و انفاقى كه در پى آن اذيت و آزار (به اشخاص مورد انفاق) درآيد بهتر است و خدا بى نياز و حليم است.» [415]

«جز اين نيست كه اشخاص با ايمان (كامل) كسانى هستند كه چون نزدشان خدا ياد شود، دلهاى آنان بيمناك گردد و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگارشان توكل و اعتماد مى كنند، هم ايشان كسانيند كه نماز را (با شرايط آن) به پا مى دارند و از آنچه ما آنان را روزى داده ايم (بر محتاجان) انفاق مى كنند; آنان همان كسانند كه به حقيقت اشخاص با ايمانند، براى ايشان نزد پروردگارشان درجاتى و آمرزشى و روزى فراوان و عالى است.» [416]


«محققاً كسانى كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز را (با حدود و شرايطش) به پا مى دارند و از آنچه ما آنان را روزى داده ايم، در نهان و آشكار انفاق مى كنند، تجارتى را اميد دارند كه هرگز كسادى نيابد تا خدا مزدهاى ايشان را كامل بدهد و از فضل خود به آنان بيفزايد كه خداوند آمرزنده و شكور (پاداش فراوان دهنده) است.» [417]

«محققاً پرهيزگاران (در آخرت) در باغها و در (كنار) چشمه ها هستند در حالى كه آنچه را (از نعمتها) كه پروردگارشان به آنان عنايت فرموده است مى گيرند، بدين جهت كه ايشان قبل از آن (يعنى در دنيا) نيكو كاران بوده اند; چون كم شبى را (بدون عبادت) مى خوابيدند (يا كمى از شب را مى خوابيدند) و در سحرها استغفار مى نمودند و در اموالشان براى سائل و محروم، حق و نصيبى مى دادند.» [418]

«هر كس به آنچه كسب و عمل نموده در گرو است مگر اصحاب يمين كه (به سبب انجام اعمال نيك، خود را از گرو بيرون آورده و در آخرت) در باغهاى بهشت بوده از يكديگر مى پرسند از (حال) گناهكاران (و به گناهكاران كه در دوزخند از همان دور مى گويند:) چه چيز شما را به دوزخ كشاند و در آورد؟ گناهكاران مى گويند: (سبب آوردنمان به دوزخ اين كه) ما از نماز گزاران نبوديم (و از اتباع ائمّه معصومين نبوديم) مستمند را اطعام نمى كرديم و با داخل شدگان (در باطل و معاصى) داخل مى شديم و روز جزا را تكذيب مى نموديم تا اين كه يقين (مرگ) ما را آمد و به ما رسيد.» [419]

«اما انسان هرگاه پروردگارش او را آزمايش كند پس گراميش دارد و به او نعمت و وسعت دهد (به خود مغرور مى شود و خود را شايسته اكرام مى پندارد) و مى گويد: پروردگارم مرا اكرام نموده است. و اما چون آزمايشش كند به اين كه روزيش را بر او تنگ سازد (از خداوند ناراضى و شاكى شده) و مى گويد: پروردگارم مرا اهانت (و خوار و ذليل) كرده است; نه چنين است كه انسان مى گويد بلكه (اين وسعت و تنگى روزى براى آزمايش است كه شما) يتيم را اكرام نمى كنيد و يكديگر را بر طعام و خوراك دادن مسكين ترغيب و تحريص نمى كنيد و ميراث را يك جا مى خوريد (حلال و حرام و نصيب خود و ديگران را با هم) و مال را فراوان دوست مى داريد ... (تا اين كه مى فرمايد چون قيامت بر پا شود) در آن روز آدمى متذكر و پشيمان مى گردد; ولى آن تذكر و پشيمانى كجا براى او سود مى دهد؟ مى گويد: اى كاش كه براى حيات و زندگيم (كه حيات دائمى، اخروى است ذخيره اى از انفاقات و ساير اعمال حسنه) پيش فرستاده بودم.» [420]


«آيا براى انسان دو چشم و زبان و دو لب قرار نداديم؟ و او را به راه خير و شر هدايت كرديم پس او عقبه(ى تكليف و وظيفه) را داخل نشد و درنيامد (عقبه در لغت: گردنگاه و گذرگاه سخت در كوهها را گويند) و چه چيز تو را دانا گردانيد كه عقبه چيست؟ (عقبه و گردنگاه تكليف) آزاد كردن بنده است (از قيد بندگى) يا طعام و خوراك دادن است در روز گرسنگى يتيم صاحب قرابتى را يا مسكين خاك نشينى را، و آنگاه (آنكه بنده آزاد كند و يتيم و مسكين را طعام دهد) از جمله كسانى باشد كه ايمان آوردند و به صبر و شكيبايى و نيز به مرحمت و مهربانى يكديگر را وصيت و سفارش نمودند، آن گروه (در قيامت) اصحاب دست راستند.» [421]

«آيا ديدى (يا دانستى) آن كس را كه به (روز) جزا تكذيب نموده و آن را دروغ مى داند؟ پس او همان كسى است كه يتيم را از پيش خود مى راند و بر طعام مسكين تحريص و ترغيب نمى كند.» [422]

روايــات

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «ايمان به من نياورده است كسى كه شب سير بگذراند و حال آنكه همسايه او گرسنه باشد، و هيچ قريه اى نيست كه گرسنه اى در ميان آنان شب بگذراند و خداوند در روز قيامت به سوى آنان نظر (رحمت) كند.» [423]

از امام صادق(عليه السلام): «از محبوبترين اعمال نزد خداوند عزّوجلّ شادمان ساختن مؤمن است به سير كردن او در حال گرسنگى و زدودن غم او يا پرداختن بدهى او.» [424]

از امام باقر(عليه السلام): «از حق مؤمن بر برادر مؤمنش اين است كه در گرسنگى او را سير كند و در برهنگى او را بپوشاند و غم او را زائل نمايد و بدهى او را بپردازد و هنگامى كه بميرد در ميان اهل و اولادش جاى او را (در كفالت و اداره امور آنان) بگيرد.» [425]


از امام صادق(عليه السلام): «از حق مؤمن بر مؤمن، مَوَدَّت و دوستى براى اوست در سينه اش، و كمك و غمخوارى داشتن براى اوست در مالش، و جانشين او شدن در ميان اهلش، و يارى كردن اوست بر كسى كه ستم به او كرده است.» [426]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «هيچ چيز اسلام را مانند شح (بخل توأم با حرص) از بين نمى برد.» [427]

از امام صادق(عليه السلام): «هر مؤمنى كه مؤمن ديگر را از مال خويش منع كند و حال آنكه او به آن محتاج باشد، خداوند از طعام بهشت او را نمى چشاند و از رحيق مختوم نياشامد. (رحيق مختوم: شراب بهشتى است كه در ظروف سر بسته به مشگ مى باشد).» [428]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه براى او مَسْكَنى (زائد) باشد و مؤمنى به سكناى آن محتاج شود; پس او را از آن مسكن منع كند (و به اجاره يا عاريه مثلاً به او ندهد) خداوند عزّوجلّ گويد: ملائكه من! بخل ورزيد بنده من بر بنده من به سكناى دنيا؟ قسم به عزتم كه بهشتهاى مرا هيچگاه ساكن نشود.» [429]

از امام صادق(عليه السلام): «جز اين نيست كه خداوند اين اموال زائد از احتياج را به شما عطا نموده تا اين كه آنها را روآور كنيد و سوق دهيد به هر آنجا كه خداوند آنها را سوق داده (يعنى هر آنجا كه خداوند به شما دستور انفاق و صرف آن را داده است) و اين اموال زائد را به شما عطاء نكرده تا اين كه آنها را ذخيره و گنجى كنيد.» [430]

از امام صادق(عليه السلام): «محققاً بقاء مسلمين و بقاء اسلام از جمله در اين است كه اموال نزد كسى آيد كه او در آنها حق را بشناسد و با آنها معروف انجام دهد، و محققاً فناء اسلام و فناء مسلمين از جمله در اين است كه اموال به دست كسى افتد كه در آنها حق را نشناسد و با آنها معروف انجام ندهد.» [431]


از امام صادق(عليه السلام): «معروف چيزى است سواى زكوة، پس به سوى خداوند عزّوجلّ به برّ و نيكى و صله رحم تقرّب جوييد.» [432]

از امام صادق(عليه السلام): «كسى كه بخواهد خدا او را در رحمتش داخل و در بهشتش ساكن كند خُلقش را بايد نيكو كند، و از نفسش به ديگرى بايد انصاف دهد، و يتيم را بايد رحم كند، و ضعيف را بايد كمك كند، و براى خداوندى كه او را خلق نموده بايد تواضع كند.» [433]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «كسى كه از مالش فقير را مواسات كند و از نفسش مردم را انصاف دهد; او به حقيقت مؤمن است.» [434]

] نيكى به والدين و خويشان [

اسلام، در دستورش به احسان و نيكى به ديگران، خصوصاً به پدر و مادر و بعد از آن به ساير ارحام و خويشاوندان اهتمام بيشترى به خرج داده است و آنان را مقدم بر ديگران ياد كرده و سفارش بيشترى در باره ايشان نموده تا جايى كه رفتار خلاف بِرّ و احسان را (و يا مجرد ترك شفقت و احسان را) نسبت به آنان، كه از آن به عقوق پدر و مادر و قطع رحم تعبير شده، از محرمات شديده و گناهان كبيره به شمار آورده است. مسلمان هرگز نبايد از پدر و مادر يا ساير ارحام و خويشان خود ببرَد و آنان را آزرده نمايد كه با اين كار معصيت بزرگى مرتكب شده، خود را مستحق عقوبت دنيوى و اخروى نموده است.

قرآن كريم

«خدا را پرستش كنيد و چيزى را شريك او ننماييد، و به پدر و مادر و به صاحبان قرابت و خويشان احسان و نيكى كنيد.» [435]


«پروردگار تو حكم فرموده كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر، احسان و نيكى كنيد، نيكى كردنى (كامل)، اگر يكى از پدر و مادر يا هر دو نزد تو به پيرى برسند; پس به ايشان اُف مگو (اگر مثلاً تو را تنگدل گردانند)، و بانگ بر آنان مزن و بازشان مدار (اگر مثلاً تو را بزنند)، و براى آنان سخن نيكو (مانند; غَفَرَاللهُ لَكُما) بگو، و از روى رحمت و مهربانى، بال ذلت و فروتنى فرود آور، و (در مقام دعا به درگاه خداى متعال) بگو: پروردگار من ببخش و رحم كن ايشان را; همچنانكه مرا در كوچكى تربيت كرده و پرورش دادند.» [436]

در توصيف و مدح يحيى(عليه السلام) مى فرمايد: «و او پرهيزكار و به پدر و مادرش نيكوكار بود و (نسبت به آنان) متكبر و سركش و گنهكار و نافرمان نبود.» [437]

«خداوند (مردم را) به عدالت و نيكوكارى و احسان و رسيدگى به خويشاوند، فرمان مى دهد.» [438]

«بپرهيزيد (از نافرمانى و كيفر) خدايى كه به او از يكديگر سؤال مى كنيد (مانند اين كه مى گوييد: تو را به خدا چنين كن) و نيز ارحام را (از قطع نمودن و بريدن از آنان بپرهيزيد) كه خداوند بر شما مراقب و نگهبان است.» [439]

روايــات

از امام باقر(عليه السلام): «سه امر است كه خداوند در آنها رخصتى قرار نداده است: اداء امانت به نيكوكار و بدكار، وفاء به عهد و پيمان براى نيكوكار و بدكار، نيكى به پدر و مادر، نيكوكار باشند يا بدكار.» [440]

از امام صادق(عليه السلام): «بزرگترين (گناهان) كبيره هفت است: شرك به خداوند عظيم، قتل نفسى را كه خداوند حرام كرده مگر به حق، خوردن اموال يتيمان، عقوق والدين (يعنى رفتار خلاف احسان به پدر و مادر، استخفاف نسبت به آنان، آزردن آنان)، نسبت زنا دادن به زنان عفيفه پاكدامن، فرار كردن كسى كه به سوى دشمن و جهاد مى رود، و انكار آنچه خدا نازل كرده است.» [441]


از امام صادق(عليه السلام): «سه امر است كه (انسان) در هر حال از به جا آوردن آنها ناگزير است: (اداى) امانت نسبت به نيكوكار و بدكار، وفاى به عهد و پيمان براى نيكوكار و بدكار، نيكى به پدر و مادر، نيكوكار باشند يا بدكار.» [442]

جميل مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) سؤال كردم در مورد قول خداوند عزّوجلّ: «وَاتَّقُوا اللهَ الَّذى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاَْرحامَ.» فرمود: «مراد از ارحام خويشاوندان مردم است كه خداوند به صله و بزرگداشت آنان، امر فرموده است; آيا نمى بينى كه خداوند ارحام را با خودش (در آيه) همراه قرار داده است؟»[443]

از امام رضا(عليه السلام): «خداوند امر كرده است به تقوا و صله رحم، پس كسى كه صله رحم نكند متّقى نشده است.» [444]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «از خويشاوند خود مَبُر; گرچه او از تو بريده باشد.» [445]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «امت من چون از خويشان ببرَند، اموال در دست اراذل آنان قرار گيرد.» [446]

از على(عليه السلام): «مردم چون از خويشاوندان ببرَند اموال در دست اشرار قرار گيرد.» [447]

از امام صادق(عليه السلام): «از معاصى كبيره; پيمان شكنى و بريدن از خويشاوند است; زيرا خداوند مى گويد: لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ.» [448]

(گفتار فوق در آيه 25 از سوره رعد است)


از على(عليه السلام): «از گناهانى كه موجب پيش افتادن فنا و مرگ مى شود; قطع رحم (بريدن از خويشاوند) است.» [449]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «از عقوق والدين بپرهيزيد كه بوى بهشت از مسير هزار سال مسافت درك مى شود و (ليكن) آن را هيچ عاق والدينى و هيچ قاطع رحمى و هيچ پيرمرد زناكارى و هيچ كشاننده لباس به روى زمين از روى تكبر، درك نمى كند مسلماً كبريايى ويژه خداوند رب العالمين است.» [450]

از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم): «شخصى كه صله رحم مى كند و حال آنكه از عمرش جز سه سال باقى نمانده، خداوند آن را تا سى و سه سال امتداد مى دهد، و آنكه قطع رحم مى كند و حال آنكه از عمرش سى و سه سال باقى مانده، خداوند آن را به سه سال يا كمتر تقليل مى دهد.» [451]

محبّت دنيا

يكى از امورى كه در اسلام از آن بسيار به بدى ياد شده است; محبت دنيا براى خود دنيا است. [452]

اما اگر محبت دنيا براى محبت خدا و طلب رضاى او يا براى محبت عالم آخرت و طلب ثوابهاى اخروى و مصونيت از عذاب هاى الهى باشد، در واقع محبت دنيا و دنياخواهى نيست بلكه محبت خدا و محبت عالم آخرت و خدا خواهى و آخرت خواهى است.

و به عبارت ديگر; محبت دنيا به خاطر خود آنكه دنيا محبوب بالذّات شخص باشد، در اسلام مذموم است. و محبت بالعرض به دنيا كه دنيا محبوب بالعرض براى شخص شود و محبوب بِالذّات او رضاى خدا، يا نعيم و ثواب آخرت باشد، مذموم نيست بلكه ممدوح است.


محبت دنيا براى خود دنيا منشأ همه گونه فتنه و فساد و بديها است و به عكس محبت دنيا براى رضاى خدا و يا تحصيل آخرت، منشاء و سرچشمه همه خوبيهاست و موجب مصونيت شخص از فكرها و اعتقادهاى باطل و اخلاق و اعمال فاسد مى شود.

در مدارك اسلامى با بياناتى، گاه از خود دنيا و زندگى دنيا و شؤون آن مانند; رياست و جاه دنيا و زن و فرزند و مال دنيا، مذمّت و نكوهش شده است (تا شخص با ايمان، محبت بالذات به دنيا و شؤون دنيا پيدا نكند) و گاه از دوست داشتن دنيا و دوست داشتن شؤون دنيا.

قرآن كريم

«آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا راضى شديد؟ (در حالى كه) متاع دنيا نسبت به متاع آخرت جز اندكى نيست.» [453]

«اى مردم وعده الهى (نسبت به روز جزا و نعمتهاى اخروى) حق است; پس فريب ندهد شما را زندگى دنيا (كه از نعمتهاى آخرت باز مانيد).» [454]

«بدانيد (اى مردم) كه زندگى دنيا (امورى بى ارزش و سريع الزوال بيش نيست) بازيچه و باز دارنده (از ياد خدا و آخرت) است و مايه زينت و آرايش و باعث فخر و مباهات بر يكديگر و فزون طلبى در اموال و اولاد است. (زندگى دنيا از نظر ظاهر و زيبايى در ابتداء، و سرعت زوال و زشتى در انتهاء) مانند بارانى است كه ببارد و گياهى ببار آورد كه (طراوت و زيبايى) آن، شگفت آورد كافران را، ولى (طولى نكشد كه) خشك شود و آن را زرد ببينى و عاقبت هم ريزه ريزه و در هم شكسته گردد و در آخرت (براى كسى كه دنيا طلب بوده و هيچ به فكر آخرت نبوده) عذابى شديد مهيّاست، و (براى كسى كه به وسيله دنيا، طلب آخرت مى كرده) از جانب خدا آمرزش و خوشنودى است، و زندگى دنيا (براى دنيا طلب) به جز متاع فريب نيست.» [455]


«بلكه دنياى حاضر و آماده (يا زودگذر) را دوست داريد (آنرا مى گيريد) و آخرت را وامى گذاريد.» [456]

«بدا به حال هر عيب گوى طعنه زن، آنكه مالى جمع كند و آن را شماره و اندوخته نمايد، پندارد كه مالش او را براى هميشه نگه مى دارد، نه چنين است مسلماً در آتش شديدى كه او را درهم شكند، افكنده مى شود.» [457]

«اما آنكه (از طاعت خدا) سرپيچى كرد و زندگى دنيا را برگزيد، همانا دوزخ جايگاهش است.» [458]

روايــات

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «اى پسر مسعود! پروردگار متعال كه فرموده است: «لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» قصد كرده كه كدام يك از شما بى رغبت تر در دنيا هستيد، به راستى دنيا، دار غرور و فريب و خانه كسى است كه (در بهشت) خانه ندارد، و براى دنيا جمع مى كند كسى كه داراى عقل نيست، حقيقتاً نادان ترين مردم كسى است كه دنيا را بجويد (براى دنيا)، پروردگار متعال (در پستى دنيا) فرموده است: اِعْلَمُوا اَنَّما الْحَيوةُ الدُّنْيا لَعِبٌ و لَهْوٌ (تا آخر آيه شريفه كه قبلاً ترجمه شد).» [459]

در تفسير آيه اى كه قول ابراهيم(عليه السلام) را نقل مى كند كه آن حضرت به خدا عرض مى كرد: «پروردگارا مرا خوار مكن در روزى كه مردم برانگيخته مى شوند، روزى كه نفع نبخشد به انسان مالى و نه اولادى مگر آن كسى كه روى به خدا آورده باشد با قلبى سليم (كه منفعت از آن اوست).» [460]


از حضرت صادق(عليه السلام) روايت است كه فرمود: «قلب سليم آن قلبى است كه از محبت دنيا سالم مانده باشد.»

و نيز از آن حضرت است كه فرمود: «قلب سليم آن قلبى است كه پروردگار خود را ملاقات كند در حالى كه در آن قلب جز او احدى نباشد.» [461]

از امام صادق(عليه السلام): «مافوق (يا، سَرِ) هر گناه محبت دنياست.» [462]

از امام زين العابدين(عليه السلام): «بعد از معرفت پروردگار و شناسايى رسول خدا، عملى با فضيلت تر از مبغوض داشتن دنيا نيست.» [463]

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «هر كس محبت به دنيا ورزيد به آخرت خود ضرر زد.» [464]

از امام صادق(عليه السلام) به نقل از كتاب على(عليه السلام): «دنيا چونان مار نرم و ملايم است چون دست بر آن كشند، ولى در باطن آن زهر كشنده است، مرد عاقل از او حذر كند و بچه هاى جاهل به او رو آورند.» [465]

از امام صادق(عليه السلام): «قسم به خدا محبت به خدا ندارد كسى كه دوست دار دنياست.» [466]

از على(عليه السلام): «بزرگترين خطاها محبت دنياست. * اگر شما دوست دار خداييد محبت دنيا را از دلهاتان بيرون كنيد. * به راستى ملاقات نمى كنى هرگز خداوند سبحان را به عملى كه ضررش بيشتر باشد بر تو از محبت دنيا. * محبت دنيا سر فتنه ها و ريشه محنتهاست. * محبت دنيا عقل را فاسد و دل را از شنيدن حكمت كر مى نمايد و موجب عقاب دردناك مى گردد. * همانطور كه خورشيد (روشن) با شب (تار) جمع نمى شود همچنين محبت خدا با محبت دنيا جمع نمى شويد.» [467]


از على(عليه السلام): «دنيا و آخرت دو دشمن روبرو و دو راه مختلفند; هر كس به دنيا محبت ورزيد و با آن دوستى كرد با آخرت دشمنى مى كند، و آن دو به منزله مشرق و مغربند و رونده بين اين دو به هر كدام نزديك شد از ديگرى دور مى گردد، و آن دو مانند دو هوو هستند.» [468]

از امام كاظم(عليه السلام): «هر كس به دنيا محبت ورزيد خوف آخرت از دلش مى رود، و به بنده اى علمى داده نشد كه بعد محبتش به دنيا زياد شده باشد مگر اين كه از خدا دورتر گرديده و غضب خدا بر او زياد گشته است.» [469]

نمونه اى از مدارك داله بر مدح دنيا و محبت آن

براى تحصيل رضاى الهى يا ثوابهاى اخروى

از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم): «توانگرى كمك خوبى است بر تقواى الهى.» [470]

از امام صادق(عليه السلام): «دنيا كمك خوبى براى آخرت است.» [471]

از باقرالعلوم(عليه السلام): «دنيا كمك خوبى براى طلب آخرت است.» [472]

از امام صادق(عليه السلام): «هيچ خيرى نيست در كسى كه دوست ندارد از راه حلال جمع مال كند تا به آن آبروى خود را حفظ كند و بدهى خود را بپردازد و به خويشان خود رسيدگى نمايد.» [473]


مردى خدمت حضرت صادق(عليه السلام) عرض كرد: «به خدا قسم ما در جستجوى دنيا هستيم و دوست داريم دنيا به طرف ما بيايد.» حضرت فرمود: «دنيا را براى چه مى خواهى؟» عرض كرد «براى اين كه به خود و عيالاتم برسم و صله و صدقه بدهم و عمره و حج خانه خدا كنم.» حضرت فرمود: «اين در حقيقت طلب آخرت است نه دنيا.» [474]

از وصاياى نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) براى ابى ذر: «اى اباذر دنيا و آنچه كه در دنياست ملعون است مگر كسى كه به وسيله دنيا رضايت الهى را بجويد و چيزى مبغوض تر از دنيا نزد خداى متعال نيست. (تا اين كه فرمود:) و چيزى محبوب تر نزد خدا از ايمان به او و ترك نمودن آنچه را كه خدا به ترك آن امر نموده نيست. اى اباذر، پروردگار متعال وحى نموده به برادرم عيسى(عليه السلام) كه اى عيسى دوستدار دنيا مباش كه من دنيا را دوست ندارم و آخرت را دوست بدار زيرا آخرت، خانه رستاخيز است.» [475]

از وصاياى نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به ابن مسعود: «دنيا را به لذات و شهوات بر آخرت مگزين كه خداوند متعال در كتاب خود مى گويد: «اما آنكه (از طاعت خداوند) سرپيچى كرد و زندگانى دنيا را برگزيد همانا جايگاهش دوزخ است» مراد خداوند متعال، زندگى دنياى ملعون است، و آن همه چيزهايى است كه در دنيا است; مگر آنچه كه براى (رضاى) خداوند بوده باشد.» [476]

على(عليه السلام) هنگامى شنيد مردى دنيا را نكوهش مى كند در قبال او به ستودن دنيا مطالبى فرمود كه از آنهاست: «دنيا، سراى توانگرى است براى كسى كه از آن توشه (آخرت) بردارد، و سراى موعظه است براى كسى كه از آن پند گيرد، جاى عبادت و سجده دوستان خداست، و جاى صلوات فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى خدا، و جاى تجارت دوستداران خداست كه در آن رحمت خدا را كسب كردند و بهشت را به سود بردند.» [477]


 فهرست

مقدمه نويسنده            

يك هدف مهم از بعث انبياء        

اصلاح نيّت

شرك ريائى      

شرك طاعتى   

شرك به اسباب طبيعى

تكبّر و تواضع    

عُجب   

خودستايى       

حسد (رشك)   

بخل     

حُسن خُلق و سوء خُلق

صبر     

توكّل به خدا     

اعتصام به خدا

خوف و رجاء و حسن ظن به خداوند       

راستگويى، و دروغ       

بدترين دروغها  

وفاى به عهد(پيمان) و پيمان شكنى

وفاى به وعده، و خلف وعده     

عدالت و ظلم   

اداى امانت و خيانت      

كار و كوشش در اسلام

صنعت  

دستورات كلى در معاملات        

دو رويى و دو زبانى       

خشم  

كظم غيظ         

خوش زبانى و بدزبانى   

دشمنى و كينه جويى، دورى و...           

حرص (آز)        

طمع (چشم داشت به ديگران)

حياء (شرم) و بى شرمى         

سوءظن و تهمت به مؤمنين و...

سخن چينى     

بهتان   

غيبت   

مسخره كردن يكديگر و. . .        

سبك شمردن و اهانت و تحقير و...        

دشنام دادن و طعنه زدن و...     

ديدگاه اسلام    

صلح و سازش  

اهتمام به امور مسلمين

امر به معروف و نهى از منكر     

خير خواستن براى ديگران         

اتّحاد در برابر دشمنان   

برترىِ تقوا ، ايمان و دانش         

انفاق   

نيكى به والدين و خويشان

محبّت دنيا        

 



قرآن كريم

1ـ «كَمآ اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ * فَاذْكُرُونى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لى وَ لاتَكْفُرُونِ.»     (بقره، 151و152)

[2] ـ «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ اِذْبَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبين.»       (آل عمران، 164)

روايات

1ـ «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاقِ.»            (تفسير مجمع البيان در ذيل سوره قلم)

[4] ـ «عَلَيْكُمْ بِمَكارِمِ الاَْخْلاقِ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنى بِها.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 283 ; به نقل از امالى شيخ طوسى)

[5] ـ «اَيُّهاَ النّاسُ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمّا خَلَقَ خَلْقَهُ اَرادَ اَنْ يَكُونُوا عَلى آداب رَفيعَه وَ اَخْلاق شَريفَة فَعَلِمَ اَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا كَذلِكَ إلاّ بِاَنْ يُعَرِّفَهُمْ مالَهُمْ وَ ما عَلَيْهِمْ وَالتَّعْريفُ لايَكُونُ اِلاّ بِالاَْمْرِ وَالنَّهْىِ.»   (كتاب الاحتجاج، تأليف ابى منصور احمدبن على الطبرسى)

[6] اين بحث اصلاح نيت با بحث محبت دنيا كه در آخر كتاب ذكر شده، مرتبط است.

قرآن كريم

1ـ «اَلا ِللّهِ الدّينُ الخالِصُ.» (زمر،3)

[8] ـ «وَ مآ أُمِرُوا إِلاّ لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ حُنَفآءَ وَ يُقيمُوا الصَّلوةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ.»  (بيّنه، 5)

[9] ـ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لايُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً.» (كهف، 110)

[10] ـ «وَ مِنَ الْنّاسِ مَنْ يَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.»    (بقره، 207)

[11] ـ «وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّة بِرَبْوَة اَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ اُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَاِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ.»          (بقره، 265)

[12] ـ «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْر فَلاَِنْفُسِكُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ اِلاَّ ابْتِغآءَ وَجْهِ اللّهِ وَ ماتُنْفِقُوا مِنْ خَيْر يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَ اَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ.»        (بقره، 272)

[13] ـ «لاخَيْرَ فى كَثير مِنْ نَجْويهُمْ إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف اَوْ إِصْلاح بَيْنَ النّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً.»            (نساء، 114)

[14] ـ «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْلَهُ فى حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِى الاْخِرَةِ مِنْ نَصيب.»            (شورى، 20)

[15] ـ «مَنْ كانَ يُريدُ الْحَيوةَ الْدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفِّ اِلَيْهِمْ اَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبْخَسُونَ * اُولئِكَ الَّذينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ اِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.»

(هود، 15 و 16)

[16] ـ «مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها مانَشآءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْليها مَذْمُوماً مَدْحُوراً * وَ مَنْ اَرادَ الاْخِرَةَ وَسَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولـئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً.»

(بنى اسرائيل، 18 و 19)

روايات

1ـ «اِنَّ اللّهَ يَحْشُرُ النّاسَ عَلى نِيّاتِهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ.»     (وسائل الشيعه، ج1، ص8)

[18] ـ فى قَوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ : «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا الِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صـالِحاً وَ لايُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً.» قالَ(عليه السلام): «اَلرَّجُلُ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الثَّوابِ لايَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللّهِ اِنَّما يَطْلُبُ تَزْكِيَةَ النَّفْسِ يَشْتَهى اَنْ يُسْمِعَ بِهِ النّاسَ فَهذَا الَّذى اَشْرَكَ بِعِبادَةِ رَبِّهِ.»      (وسائل الشيعه، ج1، ص12)

[19] ـ «اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالْنِّيّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِء مانَوى فَمَنْ غَزَى ابْتِغاءَ ماعِنْدَاللّهِ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ غَزى يُريدُ عَرَضَ الْدُّنْيا اَوْنَوى عِقالاً لَمْ يَكُنْ لَهُ اِلاّ مانَوى.»

(وسائل الشيعه، ج 1، ص 8)

[20] ـ «مَنْ طَلَبَ عِلْماً لِيَضْرِبَ (لِيَصْرِفَ خ) بِهِ وُجُوهَ النّاسَ اِلَيْهِ لَمْ يَجِدْ ريحَ الْجَنَّةَ.»

(وافى، جزء رابع عشر، ص52)

[21] ـ «مَنْ اَرادَ الْحَديثَ لِمَنْفِعَةِ الدُّنْيا لَمْ يَكُنْ لَهُ فِى الاْخِرَةِ مِنْ نَصيب وَ مَنْ اَرادَ بِهِ خَيْرَ الاْخِرَةِ اَعْطاهُ اللّهُ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»           (تفسير صافى در سوره شورى)

[22] ـ «كُلُّ رِياء شِرْكٌ اِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ كانَ ثَوابُهُ عَلَى النّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلّهِ كانَ ثَوابُهُ عَلَى اللّهِ.»      (وسائل الشيعه، ج 1، ص 11)

[23] ـ «قالَ اللّهُ تَعالى : اَنَا اَغْنَى الاَْغْنِياءِ عَنِ الشَّريكِ فَمَنْ اَشْرَكَ مَعى غَيْرى فى عَمَل لَمْ اَقْبَلْهُ اِلاّ ما كانَ لى خالِصاً.»       (وسائل الشيعه، ج 1، ص 12)

[24] ـ «بِالاِْخْلاصِ يَكُونُ الْخَلاصُ.»           (وسائل الشيعه، ج1، ص10)

[25] ـ «لَوْ اَنَّ عَبْداً عَمِلَ عَمَلاً يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللّهِ وَالدّارَ الاْخِرَةِ وَ اَدْخَلَ فيهِ رِضا اَحَد مِنَ النّاسِ كانَ مُشْرِكاً.»            (وسائل الشيعه، ج1، ص11)

[26] ـ «اِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقيقَةٌ وَ ما بَلَغَ عَبْدٌ حَقيقَةَ الاِْخْلاصِ حَتّى لايُحِبَّ اَنْ يُحْمَدَ عَلى شَىْء مِنْ عَمَل (لِلّهِ، فى خَبَرِ اِبْنِ فَهْد).»         (مستدرك الوسائل، ج1، ص10 از تفسير ابى الفتوح الرازى

و از عدة الداعى، تأليف احمد بن محمدبن فهد)

[27] ـ «وَ الْعَمَلُ الْخالِصُ، اَلَّذى لا تُريدُ اَنْ يُحْمِدَكَ عَلَيْهِ اَحَدٌ اِلاَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ.»

(وافى، جزء سوّم در باب اخلاص; به نقل از كافى)

[28] ناگفته نماند اقسام شركى كه در اين كتاب ذكر مى شود از شرك ريايى و شرك طاعتى و شرك به اسباب طبيعى، غير از شرك مشركين معروف است كه از كفارند; شرك آنان بدترين شركها و بزرگترين معصيتها و موجب كفر و خروج از اسلام است و آن شرك در عبوديّت است كه آدمى، غيرِ خداوند متعال را عبادت و پرستش نمايد.

روايات

1ـ فى تَفْسيرِ الْقُمىّ فى ذَيْلِ آيَةِ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صاَلِحاً وَ لايُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً.» عَنِ الْباقِرِ(عليه السلام): «سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ عَنْ تَفْسيرِ هذِهِ الاْيَةِ فَقالَ(صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ صَلّى مُرائاةَ النّاسِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ زَكّى مُرائاةَ النّاسِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ صامَ مُرائاةَ النّاسِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ حَجَّ مُرائاةَ النّاسِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ عَمِلَ عَمَلاً مِمّا أَمَرَهُ اللّهُ مُرائاةَ النّاسِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ لايَقْبَلُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَمَلَ مُراء»

[30] ـ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد عَنْ آبائِهِ : اِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) سُئِلَ: «فيمَا النَّجاةُ غَداً.» فَقالَ(صلى الله عليه وآله وسلم):«اِنَّمَا النَّجاةُ فى اَنْ لاتُخادِعُوا اللّهَ فَيَخْدَعُكُمْ فَاِنَّهُ مَنْ يُخادِعِ اللّهَ يَخْدَعْهُ وَ يَخْلَعْ مِنْهُ الاْيمانَ، وَ نَفْسَهُ يَخْدَعُ لَوْيَشْعُرُ.» قيلَ لَهُ: «فَكَيْفَ يُخادِعُ اللّهَ؟» قالَ(صلى الله عليه وآله وسلم): «يَعْمَلُ بِما اَمَرَهُ اللّهُ ثُمَّ يُريدُ بِهِ غَيْرَهُ فَاتَّقُوا اللّهَ فِى الرِّياءِ فَاِنَّهُ الشِّرْكُ بِاللّهِ اِنَّ الْمُرائى يُدْعى يَوْمَ الْقِيمَةِ بِاَرْبَعَةِ اَسْماءَ يا فاجِرُ يا كافِرُ يا غادِرُ يا خاسِرُ حَبَطَ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ اَجْرُكَ فَلا خَلاصَ لَكَ الْيَوْمَ فَالْتَمِسْ اَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ.»    (وسائل الشيعه، ج 1، ص 11)

قرآن كريم

1ـ «وَ ما يُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ.»          (يوسف، 106)

[32] ـ «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً * كَلاّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدّاً.»          (مريم، 81 و 82)

[33] ـ «اِتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ.»        (توبه، 31)

[34] ـ «اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ.»         (فرقان، 43)

[35] ـ «قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ اِلاَّ اللّهَ وَ لانُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لايَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِاَنّا مُسْلِمُونَ.»

(آل عمران، 64)

[36] ـ «اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنى آدَمَ اَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ * وَ اَنِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ.»     (يس ، 60 و 61)

روايات

1ـ عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام) فى آيَةِ «وَ ما يُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ» قالَ(عليه السلام): «شِرْكُ طاعَة وَ لَيْسَ شِرْكُ عِبادَة.»            (تفسير صافى، به نقل از كافى)

[38] ـ عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام) فى هذِهِ الاْيَةِ قالَ(عليه السلام): «يُطيعُ الشَّيْطانَ مِنْ حَيْثُ لايَعْلَمُ فَيُشْرِكُ.»

(تفسير صافى، به نقل از كافى)

(تفسير صافى، به نقل از قمى و عياشى)

[40] ـ عَنِ الرِّضا(عليه السلام) فى كِتابِهِ اِلَى الْمَأْمُونِ، قالَ(عليه السلام): «وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ واجِبٌ وَ اِنْ كانا مُشْرِكَيْنِ وَ لا طـاعَةَ لَهُما فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ وَ لا لِغَيْرِهِما فَاِنَّهُ لاطاعَةَ لِمَخْلُوق فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 494)

[41] ـ عَنْ اَبيعَبْدِ اللّهِ(عليه السلام) فى قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: « وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً كَلاّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونونَ عَلَيْهِمْ ضِدّاً» قالَ(عليه السلام): «لَيْسَ الْعِبادَةُ هِىَ السُّجُودُ وَ الرُّكُوعُ اِنَّما هِىَ طاعَةُ الرِّجالِ، مَنْ اَطاعَ الْمَخْلُوقَ فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ فَقَدْ عَبَدَهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 494)

[42] ـ عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): «لاطاعَةَ لِمَخْلُوق فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 493)

روايات

1ـ عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام) فى تَفْسيرِ «وَ ما يُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ» قالَ(عليه السلام): «هُوَ الرَّجُلُ يَقُولُ: لَوْلا فُلانٌ لَهَلَكْتُ، وَ لَوْ لا فُلانٌ لاَُصِبْتُ كَذا وَ كَذا، وَ لَوْ لا فُلانٌ لَضاعَ عِيالى، اَلاتَرى اَنَّهُ قَدْ جَعَلَ لِلّهِ شَريكاً فى مُلْكِهِ يَرْزُقُهُ وَ يَدْفَعُ عَنْهُ.» قيلَ: «فَيَقُولُ لَوْ لا اَنْ مَنَّ اللّهُ عَلَىَّ بِفُلان لَهَلَكْتُ.» قالَ(عليه السلام): «نَعَمْ لابَأْسَ بِهذا.»

[44] ـ وَ عَنْهُما(عليهما السلام): «شِرْكُ النِّعَمِ» وَ عَنِ الرِّضا(عليه السلام): «شِرْكٌ لايَبْلُغُ بِهِ الْكُفْرَ.»

(تفسير صافى، به نقل از عياشى)

قرآن كريم

1ـ «وَ لا تَمْشِ فِى الاَْرْضِ مَرَحاً اِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الاَْرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً.»

(بنى اسرائيل، 37)

[46] ـ «وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنّاسِ وَ لاتَمْشِ فِى الاَْرْضِ مَرَحاً اِنَّ اللهَ لايُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور * وَاقْصِدْ فى مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ اِنَّ اَنْكَرَ الاَْصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ.»    (لقمان، 18 و 19)

[47] ـ «وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنينَ.»         (حجر، 88)

[48] ـ «وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ.» (شعراء، 215)

روايات

1ـ «اَلتَّواضُعُ اَنْ تُعْطِىَ النّاسَ ما تُحِبُّ اَنْ تُعْطاهُ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 456)

[50] ـ «لِلتَّواضُعِ دَرَجاتٌ: مِنْها اَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلُها مَنْزِلَتَها بِقَلْب سَليم، لايُحِبُّ اَنْ يَأْتِىَ اِلى اَحَد إِلاّ مَثْلَ ما يُؤْتى اِلَيْهِ، اِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَها بِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عاف عَنِ النّاسِ وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 456)

[51] ـ «اِنَّ مِنَ التَّواضُعِ اَنْ يَرْضى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ اَنْ يُسَلِّمَ عَلى مَنْ يَلْقى وَ اَنْ يَتْرُكَ الْمِراءَ وَ اِنْ كانَ مُحِقّاً وَ لايُحِبَّ اَنْ يُحْمَدَ عَلَى التَّقْوى.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 456)

[52] ـ «اِنَّ التَّواضُعَ يَزيدُ صاحِبَهُ رِفْعَةً فَتَواضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللهُ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 457)

[53] ـ «اِيّاكُمْ وَ الْعَظَمَةَ وَ الْكِبْرَ فَاِنَّ الْكِبْرَ رِداءُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَمَنْ نازَعَ اللهَ رِدائَهُ قَصَمَهُ اللهُ وَ اَذَلَّهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 471)

[54] ـ «اَكْثَرُ اَهْلِ جَهَنَّمَ الْمُتَكَبِّرُونَ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 472)

[55] ـ «اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلَىَّ وَ اَقْرَبَكُمْ مِنّى يَوْمَ الْقِيمَةِ مَجْلِساً اَحْسَنُكُمْ خُلْقاً وَ اَشَدُّكُمْ تَواضُعاً وَ اِنَّ اَبْعَدَكُمْ مِنّى يَوْمَ الْقِيمَةِ الثَّرْثارُونَ وَ هُمُ الْمُسْتَكْبِرُونَ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 472)

[56] ـ «اَقْبَحُ الْخُلْقِ التَّكَبُّرُ * شَرُّ آفاتِ الْعَقْلِ الْكِبْرُ * اِيّاكَ وَ الْكِبْرَ فَاِنَّهُ اَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ أَلاَْمُ الْعُيُوبِ وَ هُوَ حِلْيَةُ اِبْليسَ * اَلتَّواضُعُ يَرْفَعُ وَ التَّكَبُّرُ يَضَعُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 329; به نقل از آمدى در غرر)

[57] ـ «عَلَيْكُمْ بِحُبِّ الْمَساكينِ الْمُسْلِمينَ فَاِنَّ مَنْ حَقَّرَهُمْ وَ تَكَبَّرَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ زَلَّ عَنْ دينِ اللهِ وَ اللهُ لَهُ حاقِرٌ ماقِتٌ.»             (تحف العقول، فرازى از نامه امام صادق(عليه السلام) به گروهى از شيعيان و ياران آن حضرت)

[58] ـ «(اَلـْكَبائِرُ) هِىَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتى حَرَّمَ اللهُ تَعالى وَ الزِّنا وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام)) وَ الْكِذْبُ وَ الْكِبْرُ وَ الاِْسْرافُ وَ التَّبْذيرُ وَ الْخِيانَةُ.» الخبر.

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 464)

            «وَالْكَبائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ هِىَ الشِّرْكُ بِاللهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتى حَرَّمَ اللهُ وَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام)) وَ اسْتِعْمالُ التَّـكَبُّرِ وَ التَّجَبُّرِ وَ الْكِذْبُ وَ الاِْسْرافُ وَ التَّبْذيرُ وَ الْخِيانَةُ.» الخبر.

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 465)

[59] ـ «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَناحَكَ وَ اَلِنْ لَهُمْ جانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ.»    (نهج البلاغه)

[60] ـ «مَنْ لَقى فَقيراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الْغَنِىِّ لَقَى اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 210)

روايات

1ـ «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ.»           (وافى، جزء سوّم، ص 151)

[62] ـ «دَخَلَ رَجُلانِ الْمَسْجِدَ اَحَدُهُما عابِدٌ وَ الاْخَرُ فاسِقٌ فَخَرَجا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْفاسِقُ صِدّيقٌ وَالْعابِدُ فاسِقٌ وَ ذلِكَ اَنَّهُ يَدْخُلُ الْعابِدُ الْمَسْجِدَ مُدِلاًّ بِعِبادَتِهِ يُدِلُّ بِها فَيَكُونُ فِكْرَتُهُ فى ذلِكَ وَ يَكُونُ فِكْرَةُ الْفاسِقِ فِى التَّنَدُّمِ عَلى فِسْقِهِ وَ يَسْتَغْفِرُاللهَ تَعالى مِمّا ذَكَرَ مِنَ الذُّنُوبِ.»

(وافى، جزء سوّم، ص 151)

[63] ـ «ثَلـثٌ مُهْلِكاتٌ هَوَىً مُتَّبَعٌ وَ شُحٌّ مُطاعٌ وَ اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ»

(وسائل الشيعه، ج 1، باب 23، ص 16)

[64] ـ «حَسْبُكَ مِنَ الْجَهْلِ اَنْ تُعْجِبَ بِعِلْمِكَ.»        (وسائل الشيعه، باب 23، ص 17)

[65] ـ «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَاللهِ مِنْ حَسَنَة تُعْجِبُكَ.»       (وسائل الشيعه، باب 23، ص 17)

[66] ـ «اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ.»         (وسائل الشيعه، باب 23، ص 16)

[67] ـ «ثَلـثٌ قاصِماتُ الظَّهْرِ رَجُلٌ اِسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِىَ ذُنُوبَهُ وَ اَعْجَبَ بِرَأْيِهِ.»

(وسائل الشيعه، ج 1، باب 22، ص 15)

[68] و بدترين اقسام عجب همين قسم است، خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالاَْخْسَرينَ اَعْمالاً * اَلَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً; بگو (اى رسول ما به مردم) آيا شما را خبر دهيم به زيانكارترين اشخاص؟ كسانى كه كوشش شان در زندگى دنيا، تباه شد در حالى كه خويش را نيكوكار مى پنداشتند.»   (كهف، 103 و 104)

[69] ـ «لِلْعُجْبِ دَرَجاتٌ مِنْها اَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَراهُ حَسَناً فَيُعْجِبُهُ وَ يَحْسِبُ اَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْها اَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنُّ عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ للهِِ عَلَيْهِ فيهِ الْمَنُّ.»

(وسائل الشيعه، ج 1، باب 23، ص 16)

[70] «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَة فَمِنَ اللهِ.»       (نحل، 53)

     «وَ لَولا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ اَحَد اَبَداً وَ لكِنَّ اللهَ يُزَكّى مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ سَميعٌ عَليمٌ.»     (نور، 21)

     «اِنَّ اللهَ لَذُو فَضْل عَلَى النّاسِ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النّاسِ لايَشْكُرُونَ.»      (غافر، 61)

     «ما اَصابَكَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصابَكَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِكَ.»        (نساء، 79)

قرآن كريم

1ـ «اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ يُزَّكُّونَ اَنْفُسَهُمْ بَلِ اللهُ يُزَكّى مَنْ يَشاءُ وَ لايُظْلَمُونَ فَتيلاً.»

(نساء، 49)

[72] ـ «هُوَ اَعْلَمُ بِكُمْ إِذا اَنْشَأَكُمْ مِنَ الاَْرْضِ وَ إِذا اَنْتُمْ اَجِنَّةٌ فى بُطُونِ اُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا اَنْفُسَكُمْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى.»          (نجم، 32)

[73] ـ «وَ اَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ.» (ضحى، 11)

روايات

1ـ فى تَفْسيرِ الصّافى عَنِ الْعِلَلِ عَنِ الْباقِر(عليه السلام) في آيَةِ «فَلاتُزَكُّوا اَنْفُسَكُمْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى» : «لايَفْتَخِرْ اَحَدُكُمْ بِكَثْرَةِ صَلوتِهِ وَ صِيـامِهِ وَ زَكـوتِهِ وَ نُسُكِهِ لاَِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى مِنْكُمْ.»

[75] ـ فِى الصّافى عَنِ الْمَعانى عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام) اِنَّهُ سُئِلَ عَنْ هذِهِ الاْيَةِ «اَىْ فَلاتُزَكُّوا اَنْفُسَكُمْ اَلاْيَة» فَقالَ(عليه السلام): «قَوْلُ الاِْنْسانِ صَلَّيْتُ الْبارِحَةَ وَ صُمْتُ اَمْسِ وَ نَحْوُ هذا.»

[76] ـ فِى الصّافى، عَنِ الْعَيّاشِى، عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام) اِنَّهُ سُئِلَ : «هَلْ يَجُوزُ اَنْ يُزَكِّىَ الْمَرْءُ نَفْسَهُ.» قالَ(عليه السلام): «نَعَمْ إِذَا اضْطُرَّ اِلَيْهِ ; اَما سَمِعْتَ قَوْلَ يُوسُفَ(عليه السلام) «اِجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الاَْرْضِ اِنّى حَفيظٌ عَليمٌ» وَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصّالِحِ «وَ اَنَا لَكُمْ ناصِحٌ اَمينٌ».»

قرآن كريم

1ـ «اَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ.»  (نساء، 54)

[78] ـ «وَ لاتَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْض لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ اسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ بِكُلِّ شَىْء عَليماً.»     (نساء، 32)

روايات

1ـ عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) فى تَفْسيرِ اْلآيَةِ: «اَىْ لايَقُلْ اَحَدُكُمْ لَيْتَ ما اُعْطِىَ فُلانٌ مِنَ الْمالِ وَ النِّعْمَةِ وَ الْمَرْئَةِ الْحَسْناءِ كانَ لى فَاِنَّ ذلِكَ يَكُونُ حَسَداً وَ لكِنْ يَجُوزُ اَنْ يَقُولَ اللّهُمَّ اَعْطِنى مِثْلَهُ.»

(تفسير صافى، به نقل از مجمع)

[80] ـ «آفَةُ الدّينِ اَلْحَسَدُ وَالْعُجْبُ وَالْفَخْرُ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 470)

[81] ـ «اِنَّ الْحَسَدَ لَيَأْكُلُ الاْيمانَ كَما تَأْكُلُ النّارُ الْحَطَبَ.»      (وسائل الشيعه،ج2،ص470)

[82] ـ «اِنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لايَحْسُدُ وَالْمُنافِقُ يَحْسُدُ وَ لايَغْبِطُ.»           (وسائل الشيعه،ج2،ص470)

[83] ـ «اِتَّقُوا اللّهَ وَ لايَحْسُدْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً.»            (وسائل الشيعه،ج2،ص470)

[84] ـ «اَفْضَلُ مايَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ اِلَى اللهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ، اَلصَّلوةُ وَ بِرُّالْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَالْعُجْبِ وَالْفَخْرِ.» (تحف العقول، از وصيت امام كاظم(عليه السلام) به هشام)

[85] ـ «اَلْحَسَدُ رَأْسُ الْعُيُوبِ * اَلْحَسُودُ لايَسُودُ * اَلْحَسُودُ دَائِمُ السُّقْمِ وَاِنْ كانَ صَحيحَ الْجِسْمِ * ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقاءُ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ * رَأْسُ الرَّذائِلِ اَلْحَسَدُ * اِيّاكَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُ شَرُّ شيمَة وَاَقْبَحُ سَجِيَّة.» (مستدرك الوسائل،ج2،ص328، به نقل از آمدى در غرر)

قرآن كريم

1ـ «وَ لايَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ.»

(آل عمران، 180)

[87] ـ «ها اَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فى سَبيلِ اللّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَاِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللّهُ الْغَنِىُّ وَ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ.»   (محمّد، 38)

[88] ـ «اِنَّ اللهَ لايُحِبَّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً * اَلَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ مـا آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً.»  (نساء، 36 و 37)

روايات

1ـ «اَلسَّخِىُّ قَريبٌ مِنَ اللهِ تَعالى قَريبٌ مِنَ النّاسِ قَريبٌ مِنَ الْجَنَّةِ، وَ الْبَخيلُ بَعيدٌ مِنَ اللهِ تَعالى بَعيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ بَعيدٌ مِنَ النّاسِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 1، صفحه 507 ; به نقل از عيون اخبار، تأليف صدوق)

[90] ـ «اِيّاكُمْ وَ الشُّحَّ فَاِنَّمـا هَلَكَ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ بِالشُّحِّ، اَمَرَهُمْ بِالْكِذْبِ فَكَذَبُوا وَ اَمَرَهُمْ بِالظُّلْمِ فَظَلَمُوا وَ اَمَرَهُمْ بِالْقَطيعَةِ فَقَطَعُوا.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 6)

[91] ـ «لايَكُونُ الْمُؤْمِنُ جَباناً وَ لاحَريصاً وَ لاشَحيحاً.»           (وسائل الشيعه، ج 2،ص 6)

قرآن كريم

1 ـ «وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ.»      (آل عمران، 159)

روايات

1ـ «اَكْمَلُ الْمُؤْمِنينَ اِيماناً اَحْسَنُهُمْ خُلْقاً.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[94] ـ «اَكْمَلُ النّاسِ عَقْلاً اَحْسَنُهُمْ خُلْقاً.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[95] ـ «ما مِنْ شَىْء اَثْقَلُ فِى الْميزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[96] ـ «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلْقِ فَاِنَّ حُسْنَ الْخُلْقِ فِى الْجَنَّةِ لا مَحالَةَ، وَ اِيّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلْقِ فَاِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ فِى النّارِ لا مَحالَةَ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[97] ـ «ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِء يَوْمَ الْقِيمَةِ اَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[98] ـ «اِنَّ صاحِبَ الْخُلْقِ الْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ اَجْرِ الصّائِمِ الْقائِمِ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[99] ـ «اَلْخُلْقُ السَّيِّئُ يُفْسِدُ الْعَمَلَ كَما يُفْسِدُ الْخِلُّ الْعَسَلَ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[100] ـ «اِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ لَيُفْسِدُ الاْيمانَ كَما يُفْسِدُ الْخِلُّ الْعَسَلَ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 475)

[101] ـ «مَنْ ساءَ خُلْقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 475)

[102] ـ ما مِنْ تائِب اِلاّ وَ قَدْ تَسْلَمُ لَهُ تَوْبَتُهُ ما خَلاَ السَّيِّئَ الْخُلْقَ لاَِنَّهُ لايَتُوبُ مِنْ ذَنْب اِلاّ وَقَعَ فى غَيْر اَشَرَّ مِنْهُ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 476)

[103] ـ فى بَيانِ حَدِّ حُسْنِ الْخُلْقِ رُوِىَ عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام): «تُلَيِّنُ جَناحَكَ وَ تُطيبُ كَلامَكَ وَ تَلْقى اَخاكَ بِبِشْر حَسَن.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 222)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرينَ.»       (بقره، 153)

[105] ـ «وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ * اَلَّذينَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا اِنّاللهِِ و اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ * اُولـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.»         (بقره، 155 و 156 و 157)

[106] ـ «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ * اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرينَ عَلى ما اَصابَهُمْ وَ الْمُقيمِى الصَّلوةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ.»     (حج، 34 و 35)

[107] ـ «وَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحـاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلينَ * اَلَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.»    (عنكبوت، 58 و 59)

[108] ـ «اِنَّما يُوَفَّى الصّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب.» (زمر، 10)

[109] ـ «وَالْعَصْرِ * اِنَّ الاِْنْسـانَ لَفى خُسْر * اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.»        (سوره عصر)

[110] ـ «وَ كَاَيِّنْ مِنْ نَبِىٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصـابَهُمْ فى سَبيلِ اللهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَاسْتَكانُوا وَ اللهُ يُحِبُّ الصّابِرينِ.»            (آل عمران، 146)

روايات

1ـ «اَلصَّبْرُ ثَلثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ.»

(وافى، جزء دوّم، ص 66)

[112] ـ «اَلصَّبْرُ مِنَ الاْيمانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذلِكَ إِذا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الاْيمانُ.»        (وافى، جزء سوّم، ص 65)

[113] ـ «اَلصَّبْرُ فِى الاُْمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا فارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ وَ اِذا فارَقَ الصَّبْرُ الاُْمُورَ فَسَدَتِ الاُْمُورُ.»         (وافى، جزء سوّم، ص 66)

[114] ـ «اَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصيبَةِ حَسَنٌ جَميلٌ وَ اَحْسَنُ مِنْ ذلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْكَ.»       (وافى، جزء سوّم، ص 65)

[115] ـ «الَصَّبْرُ مِنَ الاْيمانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لاايمانَ لِمَنْ لاصَبْرَ لَهُ.»

(وافى، جزء سوّم، ص 65)

[116] ـ «عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فى جَميعِ اُمُورِكَ فَاِنَّ اللهَ تَعالى بَعَثَ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله وسلم) فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ، فَقالَ: وَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً وَ ذَرْنى وَ الْمُكَذِّبينَ اُولِى النَّعْمَةِ. وَ قالَ تَعالى: اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَميم وَ ما يُلَقّيها اِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقّيها اِلاّ ذُو حَظّ عَظيم.» الخبر.  (وافى، جزء سوّم، ص 67)

[117] ـ «اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَحَمَّلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْيَقينِ فَافْعَلْ فَاِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَاِنَّ فِى الصَّبْرِ عَلى ما تَكْرَهُ خَيْراً كَثيراً وَ اعْلَمْ اَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ اَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ فَاِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 455)

[118] ـ «اِنّى لاََصْبِرُ مِنْ غُلامى هذا وَ مِنْ اَهْلى عَلى ما هُوَ اَمَرُّ مِنَ الْحَنْظَلِ اِنَّهُ مَنْ صَبَرَ نالَ بِصَبْرِهِ دَرَجَةَ الصّائِمِ الْقائِمِ وَ دَرَجَةَ الشَّهيدِ الَّذى قَدْ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ قُدّامَ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله وسلم).»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 455)

قرآن كريم

1 ـ «اَللهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.»   (تغابن، 13)

[120] ـ «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.»         (طلاق، 3)

[121] ـ «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ ايماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.»  (انفاق، 2)

[122] ـ «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ.»           (آل عمران، 159)

روايات

1ـ «اِنَّ الْغِنى وَالْعِزَّ يَجُولانِ فَاِذا ظَفَرا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ اَوْطَنـا.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 447)

[124] ـ «مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَكُونَ اَقْوَى النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 288 ; به نقل از روضة الواعظين)

[125] ـ «مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَكُونَ اَتْقَى النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 288 ; به نقل از روضة الواعظين)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا النّاسُ قَدْ جائَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اَنْزَلْنـا اِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً * فَاَمَّا الَّذينَ آمَنُوا بِاللهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فى رَحْمَة مِنْهُ وَفَضْل وَيَهْديهِمْ اِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقيماً.»      (نساء، 174و175)

[127] ـ «فَاَقيمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّكوةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ.»

(حج، 78)

[128] ـ «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِىَ اِلى صِراط مُسْتَقيم.»  (آل عمران، 101)

روايات

1ـ «مَنِ اعْتَصَمَ بِاللهِ نَجاهُ * مَنِ اعْتَصَمَ بِاللهِ لَمْ يَضُرُّهُ شَيْطانٌ.»   (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 288)

[130] ـ «اَيُّمـا عَبْدٌ اَقْبَلَ قِبَلَ ما يُحِبُّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اَقْبَلَ اللهُ قِبَلَ ما يُحِبُّ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللهِ عَصَمَهُ اللهُ، وَ مَنْ اَقْبَلَ اللهُ قِبَلَهُ وَ عَصَمَهُ لَمْ يُبـالِ لَوْ سَقَطَتِ السَّماءُ عَلَى الاَْرْضِ اَوْ كانَتْ نازِلَةٌ عَلى اَهْلِ الاَْرْضِ فَشَمَلَتْهُمْ بَلِيَّةٌ كانَ فى حِزْبِ اللهِ (وَ فى رِوايَة فى حِرْزِاللهِ) بِالتَّقْوى مِنْ كُلِّ بَلِيَّة اَلَيْسَ اللهُ يَقُولُ: «اِنَّ الْمُتَّقينَ فى مَقام اَمين».»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 447)

روايات

1ـ «لَيْسَ مِنْ عَبْد مُؤْمِن اِلاّ وَ فى قَلْبِهِ نُورانِ نُورُ خيفَة وَ نُورُ رَجاء لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا وَ لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 448)

[132] ـ «لايَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتّى يَكُونَ خائِفاً راجِياً وَ لايَكُونُ خائِفاً راجِياً حَتّى يَكُونَ عـامِلاً لِما يَخافُ وَ يَرْجُو.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 448)

[133] ـ «اُرْجُ اللهَ رَجاءً لايُجَرِّئُكَ عَلى مَعْصِيَتِهِ وَ خَفِ اللهَ خَوْفًا لايُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 448)

[134] ـ «قالَ اللهُ تَعالى لا يَتَّكِلِ الْعامِلُونَ عَلى اَعْمالِهِمُ الَّتى يَعْمَلُونَها لِثَوابى فَاِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ اَتْعَبُوا اَنْفُسَهُمْ وَ اَفْنَوْا اَعْمارَهُمْ فى عِبادَتى كانُوا مُقَصِّرينَ غَيْرَ بالِغينَ فى عِبادَتِهِمْ كُنْهَ عِبادَتى فيما يَطْلُبُونَ عِنْدى مِنْ كَرامَتى وَ النَّعيمِ فى جَنّاتى وَ رَفيعِ الدَّرَجاتِ الْعُلى فى جِوارى وَ لكِنْ بِرَحْمَتى فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلى فَلْيَرْجُوا، وَ اِلى حُسْنِ الظَّنِّ بى فَلْيَطْمَئِنُّوا فَاِنَّ رَحْمَتى عِنْدَ ذلِكَ تُدْرِكُهُمْ وَ مِنّى يُبْلِغُهُمْ رِضْوانى وَ مَغْفِرَتى تُلْبِسُهُمْ عَفْوى فَاِنّى اَنَااللهُ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ وَ بِذلِكَ تُسَمَّيْتُ.»

(وافى، در باب «حُسْنُ الظَّنِّ بِاللهِ» ; به نقل از كافى)

[135] ـ «وَالَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ ما اُعْطِىَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ اِلاّ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللهِ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيابِ الْمُؤْمِنينَ وَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ لا يُعَذِّبُ اللهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَالاِْسْتِغْفارِ اِلاّ بِسُوء ظَنِّهِ بِاللهِ وَ تَقْصير مِنْ رَجائِهِ لَهُ وَ سُوءِ خُلْقِهِ وَ اغْتِيابِ الْمُؤْمِنينَ وَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ لايَحْسُنُ ظَنُّ عَبْد مُؤْمِن بِاللهِ اِلاّ كانَ اللهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لاَِنَّ اللهَ كَريمٌ بِيَدِهِ الْخَيْرُ يَسْتَحْيى اَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ اَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يُخْلِفُ ظَنَّهُ وَ رَجائَهُ فَاَحْسِنُوا بِاللهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا اِلَيْهِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 450)

[136] ـ «حُسْنُ الظَّنِّ بِاللهِ اَنْ لاتَرْجُوَ اِلاَّ اللهَ وَ لاتَخافَ اِلاّ ذَنْبَكَ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 450)

[137] آرى اگر اصلاح بين دو نفر مسلمان متوقف برگفتن دروغى شود، در اين صورت، دروغ به قصد اصلاح و رفع فساد جايز است. و نيز اگر جلوگيرى از ظلم ظالم و دفع ضرر جانى يا مالى قابل توجه از خود شخص يا برادر مسلمانش متوقف بر گفتن دروغى شود، در اين صورت هم به قصد جلوگيرى از ظلم، دروغ جايز است.

(مدارك مسأله در وسائل الشيعه، ج 2، ص 234 و ج 3، ص 219)

قرآن كريم

1ـ «اِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقينَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرينَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمينَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاكِرينَ اللهَ كَثيراً وَ الذّاكِراتِ اَعَدَّاللهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً عَظيماً.»       (احزاب، 35)

روايات

1ـ «اَيُّهَا النّاسُ اَلا فَاصْدُقُوا اِنَّ اللهَ مَعَ الصّادِقينَ وَ جانِبُوا الْكِذْبَ فَاِنَّهُ مُجانِبٌ لِلاْيمانِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 84، به نقل از مشكوة الانوار)

[140] ـ «عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 60، به نقل از كتاب صفات الشعيه مرحوم صدوق)

[141] ـ «اَلْكِذْبُ هُوَ خَرابُ الاْيمانِ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 233)

[142] ـ «لايَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الاْيمانِ حَتّى يَتْرُكَ الْكِذْبَ هَزْلَهُ وَجِدَّهُ.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 234)

[143] ـ «ثَلثُ خِصـال مِنْ عَلامـاتِ الْمُنافِقِ: إِذا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ إِذَا ائْتُمِنَ خـانَ، وَ إِذا وَعَدَ اَخْلَفَ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 100; مفاد اين حديث در حديث

وسائل الشعيه از كتاب كافى نيز خواهد آمد.)

[144] ـ «(اَلْكَبائِرُ) هِىَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتى حَرَّمَ اللهُ تَعالى وَ الزِّنا وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ وَ الْفِر ارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ اَكْلُ مالِ الْيَتيمِ ظُلْماً وَ اَكْلُ الْمَيْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزيرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَيْرِ اللهِ بِهِ مِنْ غَيْرِ ضَرُورَة (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام)) وَ الْكِذْبُ وَ الْكِبْرُ وَ الاِْسْر افُ وَ التَّبْذيرُ وَ الْخِيانَةُ.»الخبر   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 464)

[145] ـ «وَ الْكَبائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ هِىَ الشِّرْكُ بِاللهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتى حَرَّمَ اللهُ وَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ وَ الْفِر ارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ اَكْلُ مالِ الْيَتيمِ ظُلْماً (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام)) وَ الْكِذْبُ وَ الاِْسْر افُ وَ التَّبْذيرُ وَ الْخِيانَةُ.»الخبر.           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 465)

[146] ـ «ثَلـثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقاً وَ اِنْ صامَ وَ صَلّى وَ زَعَمَ اَنَّهُ مُسْلِمٌ: مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ، وَ إِذا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ اِذا وَعَدَ اَخْلَفَ; اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ فى كِتابِهِ: اِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الْخائِنينَ، وَ قالَ: اَنْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيْهِ اِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ، وَ قالَ: وَاذْكُرْ فِى الْكِتابِ اِسْمعيلَ اِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيّاً.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 466)

قرآن كريم

1ـ «وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللهِ كَذِباً.»

(انعام، 21 و 93 و 144; اعراف، 37; يونس، 17; هود، 18; كهف، 15; عنكبوت، 68)

[148] ـ «اِنَّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ * مَتاعٌ قَليلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ.»

(نحل، 116 و 117)

روايات

1ـ «مَنْ قالَ عَلَىَّ ما لَمْ اَقُلْ فَلْيَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّار.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 234)

            در ترجمه، «فَلْيَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ» به غير معنى متن، دو احتمال ديگر مى باشد: الف) بايد نازل شود به جايگاه خود از آتش. ب) بايد بگيرد جايگاه خود را از آتش.

[150] ـ «مَنْ كَذَبَ عَلَيْنا فى شَىْء فَقَدْ كَذَبَ عَلى رَسُولِ اللهِ وَ مَنْ كَذَبَ عَلى رَسُولِ اللهِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللهِ وَ مَنْ كَذَبَ عَلَى اللهِ عَذَّبَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 234)

[151] ـ «اَلْكِذْبُ عَلَى اللهِ وَ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الاَْوْصِياءِ مِنَ الْكَبائِرِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 234)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ.» (مائده، 1)

[153] ـ «قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (اِلى اَنْ قالَ تَعالى) وَ الَّذينَ هُمْ لاَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ.» (مؤمنون، 8)

[154] ـ «وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسئُولاً.»       (اسراء، 34)

[155] ـ «إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ اَحَداً فَاَتِمُّوا اِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ اِلى مُدَّتِهِمْ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ.»           (توبه، 4)

[156] ـ «وَ اِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِى الدّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاّ عَلى قَوْم بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ.»        (انفال، 72)

روايات

1ـ عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام): «ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ لاَِحَد مِنَ النّاسِ فيهِنَّ رُخْصَةٌ: اَداءُ الاَْمانَةِ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْ فاجِرَيْنِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 641، باب 2 ; به نقل از خصال صدوق)

[158] ـ عَنِ الْباقِرِ(عليه السلام): «ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ فيهِنَّ رُخْصَةٌ : اَداءُ الاَْمانَةِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْفاجِرَيْنِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 48; به نقل از كلينى)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَاللهِ اَنْ تَقُولُوا ما لاتَفْعَلُونَ.»

(صفّ، 2 و 3)

روايات

1ـ «عِدَةُ الْمُؤْمِنِ اَخاهُ نَذْرٌ لاكَفّارَةَ لَهُ فَمَنْ اَخْلَفَ فَبِخُلْفِ اللهِ بَدَءَ وَ لِمَقْتِهِ تَعَرَّضَ وَ ذلِكَ قَوْلُهُ تَعالى يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَاللهِ اَنْ تَقُولُوا مالاتَفْعَلُونَ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 222)

(نهج البلاغه، عهدنامه اميرمؤمنان به مالك اشتر)

[162] ـ «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ فَلْيَفِ اِذا وَعَدَ.»      (وسائل الشيعه، ج 2، ص 222)

[163] ـ «ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقاً وَ اِنْ صامَ وَ صَلّى وَ زَعَمَ اَنَّهُ مُسْلِمٌ: مَنْ اِذَا ائْتُمِنَ خانَ، وَ اِذا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ اِذا وَعَدَ اَخْلَفَ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 466)

[164] ـ «اَلمُؤْمِنُ اَخُ الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَليلُهُ لايَخُونُهُ وَ لايَظْلِمُهُ وَ لايَغُشُّهُ وَ لايَعِدُهُ عِدَةً فَيُخْلِفُهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 288)

[165] ـ «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ وَ وَجَبَتْ اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غيبَتُهُ.»    (وسائل الشيعه، ج 3، ص 417)

قرآن كريم

1ـ «اِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ وَ ايتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.»       (نحل، 90)

[167] ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْن اِلى اَجَل مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ (اِلى اَنْ قالَ تَعالى) فَاِنْ كانَ الَّذى عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً اَوْ ضَعيفاً اَوْ لايَسْتَطيعُ اَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ ... الآية.»   (بقره، 282)

[168] ـ «اِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاَْماناتِ اِلى اَهْلِها وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ اِنَّ اللهَ نِعِمّا يَعِظُكُمْ بِهِ اِنَّ اللهَ كانَ سَميعاً بَصيراً.»            (نساء، 58)

[169] ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ للهِِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِكُمْ اَوِالْوالِدَيْنِ وَ الاَْقْرَبينَ اِنْ يَكُنْ غَنِيًّا اَوْ فَقيراً فَاللهُ اَوْلى بِهِما فَلاتَتَّبِعُوا الْهَوى اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَو تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً.»        (نساء، 135)

[170] ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ للهِِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى اَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ.»       (مائده، 8)

[171] ـ «وَ اِنْ طائِفَتـانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَاِنْ بَغَتْ اِحْديهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ اِلى اَمْرِاللهِ فَاِنْ فائَتْ فَاَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ اَقْسِطُوا اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ.»       (حجرات، 9)

(انعام، 152)

[173] ـ «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لاتَعاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ.» (مائده، 2)

[174] ـ «وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْةُ عَذاباً كَبيراً.»         (فرقان، 19)

[175] ـ «وَ لاتَرْكَنُوا اِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِياءَ ثُمَّ لاتُنْصَرُونَ.»

(هود، 113)

روايات

1ـ «لَيْسَ مِنْ شيعَتِنا مَنْ يَظْلِمُ النّاسَ.»        (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 343)

[177] ـ عن علىّ(عليه السلام): «كُونا لِلظّالِمِ خَصْماً وِ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً.»

(نهج البلاغه، در وصيت اميرمؤمنان به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام))

[178] ـ «اِنَّ اَعْجَلَ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْىُ.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 477)

[179] ـ «اَلظُّلْمُ فِى الدُّنْيا هُوَ الظُّلُمـاتُ فِى اْلآخِرَةِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 478)

[180] ـ «خَيْرُ النّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النّاسُ وَ شَرُّ النّاسِ مَنْ تَأَذّى بِهِ النّاسُ وَ شَرٌّ مِنْ ذلِكَ مَنْ اَكْرَمَهُ النّاسُ اتِّقاءَ شَرِّهِ.»           (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 338; به نقل از اختصاص شيخ مفيد)

[181] ـ «مَنْ مَشى مَعَ ظالِم لِيُعينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ اَنَّهُ ظالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الاْيمانِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 437 ; به نقل از كنز الفوائد كراجكى)

[182] ـ «مَنْ آذى مُؤْمِناً آذاهُ اللهُ وَ مَنْ اَحْزَنَهُ اَحْزَنَهُ اللهُ.» الخبر.

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 103; به نقل از لب اللباب قطب راوندى)

[183] ـ «مَنْ جارَ، اَهْلَكَهُ جَوْرُهُ * مَنْ ظَلَمَ، اَفْسَدَ اَمْرَهُ * مَنْ ظَلَمَ عِبادَاللهِ، كانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبادِهِ، وَ مَنْ يَكُنِ اللهُ خَصْمَهُ، يُدْحِضْ حُجَّتَهُ وَ يُعَذِّبْهُ فى دُنْياهُ وَ مَعادِهِ * اُبْعُدُوا عَنِ الظُّلْمِ فَاِنَّهُ اَعْظَمُ الْجَرائِمِ وَ اَكْبَرُ الْمَآثِمِ * ظُلْمُ الْمَرْءِ فِى الدُّنْيا عُنْوانُ شِقائِهِ فِى الاْخِرَةِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 242 ; به نقل از غرر آمدى)

قرآن كريم

1ـ «فَاِنْ اَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّى الَّذِى اؤْتُمِنَ اَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللهَ رَبَّهُ.»      (بقره، 283)

[185] ـ «اِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاَْماناتِ اِلى اَهْلِها.»          (نساء، 58)

[186] ـ «قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (اِلى اَنْ قالَ) وَ الَّذينَ هُمْ لاَِماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ راعُونَ.»           (مؤمنون، 8)

[187] ـ «اِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الْخائِنينَ.»           (انفال، 58)

روايات

1ـ «لا ايمانَ لِمَنْ لا اَمانَةَ لَهُ.»         (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 504)

[189] ـ «عَلَيْكُمْ بِاَداءِ الاَْمانَةِ فَوَالَّذى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ اَنَّ قاتِلَ اَبى (اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلىٍّ(عليه السلام)) اِئْتَمَنَنى عَلَى السَّيْفِ الَّذى قَتَلَهُ بِهِ لاََدَّيْتُهُ اِلَيْهِ.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 641)

[190] ـ «اِتَّقُوا اللهَ وَ عَلَيْكُمْ بِاَداءِ الاَْمانَةِ اِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ فَلَوْ اَنَّ قاتِلَ عَلِىٍّ اِئْتَمَنَنى عَلى اَمانَة لاََدَّيْتُها اِلَيْهِ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 641)

[191] ـ «اَدُّوا الاَْمانَةَ وَلَوْ اِلى قاتِلِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلىٍّ(عليه السلام).»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 641)

[192] ـ «عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ.» الخبر.

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 60 ; به نقل از صفات الشيعه مرحوم صدوق)

[193] ـ «مَنْ خانَ اَمانَةً فِى الدُّنْيا وَ لَمْ يَرُدَّها اِلى اَهْلِها ثُمَّ اَدْرَكَهُ الْمَوْتُ ماتَ عَلى غَيْرِ مِلَّتى وَ يَلْقَى اللهَ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 641)

[194] ـ «لَيْسَ الْمُسْلِمُ بِالْخائِنِ اِذَا ائْتُمِنَ وَ لابِالْمُخْلِفِ اِذا وَعَدَ وَ لابِالْكَذِبِ اِذا نَطَقَ.» الخبر.

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 505 ; به نقل از امالى شيخ مفيد.)

[195] ـ «اِيّاكَ وَ الْخِيانَةَ فَاِنَّها شَرُّ مَعْصِيَة فَاِنَّ الْخائِنَ لَمُعَذَّبٌ بِالنّارِ عَلى خِيانَتِهِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 506 ; به نقل از غرر آمدى)

[196] ـ «جانِبُوا الْخِيانَةَ فَاِنَّها مُجانِبَةُ الاِْسْلامِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 506; به نقل از غرر آمدى)

[197] ـ «ثَلثَةٌ لابُدَّ مِنْ اَدائِهِنَّ عَلى كُلِّ حال اَلاَْمانَةُ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْ فاجِرَيْنِ»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 505 ; به نقل از مشكوة الانوار)

[198] ـ «لاتَخُونَنَّ اَحَداً فى مال يَضَعُهُ عِنْدَكَ وَ اَمانَة اِئْتَمَنَكَ عَلَيْها فَاِنَّ اللهَ تَعالى يَقُولُ: اِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاَْماناتِ اِلى اَهْلِها.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 506 ; به نقل از مكارم الاخلاق طبرسى)

[199] ـ «يا كُمَيْلُ اِعْلَمْ وَ افْهَمْ اِنّا لانُرَخِّصُ فى تَرْكِ اَداءِ الاَْماناتِ لاَِحَد مِنَ الْخَلْقِ فَمَنْ رَوى عَنّى فى ذلِكَ رُخْصَةً فَقَدْ اَبْطَلَ وَ اَثِمَ وَ جَزائُهُ النّارُ بِما كَذَبَ، اَقْسَمْتُ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)يَقُولُ لى قَبْلَ وَفاتِهِ بِساعَة مِراراً ثَلثاً يا اَبَاالْحَسَنِ اَدِّالاَْمانَةَ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ فيما قَلَّ وَ جَلَّ حَتّى فِى الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 505 ; به نقل از كتاب بشارة المصطفى ، تأليف عمادالدين طبرى)

قرآن كريم

1ـ «وَ لَقَدْ مَكَّـنّاكُمْ فِى الاَْرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ، قَليلاً ما تَشْكُرُونَ.»           (اعراف، 10)

[201] ـ «وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.»

(قصص، 73)

[202] ـ «فَاِذا قُضِيَتِ الصَّلوةُ فَانْتَشِرُوا فِى الاَْرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ.»            (جمعه، 10)

روايات

1ـ «اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يُبْغِضُ كَثْرَةَ النَّوْمِ وَ كَثْرَةَ الْفِراغِ.»      (وسائل الشيعه، ج 2، ص 534)

[204] ـ «اِيّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَاِنَّما يَمْنَعانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 534)

[205] ـ «لاتَكْسَلُوا فى طَلَبِ مَعايِشِكُمْ فَاِنَّ آبائَنا كانُوا يَرْكُضُونَ فيها وَ يَطْلُبُونَها.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 534)

[206] ـ «وَ لا تَكْسَلْ عَنْ مَعيشَتِكَ فَتَكُونَ كَلاًّ عَلى غَيْرِكَ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 534)

[207] ـ «مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقى كَلَّهُ عَلَى النّاسِ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[208] ـ «عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ ما يُنالُ بِهِ ما عِنْدَاللهِ اِنّى وَاللهِ ما آمُرُكُمْ اِلاّ بِما نَأْمُرُ بِهِ اَنْفُسَنا فَعَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَ الاِْجْتِهادِ وَ اِذا صَلَّيْتُمُ الصُّبْحَ فَانْصَرَفْتُمْ فَبَكِّرُوا فى طَلَبِ الرِّزْقِ وَ اطْلُبُوا الْحَلالَ فَاِنَّ اللهَ سَيَرْزُقُكُمْ وَ يُعينُكُمْ عَلَيْهِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 529)

[209] ـ «لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ وَ اعْقَلْ راحِلَتَكَ وَ تَوَكَّلْ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 415، به نقل از امالى شيخ مفيد)

[210] ـ قالَ عَبْدُالاَْعْلى: «اِسْتَقْبَلْتُ اَباعَبْدِاللهِ(عليه السلام) فى بَعْضِ طُرُقِ الْمَدينَةِ فى يَوْم صائِف شَديدِ الْحَرِّ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ حالَكَ عِنْدَاللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ قَرابَتَكَ مِنْ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ اَنْتَ تَجْهَدُ لِنَفْسِكَ فى مِثْلِ هذَا الْيَوْمِ؟ فَقالَ: يا عَبْدَالاَْعْلى خَرَجْتُ فى طَلَبِ الرِّزْقِ لاَِسْتَغْنِىَ بِهِ عَنْ مِثْلِكَ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 529)

[211] ـ قالَ اَبُوعَمْرو، الشَّيْبانى: «رَأَيْتُ اَباعَبْدِاللهِ(عليه السلام) وَ بِيَدِه مِسْحاةٌ وَ عَلَيْهِ اِزارٌ غَليظٌ يَعْمَلُ فى حائِط لَهُ وَ الْعَرَقُ يَتَصابُّ عَنْ ظَهْرِه. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ اَعْطِنى اَكْفِكَ. فَقالَ: لى اِنّى اُحِبُّ اَنْ يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فى طَلَبِ الْمَعيشَةِ.»      (وسائل الشيعه، ج 2، ص 531)

[212] ـ قالَ الْفَضْلُ بْنُ أَبى قُرَّة: «دَخَلْنا عَلى اَبى عَبْدِاللهِ(عليه السلام) فى حائِط لَهُ فَقُلْنا لَهُ: جَعَلَنَا اللهُ فِداكَ دَعْنا نَعْمَلْهُ لَكَ اَوْ تَعْمَلْهُ الْغِلْمانُ، قالَ: لا، دَعُونى فَاِنّى اَشْتَهى اَنْ يَرانِىَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اَعْمَلُ بِيَدى وَاَطْلُبُ الْحَلالَ فى اَذى نَفْسى.»       (وسائل الشيعه، ج 2، ص 531)

[213] ـ قالَ عَلِىُّ بْنُ أَبى حَمْزَةَ: «رَأَيْتُ اَبَاالْحَسَنِ يَعْمَلُ فى اَرْض لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَماهُ فِى الْعَرَقِ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ اَيْنَ الرِّجالُ؟ فَقالَ: يا عَلِىُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ مِنْ أَبى فى اَرْضِهِ، فَقُلْتُ: وَ مَنْ هُوَ؟ فَقالَ: رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ وَ آبائى كُلُّهُمْ كانُوا قَدْ عَمِلُوا بِاَيْديهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ وَ الاَْوْصِياءِ وَ الصّالِحينَ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 531)

[214] ـ «اِنْ ظَنَنْتَ اَوْ بَلَغَكَ اَنَّ هذَا الاَْمْرَ كائِنٌ فى غَد فَلا تَدَعَنَّ طَلَبَ الرِّزْقِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[215] ـ «اَلْكادُّ عَلى عِيالِهِ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللهِ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 534)

[216] ـ «اَلزّارِعُونَ كُنُوزُ اللهِ فى اَرْضِهِ وَ ما فِى الاَْعْمالِ شَىْءٌ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِنَ الزِّراعَةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 531)

[217] ـ «اَلزّارِعُونَ كُنُوزُ الاَْنامِ، يَزْرَعُونَ طَيِّباً اَخْرَجَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ، وَ هُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَحْسَنُ النّاسِ مَقاماً وَ اَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً يُدْعَوْنَ الْمُبارَكينَ.»            (فروع كافى، ص 404)

[218] ـ «اِزْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلا وَاللهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً اَحَبَّ وَ لااَطْيَبَ مِنْهُ.»     (فروع كافى، ص404)

[219] ـ «ما مِنْ مُسْلِم يَغْرِسُ غَرْساً يَأْكُلُ مِنْهُ اِنْسانٌ اَوْ دابَّةٌ اَوْ طَيْرٌ اِلاّ اَنْ يُكْتَبَ لَهُ صَدَقَةٌ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.»           (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 418 ; به نقل از تفسير ابوالفتوح رازى)

[220] ـ «مَنْ وَجَدَ ماءاً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَاَبْعَدَهُ اللهُ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 531)

[221] ـ «اَلْكيمِياءُ الاَْكْبَرُ الزَّراعَةُ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 637)

[222] ـ «تَعَرَّضُوا لِلتِّجاراتِ فَاِنَّ لَكُمْ فيها غِنىً عَمّا فى اَيْدِى النّاسِ وَ اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ الاَْمينَ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 528)

[223] ـ «لاتَدَعُوا التِّجاراتِ فَتَهُونُوا اِتَّجِرُوا بارَكَ اللهُ لَكُمْ.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 528)

[224] ـ «لاتَكُفُّوا عَنِ التِّجارَةِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 528)

[225] ـ «اَلْخَيْرُ عَشْرَةُ اَجْزاء اَفْضَلُهَا التِّجارَةُ اِذا اُخِذَ الْحَقُّ وَ اُعْطِىَ الْحَقُّ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 414، به نقل از تفسير ابوالفتوح رازى)

[226] ـ «اِنَّ تارِكَ الطَّلَبِ لايُسْتَجابُ لَهُ دَعْوَةٌ اِنَّ قَوْماً مِنْ اَصْحابِ رَسُولِ اللهِ لَمّا نَزَلَتْ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ» اَغْلَقُوا الاَْبْوابَ وَ اَقْبَلُوا عَلَى الْعِبادَةِ وَ قالُوا: قَدْ كُفينا، فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِىَّ(صلى الله عليه وآله وسلم) فَاَرْسَلَ اِلَيْهِمْ فَقالَ: ما حَمَلَكُمْ عَلى ما صَنَعْتُمْ؟ فَقالُوا: يا رَسُولَ اللهِ تَكَفَّلَ اللهُ لَنا بِاَرْزاقِنا فَاَقْبَلْنا عَلَى الْعِبادَةِ، فَقالَ: اِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذلِكَ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ عَلَيْكُمْ بِالطَّلَبِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[227] ـ «اِنَّ اَصْنافاً مِنْ اُمَّتى لايُسْتَجابُ لَهُمْ دُعائُهُمْ: رَجُلٌ يَدْعُوا عَلى والِدَيْهِ، وَ رَجُلٌ يَدْعُوا عَلى غَريم ذَهَبَ لَهُ بِمالِهِ فَلَمْ يَكْتُبْ لَهُ وَ لَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهِ، وَ رَجُلٌ يَدْعُو عَلى اِمْرَئَتِهِ وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ تَخْلِيَةَ سَبيـلِها بِيَدِهِ، وَ رَجُلٌ يَقْعُدُ فى بَيْتِهِ وَ يَقُولُ يا رَبِّ ارْزُقْنى وَ لايَخْرُجُ وَ لايَطْلُبُ الرِّزْقَ فَيَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: عَبْدى اَلَمْ اَجْعَلْ لَكَ السَّبيلَ اِلَى الطَّلَبِ وَ التَّصَرُّفِ فِى الاَْرْضِ بِجَوارِحَ صَحيحَة فَتَكُونَ قَدْ اَعْذَرْتَ فيما بَيْنى وَ بَيْنَكَ فِى الطَّلَبِ لاِتِّباعِ اَمْرى وَ لِكَيْلا تَكُونُ كَلاًّ عَلى اَهْلِكَ فَاِنْ شِئْتُ رَزَقْتُكَ وَ اِنْ شِئْتُ قَتَرْتُ عَلَيْكَ وَ اَنْتَ مَعْذُورٌ عِنْدى، وَ رَجُلٌ رَزَقَهُ اللهُ مالاً كَثيراً فَاَنْفَقَهُ ثُمَّ اَقْبَلَ يَدْعُوا يا رَبِّ ارْزُقْنى، فَيَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: اَلَمْ اَرْزُقْكَ رِزْقاً واسِعاً فَهَلاَّ اقْتَصَدْتَ فيهِ كَما اَمَرْتُكَ وَ لِمَ تُسْرِفُ وَ قَدْ نَهَيْتُكَ عَنِ الاِْسْرافِ؟»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

روايات

1ـ «اَنْواعُ صُنُوفِ الاْلاتِ الَّتى يَحْتاجُ اِلَيْهَا الْعِبادُ، مِنْها مَنافِعُهُمْ وَ بِها قِوامُهُمْ وَ فيها بُلْغَةُ جَميعِ حَوائِجِهِمْ فَحَلالٌ فِعْلُهُ وَ تَعْليمُهُ وَالْعَمَلُ بِهِ وَ فيهِ لِنَفْسِهِ اَو لِغَيْرِهِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 536)

قرآن كريم

1ـ «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ * الَّذينَ اِذَا اكْتالُوا عَلَى النّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَ اِذا كالُوهُمْ اَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * اَلايَظُنُّ اُولـئِكَ اَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْم عَظيم.»            (مطففين، 5 ـ 1)

روايات

1ـ «يا مَعْشَرَ التُّجّارِ اَلْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ، اَلْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ، اَلْفِقْهَ ثُمِّ الْمَتْجَرَ، وَ اللهِ لَلرِّبا فى هـذِهِ الاُْمَّةِ اَخْفى مِنْ دَبيبِ النَّمْلَةِ عَلَى الصَّفا شُوبُوا ايمانَكُمْ بِالصِّدْقِ، اَلتّاجِرُ فاجِرٌ وَ الْفاجِرُ فِى النّارِ اِلاّ مَنْ اَخَذَ الْحَقَّ وَ اَعْطَى الْحَقَّ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 574، به نقل از كافى)

            و اين روايت در كتاب «من لايحضره الفقيه» اينطور نقل شده: «يا مَعْشَرَ التُّجّارِ! اَلْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ، اَلْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ، وَ اللهِ لِلرِّبا (بِكَسْرِ اللاّمِ) فى هذِهِ الاُْمَّةِ دَبيبٌ اَخْفى مِنْ دَبيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفا، صُونُوا (شُوبُوا ـ خ ل) اَمْوالَكُمْ بِالصَّدَقَةِ، الَتّاجِرُ فاجِرٌ وَ الْفاجِرُ فِى النّارِ اِلاّ مَنْ اَخَذَ الْحَقَّ وَ اَعْطَى الْحَقَّ.»

[231] ـ «يا مَعْشَرَ التُّجّارِ اِتَّقُوا اللهَ (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام)) تَناهَوْا عَنِ الْيَمينِ وَ جانِبُوا الْكِذْبَ وَ تَجافَوْا عَنِ الظُّلْمِ وَ اَنْصِفُوا الْمَظْلُومينَ وَ لاتَقْرَبُوا الرِّبا وَ اَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ اَشْيائَهُمْ وَ لاتَعْثَوْا فِى الاَْرْضِ مُفْسِدينَ.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 574)

[232] ـ «عَلَيْكَ بِصِدْقِ اللِّسانِ فى حَديـثِكَ وَ لاتَكْتُمْ عَيْباً يَكُونُ فى تِجارَتِكَ وَ لاتَغْبِنِ الْمُسْتَرْسِلَ فَاِنَّ غَبْنَهُ لايَحِلُّ وَ لاتَرْضَ لِلنّاسِ اِلاّ ما تَرْضى لِنَفْسِكَ وَ اَعْطِ الْحَقَّ وَ خُذْهُ و لاتَحِفْ (اِلى اَنْ قالَ:) وَ التّاجِرُ فاجِرٌ اِلاّ مَنْ اَعْطَى الْحَقَّ وَ اَخَذَهُ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 575)

[233] ـ «اِنَّ الْبَيْعَ فِى الظِّلالِ غِشٌّ وَ الْغِشُّ لايَحِلُّ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 562)

[234] ـ «لَيْسَ مِنّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً اَوْ ضَرَّهُ اَوْ ماكَرَهُ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 562)

[235] ـ «مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً اَوْ غَرَّهُ اَوْ ما كَرَهُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 455 ; به نقل از نوادر فضل الله راوندى)

[236] ـ «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فى شِراء اَوْ بَيْع فَلَيْسَ مِنّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيمَةِ مَعَ الْيَهُودِ لاَِنَّهُمْ اَغَشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمينَ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 562)

[237] ـ «مَنْ باتَ وَ فى قَلْبِهِ غِشٌّ لاَِخيهِ الْمُسْلِمِ باتَ فى سَخَطِ اللهِ وَ اَصْبَحَ كَذلِكَ وَ هُوَ فى سَخَطِ اللهِ حَتّى يَتُوبَ وَ يَرْجِعَ وَ اِنْ ماتَ كَذلِكَ ماتَ عَلى غَيْرِ دينِ الاِْسْلامِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 562)

[238] ـ «اَلْمَكْرُ وَ الْخَديعَةُ وَ الْخِيانَةُ فِى النّارِ.»        (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 99)

[239] ـ «مَنْ كانَ مُسْلِماً فَلا يَمْكُرُ وَ لايَخْدَعُ.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 233)

روايات

1ـ «اِنَّ شَرَّ النّاسِ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَاللهِ ذُو الْوَجْهَيْنِ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 235)

[241] ـ «شَرُّ النّاسِ مَنْ كانَ ذاوَجْهَيْنِ وَ لِسانَيْنِ.»  (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 102)

[242] ـ «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذا وَجْهَيْنِ وَ ذالِسانَيْنِ: يُطْرى اَخاهُ اِذا شاهَدَهُ وَ يَأْكُلُهُ اِذا غابَ عَنْهُ، اِنْ اُعْطِىَ حَسَدَهُ، وَ اِذَا ابْتُلِىَ خَذَلَهُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 102 ; به نقل از تحف العقول)

[243] ـ «مَنْ لَقَى الْمُسْلِمينَ بِوَجْهَيْنِ وَ لِسانَيْنِ جاءَ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ لَهُ لِسانانِ مِنْ نار.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 235)

روايات

1ـ «اَلْغَضَبُ يُفْسِدُ الاْيمانَ كَما يُفْسِدُ الْخِلُّ الْعَسَلَ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 469)

[245] ـ «اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 469)

[246] ـ «مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ لَمْ يَمْلِكْ عَقْلَهُ.»       (وسائل الشيعه، ج 2، ص 469)

[247] ـ «اَلْغَضَبُ شَرٌّ اِنْ اَطَعْتَهُ دَمَّرَ * اَلْغَضَبُ عَدُوٌّ فَلا تُمْلِكْهُ نَفْسَكَ * اَلْغَضَبُ يُفْسِدُ الاَْلْبابَ وَ يُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ * اِحْذَرِ الْغَضَبَ فَاِنَّهُ نارٌ مُحْرِقَةٌ * اِيّاكَ وَ الْغَضَبَ فَاَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَمٌ * بِئْسَ الْقَرينُ الْغَضَبُ يُبْدِى الْمَعايِبَ وَ يُدْنِى الشَّرَّ وَ يُباعِدُ الْخَيْرَ * مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فى حَيِّزِ الْبَهائِمِ.» (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 326 ; به نقل از غرر آمدى)

قرآن كريم

1ـ «وَ سارِعُوا اِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ * اَلَّذينِ يُنْفِقُونَ فِى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النّاسِ وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.»

(آل عمران ، 133 و 134)

[249] ـ «فَما اُوتيتُمْ مِنْ شَىْء فَمَتاعُ الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَاللهِ خَيْرٌ وَ اَبْقى لِلَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * وَ الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الاِْثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ اِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ.»

(شورى ، 36 و 37)

روايات

1ـ «ما مِنْ عَبْد كَظَمَ غَيْظاً اِلاّ زادَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِزًّا فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 224)

[251] ـ «مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى اِنْفاذِهِ وَ حَلُمَ عَنْهُ اَعْطاهُ اللهُ اَجْرَ شَهيد.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 224)

[252] ـ «مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى اِمْضائِهِ اَعْقَبَهُ اللهُ اَمْناً وَ ايماناً يَجِدُ طَعْمَهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 224)

[253] ـ «مَنْ كَظَمَ غَيْظًا وَ لَوْ شاءَ اَنْ يُمْضِيَهُ اَمْضاهُ مَلاََ اللهُ قَلْبَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ رِضاهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 224)

[254] ـ «مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى اِنْفاذِهِ مَلاََ اللهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَ ايماناً اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 88 ; به نقل از مشكوة الانوار)

[255] ـ «اَعْقَلُ النّاسِ اَشَدُّ مُداراةً لِلنّاسِ وَ اَحْزَمُ النّاسِ اَكْظَمُ غَيْظاً.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 88 ; به نقل از روضة الواعظين)

[256] ـ «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْحَيِىَّ الْحَليمَ.»      (وسائل الشيعه، ج 2، ص 455)

[257] ـ «اِنَّ الرَّجُلَ لَيُدْرِكُ بِالْحِلْمِ دَرَجَةَ الصّائِمِ الْقائِمِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 304 ; به نقل از لب اللباب قطب راوندى)

[258] ـ «مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللهُ عَنْهُ عَذابَ يَوْمِ القِيمَةِ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 469)

[259] ـ «مِنْ اَحَبِّ السَّبيلِ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ جُرْعَتانِ: جُرْعَةُ غَيْظ تَرُدُّها بِحِلْم وَ جُرْعَةُ مُصيبَة تَرُدُّها بِصَبْر.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 224)

قرآن كريم

1ـ «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً.» (بقره ، 83)

[261] ـ «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَة يَتْبَعُها اَذىً وَاللهُ غَنِىٌّ حَليمٌ * يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى.»           (بقره ، 263 و 264)

[262] ـ «وَ لاتُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ الَّتى جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُم وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً.»      (نساء ، 5)

[263] ـ «وَ اِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً.»     (نساء ، 8)

(نساء ، 9)

[265] ـ «وَ قُلْ لِعِبادى يَقُولُوا الَّتى هِىَ اَحْسَنُ اِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ اِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلاِْنْسانِ عَدُوًّا مُبيناً.»       (اسراء ، 53)

روايات

1ـ «قُولُوا لِلنّاسِ اَحْسَنَ ما تُحِبُّونَ اَنْ يُقالَ لَكُمْ.»

[267] ـ «مَعاشِرَ الشّيعَةِ كُونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَينا شَيْناً قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا اَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوها عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبيحِ الْقَوْلِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 226)

[268] ـ «فَاتَّقُوا اللهَ وَ كُفُّوا اَلْسِنَتَكُمْ اِلاّ مِنْ خَيْر.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 227)

[269] ـ «اِنَّ مِنْ اَشَرِّ عِبادِاللهِ مَنْ تُكْرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 476)

[270] ـ «اِنَّ الْفُحْشَ وَ الْبَذاءَ وَ السَّلاطَةَ مِنَ النِّفاقِ * اِنَّ اَبْغَضَ خَلْقِ اللهِ عَبْدٌ اِتَّقَى النّاسُ لِسانَهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 476)

[271] ـ «اِنَّ اللهَ يُبْغِضُ الْفاحِشَ الْبَذِىَّ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 476)

[272] ـ «مَنْ خافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُوَ مِنْ اَهْلِ النّارِ * شَرُّ النّاسِ مَنْ اَكْرَمَهُ النّاسُ اِتِّقاءَ شَرِّهِ وَ اَذى فُحْشِهِ * شَرُّ النّاسِ عِنْدَاللهِ يَوْمَ الْقِيمَةِ الَّذينَ يُكْرَمُونَ اتِّقاءَ شَرِّهِمْ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 476)

قرآن كريم

1ـ «وَ لايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم اَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اَنْ تَعْتَدُوا.»    (مائده ، 2)

[274] ـ «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى اَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى.»      (مائده ، 8)

روايات

1ـ «مَنْ زَرَعَ الْعَداوَةَ حَصَدَ ما بَذَرَ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 232)

[276] ـ «دَعِ الْحَسَدَ وَ الْكِذْبَ وَ الْحِقْدَ فَاِنَّهُنَّ ثَلثَةٌ تَشينُ الدّينَ وَ تُهْلِكُ الرَّجُلَ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 328 ; به نقل از غرر آمدى)

[277] ـ «لا تَقْطَعْ رَحِمَكَ وَ اِنْ قَطَعَتْكَ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[278] ـ «اِذا تَنازَعَ اثْنانِ مِنْ شيعَتِنا فَفارَقَ اَحَدُهُمَا الاْخَرَ فَلْيَرْجِعِ الْمَظْلُومُ اِلى صاحِبِهِ حَتّى يَقُولَ يا اَخى اَنَا الظّالِمُ حَتّى يَنْقَطِعَ الْهِجْرانُ فيما بَيْنَهُما اِنَّ اللهَ تَعالى حَكَمٌ وَ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظّالِمِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 102 ; به نقل از تحف العقول و صاحب وسائل الشيعه

نيز اين روايت را در ص 235 به نقل از كلينى ذكر كرده است.)

[279] ـ «اَلا اِنَّ فِى التَّباغُضِ الْحالِقَةَ لا اَعْنى حالِقَةَ الشَّعْرِ وَ لكِنْ حالِقَةَ الدّينِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 233)

[280] ـ «عَظِّمُوا اَصْحابَكُمْ وَ وَقِّرُوهُمْ وَ لايَتَهَجَّمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْض وَ لاتُضارُّوا وَ لاتُحاسِدُوا وَ اِيّاكُمْ وَالْبُخْلَ وَ كُونُوا عِبادَاللهِ الْمُخْلِصينَ.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 204)

[281] ـ «لا يَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ يَهْجُرَ اَخاهُ ثَلثَةَ اَيّام وَ السّابِقُ سَبَقَ اِلَى الْجَنَّةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 235)

[282] ـ «اَلْمُؤْمِنُ هَدِيَّةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ اِلى اَخيهِ الْمُؤْمِنِ فَاِنْ سَرَّهُ وَ وَصَلَهُ فَقَدْ قَبِلَ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ هَدِيَّتَهُ وَ اِنْ قَطَعَهُ وَ هَجَرَهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ هَدِيَّتَهُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 102 ; به نقل از روضه شيخ مفيد)

[283] ـ «لايَقْبَلُ اللهُ مِنْ مُؤْمِن عَمَلاً وَ هُوَ مُضْمِرٌ عَلى اَخيهِ الْمُؤْمِنِ سُوءًا.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

[284] به جلد دوم وسائل الشيعه، صفحه 232 رجوع شود.

[285] وسائل الشيعه، ج 2، ص 235.

[286] عَنْ أَبى حَمْزَةَ عَنْ أَبى جَعْفَر(عليه السلام) قالَ قُلْتُ لَهُ: «جُعِلْتُ فِداكَ ما تَقُولُ فى مُسْلِم اَتى مُسْلِماً وَ هُوَ فى مَنْزِلِهِ فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ وَ لَمْ يَخْرُجْ اِلَيْهِ.» قالَ(عليه السلام): «يا اَبا حَمْزَةَ اَيُّما مُسْلِم اَتى مُسْلِماً زائِراً اَو طالِبَ حاجَة وَ هُوَ فى مَنْزِلِهِ فَاسْتَأْذَنْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ وَ لَمْ يَخْرُجْ اِلَيْهِ لَمْ يَزَلْ فى لَعْنَةِ اللهِ حَتّى يَلْتَقِيا.» قُلْتُ: «جُعِلْتُ فِداكَ فى لَعْنَةِ اللهِ حَتّى يَلْتَقِيا؟» قالَ: «نَعَمْ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 231)

[287]   عَنْ أَبِى الْحَسَنِ الرِّضا(عليه السلام): «اَلْمُؤْمِنُ اَخُو الْمُؤْمِنِ لاَِبيهِ وَ اُمِّهِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ اَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ اَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ اَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ احْتَجَبَ عَنْ اَخيهِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ اَخاهُ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 231)

روايات

1ـ «اَلْحِرْصُ مِفْتاحُ التَّعَبِ وَ مَطِيَّةُ النُّصُبِ وَ داع اِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنُوبِ * اَلْحِرْصُ عَلامَةُ الاَْشْقِياءِ * اَلْحِرْصُ يُذِلُّ وَ يُشْقى.»          (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 336 ; به نقل از تحف العقول و غرر)

[289] ـ «مَثَلُ الْحَريصِ عَلَى الدُّنْيا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدادَتْ عَلى نَفْسِها لَفّاً كانَ اَبْعَدُلَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى تَمُوتَ غَمّاً.»       (وسائل الشيعه، ج 2، ص 474)

[290] ـ «اَغْنَى الْغِنى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 474)

روايات

1ـ «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 475)

[292] ـ «خَيْرُ الاُْمُورِ ما عَرِىَ عَنِ الطَّمَعِ * صَلاحُ الاْيمانِ الْوَرَعُ وَ فَسادُهُ الطَّمَعُ * ذُلُّ الرِّجالِ فِى الْمَطامِعِ * اِيّاكَ وَ غُرُورَ الطَّمَعِ فَاِنَّهُ وَخيمُ الْمُرْتَعِ * مَنْ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ عَنْ دِنائَةِ الْمَطامِعِ فَقَدْ اَذَلَّ نَفْسَهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ اَذَلُّ وَ اَخْزى.»            (مستدرك الوسائل، ج2، ص 337; به نقل از غرر آمدى)

[293] ـ «اُطْلُبْ بَقاءَ الْعِزِّ بِاِماتَةِ الطَّمَعِ.»    (تحف العقول)

روايات

1ـ «اَلْحَياءُ مِنَ الاْيمانِ وَ الاْيمانُ فِى الْجَنَّةِ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 223)

[295] ـ «لا ايمانَ لِمَنْ لاحَياءَ لَهُ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 223)

[296] ـ «اَلْحَياءُ وَ الاْيمانُ مَقْرُونانِ فى قَرَن فَاِذا ذَهَبَ اَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 223)

[297] ـ «رَأْسُ الْمَكارِمِ الْحَياءُ.»   (وسائل الشيعه، ج 2، ص 443)

[298] ـ «رَحِمَ اللهُ عَبْداً اِسْتَحْيى مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَياءِ حَفِظَ الرَّأْسَ وَ ماحَوى وَ الْبَطْنَ وَ ما وَعى وَ ذَكَرَ الْقَبْرَ وَ الْبِلى وَ ذَكَرَ اَنَّ لَهُ فِى الاْخِرَةِ مَعاداً.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 85 ; به نقل از مشكوة طبرسى)

[299] ـ «اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلى كُلِّ فاحِش بَذِىٍّ قَليلِ الْحَياءِ لايُبالى ما قالَ وَ لا ما قيلَ فيهِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 339 ; به نقل از تحف العقول)

[300] ـ «اَلْقِحَةُ عُنْوانُ كُلِّ الشَّرِّ.»            (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 340)

[301] ـ «اَلْحَياءُ حَياءانِ حَياءُ عَقْل وَ حَياءُ حُمْق فَحَياءُ الْعَقْلِ الْعِلْمُ وَ حَياءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 223)

[302] ـ «اَلْمُؤْمِنُ لايَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِياءً وَ لايَتْرُكُهُ حَياءً.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 443)

[303] ـ «لاتَدَعِ الْعِلْمَ اسْتِحْياءً مِنَ النّاسِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 86 ; به نقل از تحف العقول)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا.»      (حجرات، 12)

روايات

1ـ «ضَعْ اَمْرَ اَخيكَ عَلى اَحْسَنِهِ حَتّى يَأْتِيَكَ ما يَغْلِبُكَ مِنْهُ (*) وَ لا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَة خَرَجَتْ مِنْ اَخيكَ سُوءًا وَ اَنْتَ تَجِدُلَها فِى الْخَيْرِ مَحْمَلاً.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

(*) در برخى كتب عبارت فوق به اين صورت است: «حَتّى يَأْتِيَكَ مِنْهُ ما يَغْلِبُكَ» و در تفسير صافى «حَتّى يَأْتِيَكَ ما يُقَلِّبُكَ مِنْهُ»، و در تفسير برهان «حَتّى يَأْتِيَكَ ما يُقَلِّبُكَ» ذكر شده است.

[306] ـ «اِطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَيْنَكُمْ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ نَهى عَنْ ذلِكَ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 110 ; به نقل از خصال صدوق)

[307] ـ «اِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ اَخاهُ انْماثَ الاْيمانُ فى قَلْبِهِ كَما يَنْماثُ الْمِلْحُ فِى الْماءِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

[308] ـ «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ اَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ اَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يَنْصَحْ اَخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ احْتَجَبَ عَنْ اَخيهِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ اَخاهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 231)

[309] ـ «لاتَطْلُبُوا عَوْراتِ الْمُؤْمِنينَ وَ لاتَتَّبِعُوا عَثَراتِهِمْ فَاِنَّ مَنِ اتَّبَعَ عَثْرَةَ اَخيهِ اِتَّبَعَ اللهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنِ اتَّبَعَ اللهُ عَثْرَتَهُ فَضَحَهُ وَ لَوْ فى جَوْفِ بَيْتِهِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 104 ; به نقل از حسين بن سعيد الاهوازى در كتاب المؤمن)

روايات

1ـ «اَلا اُنـَبِّـئُـكُمْ بِشِرارِكُمْ؟ قالُوا : بَلى يا رَسُولَ اللهِ. قالَ: اَلْمَشّائُونَ بِالنَّميمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْحِبَّةِ الْباغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعائِبَ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 241)

[311] ـ «شِرارُ النّاسِ مَنْ يُبْغِضُ الْمُؤْمِنينَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ اَلْمَشّائُونَ بِالنَّميمَةِ اَلْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْحِبَّةِ اَلْباغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَيْبَ اُولـئِكَ لايَنْظُرُ اللهُ اِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ لايُزَكّيهِمْ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 111 ; به نقل از مجالس شيخ طوسى)

[312] ـ «لايَدْخُلُ الْجَنَّةَ سَفّاكُ الدَّمِ وَ لامُدْمِنُ الْخَمْرِ وَ لامَشّاءٌ بِنَميمَة.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 241)

[313] ـ «لايَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْقَتّاتُ * صاحِبُ النَّميمَةِ لايَسْتَريحُ مِنْ عَذابِ اللهِ فِى الاْخِرَةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 241)

[314] ـ «حَرُمَتِ الْجَنَّةُ عَلى ثَلاثَة: اَلنَّمّامِ وَ مُدْمِنِ الْخَمْرِ وَ الدَّيُّوثِ وَ هُوَ الْفاجِرُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 241)

[315] ـ «اَرْبَعَةٌ لايَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: اَلْكاهِنُ وَ الْمُنافِقُ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ وَ الْقَتّاتُ وَ هُوَ الْنَّمّامُ.»

(سفينة البحار)

[316] ـ «اِنَّ النَّمّامَ شاهِدُ زُور وَ شَريكُ اِبْليسَ فِى الاِْغْراءِ بَيْنَ النّاسِ.»            (سفينة البحار)

[317] ـ وَ عَنِ النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)، اِنَّهُ نَهى عَنِ النَّميمَةِ وَ الاِْسْتِماعِ اِلَيْها.»          (سفينة البحار)

قرآن كريم

1ـ «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً اَوْ اِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ اِثْماً مُبيناً.»      (نساء ، 112)

[319] ـ «وَالَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ اِثْماً مُبينًا.»

(احزاب ، 58)

روايات

1ـ «اَلْغيبَةُ ذِكْرُكَ اَخاكَ بِما يَكْرَهُ (ثُمَّ قالَ) اِعْلَمْ اَنَّكَ اِذا ذَكَرْتَهُ بِما هُوَ فيهِ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ اِذا ذَكَرْتَهُ بِما لَيْسَ فيهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 238)

[321] ـ «اَلغيبَةُ اَنْ تَقُولَ فى اَخيكَ ما سَتَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ وَ اَمَّا الاَْمْرُ الظّاهِرُ مِثْلُ الْحِدَّةِ وَ الْعَجَلَةِ فَلا وَ الْبُهْتانُ اَنْ تَقُولَ فيهِ ما لَيْسَ فيهِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 239)

[322] ـ «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً اَوْ مُؤْمِنَةً بِما لَيْسَ فيهِ بَعَثَهُ اللهُ فى طينَةِ خَبال حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قالَ. قالَ الرَّاوى قُلْتُ: وَ ما طينَةُ خَبال؟ قالَ(عليه السلام): صَديدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِساتِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 238)

[323] ـ «مَنْ قالَ فى مُؤْمِن ما لَيْسَ فيهِ حَبَسَهُ اللهُ فى طينَةِ خَبال حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قالَ فيهِ (وَ قالَ) اِنَّمَا الْغيبَةُ اَنْ تَقُولَ فى اَخيكَ ما هُوَ فيهِ مِمّا قَدْ سَتَرَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فَاِذا قُلْتَ فيهِ ما لَيْسَ فيهِ فَذلِكَ قَوْلُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فى كِتابِهِ : فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ اِثْماً مُبيناً.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 107 ; به نقل از حسين بن سعيد الاهوازى در كتاب المؤمن)

[324] چنانكه به حسب مدارك، غيبت نمودن مظلوم از ظلم ظالمش، و غيبت نمودن از بدعت گزار در دين جايز است، و بعض موارد ديگر از جواز غيبت كه در كتب فقهيه مذكور است. و ناگفته نماند استماع غيبت نيز نهى شده است، و كسى كه غيبت مؤمنى را شنيد در صورت قدرت بايد دفاع از او كند و او را يارى نمايد.

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لايَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً اَيُحِبُّ اَحَدُكُمْ اَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ اَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ تَوّابٌ رَحيمٌ.»

(حجرات، 11)

[326] ـ «اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»

(نور، 19)

روايات

1ـ «اَلْغيبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا (فَقيلَ : يا رَسُولَ اللّهِ وَ لِمَ ذلِكَ؟ قالَ(صلى الله عليه وآله وسلم) :) اَمّا صاحِبُ الزِّنا (فَيَتُوبُ) فَيَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِ وَ اَمّا صاحِبُ الْغيبَةِ فَيَتُوبُ فَلا يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِ حَتّى يَكُونَ صاحِبُهُ الَّذى يُحِلُّهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 238)

[328] ـ «مَنْ قالَ فى مُؤْمِن ما رَأَتْهُ عَيْناهُ وَ سَمِعَتْهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِنَ الَّذينَ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ : اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ».

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[329] ـ «وَاللّهِ الَّذى لا اِلهَ إلاّ هُوَ ما اُعْطِىَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ اِلاّ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيابِ الْمُؤْمِنِ، وَاللّهِ الَّذى لا اِلهَ إلاّ هُوَ لايُعَذِّبُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الاِْسْتِغْفارِ اِلاّ بِسُوءِ ظَنِّهِ (بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ) وَ اغْتِيابِهِ لِلْمُؤْمِنينَ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 105 ; به نقل از اختصاص شيخ مفيد)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسى اَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لانِساءٌ مِنْ نِساء عَسى اَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لاتَلْمِزُوا اَنْفُسَكُمْ وَلاتَنابَزُوا بِالاَْلْقابِ.»           (حجرات ، 11)

روايات

1ـ «مَنِ اسْتَخَفَّ بِفَقير مُسْلِم فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّ اللّهِ وَ اللّهُ يَسْتَخِفُّ بِهِ يَوْمَ الْقِيمَةِ اِلاّ اَنْ يَتُوبَ; وَ مَنْ اَكْـرَمَ فَقيـراً مُسْلِـماً لَـقَى اللّهَ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ هُوَ عَنْهُ راض، اَلا وَ مَنْ اَكْرَمَ اَخاهُ الْمُسْلِمَ فَاِنَّما يُكْرِمُ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 236)

[332] ـ «مَنْ اَهانَ فَقيراً مُسْلِماً مِنْ اَجْلِ فَقْرِهِ وَ اسْتَخَفَّ بِهِ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِاللَّهِ وَ لَمْ يَزَلْ فى غَضَبِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ سَخَطِهِ حَتّى يُرْضِيَهُ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 236)

[333] ـ «قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مَنِ اسْتَذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنَ فَقَدْ بارَزَنى بِالْمُحارَبَةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 236)

[334] ـ «لاتُحَقِّرُوا مُؤْمِناً فَقيراً فَاِنَّ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً اَوِ اسْتَخَفَّ بِهِ حَقَّرَهُ اللّهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 236)

[335] ـ «مَنْ حَقَرَ مُؤْمِناً مِسْكيناً اَوْ غَيْرَ مِسْكين لَمْ يَزَلِ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ حاقِراً لَهُ ماقِتاً حَتّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ اِيّاهُ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 236)

[336] ـ «مَنْ آذى مُؤْمِناً آذاهُ اللّهُ وَ مَنْ اَحْزَنَهُ اَحْزَنَهُ اللّهُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 103 ; به نقل از لب اللباب قطب راوندى»

[337] ـ «قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِيَأْذَنْ بِحَرْب مِنّى مَنْ آذى عَبْدِىَ الْمُؤْمِنَ وَلْيَأْمَنْ غَضَبى مَنْ اَكْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنَ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 236)

[338] ـ «مَنْ نَظَرَ اِلى مُؤْمِن نَظْرَةً لِيُخيفَهُ بِها اَخافَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ لاظِلَّ اِلاّ ظِلُّهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

روايات

1ـ «اَلْمُؤْمِنُ حَرامٌ كُلُّهُ عِرْضُهُ وَ مالُهُ وَ دَمُهُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 109 ; به نقل از حسين بن سعيد الاهوازى در كتاب المؤمن)

[340] ـ «سِبابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتالُهُ كُفْرٌ وَ اَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

[341] ـ «اِيّاكُمْ وَ الطَّعْنَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

[342] ـ «ما مِنْ اِنْسان يَطْعَنُ فى عَيْنِ مُؤْمِن اِلاّ ماتَ بِشَرِّ ميتَة وَ كانَ قَمِناً اَنْ لايَرْجِعَ اِلى خَيْر.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

[343] ـ «اِنَّ اللَّعْنَةَ اِذا خَرَجَتْ مِنْ صاحِبِها تَرَدَّدَتْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الَّذى يَلْعَنُ فَاِنْ وَجَدَتْ مَساغاً وَ اِلاّ رَجَعَتْ اِلى صاحِبِها وَ كانَ اَحَقَّ بِها فَاحْذَرُوا اَنْ تَلْعَنُوا مُؤْمِناً فَيَحِلَّ بِكُمْ.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 240)

[344] ـ «مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَىْء لَمْ يَمُتْ حَتّى يَرْكَبَهُ.»         (وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[345] ـ «مَنْ اَنَّبَ مُؤْمِناً اَنَّبَهُ اللّهُ تَعالى فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[346] ـ «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ رَمى مُؤْمِناً بِكُفْر وَ مَنْ رَمى مُؤْمِناً بِكُفْر فَهُوَ كَقاتِلِهِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 512)

قرآن كريم

1ـ «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحُوا بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.» (حجرات ، 10)

[348] ـ «لا خَيْرَ فى كَثير مِنْ نَجْويهُمْ اِلاّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَة اَوْ مَعْرُوف اَوْ اِصْلاح بَيْنَ النّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً.» (نساء ، 114)

[349] ـ «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَديدُ الْعِقابِ.»    (مائده ، 2)

روايات

1ـ «مَنْ مَشى فى صُلْح بَيْنَ اثْنَيْنِ صَلّى عَلَيْهِ مَلائِكَةُ اللّهِ حَتّى يَرْجِعَ وَ اُعْطِىَ ثَوابُ لَيْلَةِ الْقَدْرِ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 632)

[351] ـ «وَ حَقُّ اَهْلِ مِلَّتِكَ اِضْمارُ السَّلامَةِ وَ الرَّحْمَةِ لَهُمْ (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام) :) وَ اَنْ تَكُونَ شُيُوخُهُمْ بِمَنْزِلَةِ اَبيكَ وَ شَبابُهُمْ بِمَنْزِلَةِ اِخْوَتِكَ وَ عَجايِزُهُمْ بِمَنْزِلَةِ اُمِّكَ وَ الصِّغارُ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ اَوْلادِكَ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 442)

[352] ـ «اَلْمُؤْمِنُونَ فى تَبـارِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ كَمِثْلِ الْجَسَدِ اِذَا اشْتَكى تَداعى لَهُ سائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمّى.»

(مستدرك الوسائل، ص 410 ; به نقل از حسين بن سعيد الاهوازى در كتاب المؤمن)

قرآن كريم

1ـ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِياءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ يُطيعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ اُولـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ.»

(توبه ، 71)

روايات

1ـ «اَلْمُؤْمِنُ اَخُ الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَليلُهُ لايَخُونُهُ وَ لايَظْلِمُهُ وَ لايَغُشُّهُ وَ لايَعِدُهُ عِدَةً فَيُخْلِفُهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 228)

[355] ـ «اَلْمُسْلِمُ اَخُ الْمُسْلِمِ هُوَ عَيْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَليلُهُ لايَخُونُهُ وَ لايَخْدَعُهُ وَ لايَظْلِمُهُ وَ لايَكْذِبُهُ وَ لايَغْتابُهُ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 228)

[356] ـ «مَنْ اَصْبَحَ لايَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى: يا لَلْمُسْلِمينَ! فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 520)

[357] ـ «اَلْخَلْقُ عِيالُ اللّهِ فَاَحَبُّ الْخَلْقِ اِلَى اللّهِ مِنْ نَفَعَ عِيالَ اللّهِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 520)

[358] ـ «سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) : مَنْ اَحَبُّ النّاسِ اِلَى اللّهِ؟ قالَ: اَنْفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 520)

[359] ـ «اَلْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيالُ اللّهِ فَاَحَبُّهُمْ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْفَعُهُمْ لِعِيالِهِ.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 521)

[360] ـ «خَيْرُ النّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النّاسُ.» (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 403 ; به نقل از امالى صدوق)

[361] ـ «خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: اَلاْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 403 ; به نقل از تحف العقول)

[362] ـ «اِنَّ اَعْظَمَ النّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللّهِ يَوْمَ الْقِيمَةِ اَمْشاهُمْ فى اَرْضِهِ بِالنَّصيحَةِ لِخَلْقِهِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 526)

[363] ـ «لِيَنْصَحِ الرَّجُلُ مِنْكُمْ اَخاهُ كَنَصيحَتِهِ لِنَفْسِهِ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 526)

[364] ـ «عَلَيْكُمْ بِالنُّصْحِ لِلّهِ فى خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقاهُ بِعَمَل اَفْضَلَ مِنْهُ.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 526)

[365] ـ «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصيحَةُ لَهُ فِى الْمَشْهَدِ وَ الْمَغيبِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 526)

[366] ـ «اَلْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْض.» قالَ الرّاوى قُلْتُ: «وَ كَيْفَ يَكُونُ خِدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْض؟» قالَ(عليه السلام): «يُفيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً.»            (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 411 ; به نقل از كتاب الاخوان صدوق)

[367] ـ «اَلْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ يَقْضى بَعْضُهُمْ حَوائِجَ بَعْض فَبِقَضاءِ بَعْضِهِمْ حَوائِجَ بَعْض يَقْضِى اللّهُ حَوائِجَهُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ.»  (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 406 ; به نقل از امالى شيخ مفيد)

[368] ـ «مَشْىُ الْمُسْلِمِ فى حاجَةِ اَخيهِ الْمُسْلِمِ خَيْرٌ مِنْ سَبْعينَ طَوافاً بِالْبَيْتِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 524)

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 524)

[370] ـ «اِنَّ لِلّهِ عِباداً فِى الاَْرْضِ يَسْعَوْنَ فى حَوائِجِ النّاسِ هُمُ الاْمِنُونَ يَوْمَ الْقِيمَةِ، وَ مَنْ اَدْخَلَ عَلى مُؤْمِن سُرُورًا فَرِحَ اللّهُ قَلْبَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 524)

[371] ـ «قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ : اَلْخَلْقُ عِيالى فَاَحَبُّهُمْ اِلَىَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 524)

[372] ـ «مَنْ سَعى فى حاجَةِ اَخيهِ الْمُسْلِمِ فَاجْتَهَدَ فيها فَاَجْرَى اللّهُ عَلى يَدَيْهِ قَضاها كَتَبَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حِجَّةً وَ عُمْرَةً وَ اعْتِكافَ شَهْرَيْنِ فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ وَ صِيامَهُما وَ اِنِ اجْتَهَدَ وَ لَمْ يَجْرِ اللّهُ قَضاها عَلى يَدَيْهِ كَتَبَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حِجَّةً وَ عُمْرَةً.»       (وسائل الشيعه، ج 2، ص 524)

[373] ـ «مَشْىٌ مَعَ اَخ مُسْلِم فى حاجَة اَحَبُّ اِلَى اللّهِ تَعالى مِنِ اعْتِكافِ شَهْرَيْنِ فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ.»    (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 408)

[374] بايد دانست كه براى وجوب امر به معروف و نهى از منكر، فقهاء شرايطى ذكر فرموده اند كه در كتب فقهيه مشروحاً بيان شده است و مجمل آنها اين كه:

     الف: آمر و ناهى، عالم به معروف و منكر بوده باشند. و در مسائل اختلافى بر شخص واجب نيست ديگرى را بر وفق نظر خودش يا نظر مرجع فتوايى خودش امر و نهى نمايد.

     ب: احتمال اثر در امر و نهى باشد.

     ج: خوف مفسده اى نباشد; مانند خوف ضرر جانى يا عرضى يا مالى قابل اعتنا بر خودش يا ديگرى از خويشان يا ساير مؤمنين. (آرى چنانكه دفاع از اساس و بنيان اسلام يا از مجتمع اسلامى متوقف بر بذل اموال بلكه نفوسى شد; در اين مورد بر مسلمانان لازم است كه به بذل آنها از اسلام و مجتمع آن دفاع كنند).

     د: عاصى، بر ترك واجب يا فعل حرام اصرار و استمرار ورزد.

     و نيز براى امر و نهى و انكار از معصيت، مراتبى است كه مشهور فقهاء فرموده اند رعايت ترتيب بين آن مراتب بايد بشود:

     الف: انكار به قلب كه به غير زبان ودست (مانند گرفتگى در رو و صورتش و يا به ترك مراوده اش) انزجار قلبى خود را از ترك واجب يا فعل حرام اظهار نمايد; به اميد اين كه عاصى از معصيتش باز ايستد.

     ب: انكار به زبان.

     ج: انكار به دست.

     و براى هر يك از اين مراتب سه گانه هم مراتب خفيف تر و شديدتر است، و فرموده اند مادامى كه با مرتبه پايين تر جلوگيرى از معصيت بتوان نمود به مرتبه بالاتر اقدام نشود.

     و بعض بزرگان فرموده اند از برترين و محكم ترين و شريفترين انواع امر به معروف و نهى از منكر براى آمر و ناهى پوشيدن رداء معروف و كندن رداء منكر از خويشتن است تا تنها به همان اعمال و اخلاق حسنه خود در ميان اجتماع، ديگران را نيز از منكرات باز و به معروف وادارد.

     و در حديث از امام صادق(عليه السلام) است: «كُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَالاِْجْتِهادَ وَ الصَّلوةَ وَالْخَيْرَ فَاِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ; با غير زبانتان (يعنى با اعمالتان) دعوت كننده مردم (به نيكيها) باشيد كه از شما پرهيزگارى و كوشش و نماز و نيكى ببينند و همين (اعمال) دعوت كننده آنان (به انجام معروف و ترك منكر) است.» (وسائل الشيعه، ج 1، ص 12)

قرآن كريم

1ـ «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اُولـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»            (آل عمران، 104)

[376] ـ «مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَ اُولـئِكَ مِنَ الصّالِحينَ.»           (آل عمران ، 113 و 114)

[377] ـ «لَوْ لايَنْهاهُمُ الرَّبّانِيُّونَ وَ الاَْحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِْثْمَ وَ اَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ.»

(مائده ، 63)

[378] ـ «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ اِنَّ اللّهَ لَقَوِىٌّ عَزيزٌ * اَلَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الاَْرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّكوةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الاُْمُورِ.»            (حج ، 40 و 41)

روايات

1ـ «وَيْلٌ لِقَوْم لايَدينُونَ اللّهَ بِالاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ.»            (فروع كافى، ص 343)

[380] ـ «بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ يَعيبُونَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ.» (فروع كافى، ص 343)

[381] ـ «اِذا اُمَّتى تَواكَلَتِ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِفَيَأْذَنُوا بِوِقاع مِنَ اللّهِ تَعالى.»

(فروع كافى، ص 344)

[382] ـ «اِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعيفَ الَّذى لازَبْرَ لَهُ وَ قالَ هُوَ الَّذى لايَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ.»

(وسائل الشيعه، ج2، ص 489)

[383] ـ «لايَحِلُّ لِعَيْن مُؤْمِنَة تَرَى اللّهَ يُعْصى فَتَطْرِفَ حَتّى تُغَيِّرَهُ.»      (وسائل الشيعه، ج 2، ص 489)

[384] ـ «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ اَوْ لَيَعُمَّنَكُمْ عَذابُ اللّهِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 491)

[385] ـ «اِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبيلُ الاَْنْبِياءِ وَ مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تُحَلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الاَْرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الاَْعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الاَْمْرُ فَاَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ اَلْفِظُوا بِاَلْسِنَتِكُمْ وَ صُكُّوا بِها جِباهَهُمْ وَ لاتَخافُوا فِى اللّهِ لَوْمَةَ لائِم، فَاِنِ اتَّعَظُوا وَ اِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا فَلا سَبيلَ عَلَيْهِمْ اِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَظْلِمُونَ النّاسَ وَ يَبْغُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ اُولـئِكَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ هُنالِكَ فَجاهِدُوهُمْ بِاَبْدانِكُمْ وَ اَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ غَيْرَ طالِبينَ سُلْطاناً وَ لا باغينَ مالاً وَ لامُريدينَ ظَفَراً حَتّى يَفيئُوا اِلى اَمْرِ اللّهِ وَ يَمْضُوا عَلى طاعَتِهِ.»         (فروع كافى، ص 343)

[386] ـ «لايَزالُ اُمَّتى بِخَيْر ما اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ فَاِذا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ ناصِرٌ فِى الاَْرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ.»

(مستدرك الوسائل، ص 385 ; به نقل از مشكوة الانوار)

[387] ـ «لاتَتْرُكُوا الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلّى عَلَيْكُمْ اَشْرارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ.»  (در وصيت اميرمؤمنان به امام حسن و امام حسين(عليهم السلام))

[388] ـ «جاءَ رَجُلٌ اِلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) فَقالَ: اِنَّ اُمّى لا تَدْفَعُ يَدَ لامِس . فَقالَ: فَاحْبِسْها . قالَ: قَدْ فَعَلْتُ. قالَ: فَامْنَعْ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْها. قالَ: قَدْ فَعَلْتُ. قالَ : قَيِّدْها فَاِنَّكَ لاتَبَرُّها بِشَىْء اَفْضَلَ مِنْ اَنْ تَمْنَعَها مِنْ مَحارِمِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.»      (وسائل الشيعه، ج 3، ص 436)

روايات

1ـ «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يُزَحْزَحَ عَنِ النَّارِ وَ يُدْخَلَ الْجَنَّةَ فَلْيَأْت مَنِيَّتَهُ وَ هُوَ يَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ وَ يُحِبُّ اَنْ يَأْتِىَ اِلَى النّاسِ ما يُحِبُّ اَنْ يُؤْتى اِلَيْهِ.»

(تفسير مجمع البيان در سوره نساء، ذيل آيه نهم)

[390] ـ «فى حُقُوقِ الْمُسْلِمِ عَلى اَخيهِ قالَ(صلى الله عليه وآله وسلم) : «وَ يُحِبُّ لَهُ مِنَ الْخَيْرِ ما يُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَ يَكْرَهُ لَهُ مِنَ الشَّرِّ ما يَكْرَهُ لِنَفْسِهِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 229)

[391] ـ «وَ حَقُّ اَهْلِ مِلَّتِكَ اِضْمارُ السَّلامَةِ وَ الرَّحْمَةِ لَهُمْ (اِلى اَنْ قالَ(عليه السلام)) وَ تُحِبُّ لَهُمْ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهُ لَهُمْ ما تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ.» الخبر.     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 442)

[392] ـ «اَحِبَّ اَخاكَ الْمُسْلِمَ وَ اَحِبَّ لَهُ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَاكْرَهْ لَهُ ما تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ.» الخبر.

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 229)

[393] ـ «اُوصيكَ بِتَقْوَى اللّهِ وَ بِرِّ اَخيكَ الْمُسْلِمِ وَ اَحِبَّ لَهُ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَاكْرَهْ لَهُ ما تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ.» الخبر.            (وسائل الشيعه، ج 2)

قرآن كريم

1ـ «وَ اَطيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ.»

(انفال ، 46)

[395] ـ «فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ.»           (بقره ، 194)

[396] ـ «وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لاتَعْتَدُوا اِنَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْمُعْتَدينَ.»     (بقره ، 190)

[397] ـ «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لاتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْء فى سَبيلِ اللّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَ اَنْتُمْ لاتُظْلَمُونَ.»

(انفال ، 60)

[398] ـ «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلـِهِ صَفًّا كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ.»   (صف ، 4)

روايات

1ـ «اَلْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ تَتَكافى دِمائُهُمْ وَ هُمْ يَدٌ عَلى مَنْ سِواهُمْ.» (وافى، جزء نهم، ص 18)

[400] ـ «فَالْجُنُودُ بِاِذْنِ اللّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلاةِ وَ عِزُّالدّينِ وَ سُبُلُ الاَْمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ اِلاّ بِهِمْ.»            (نهج البلاغه)

[401] ـ «اِنَّ اللّهَ لَيَمْقُتُ الْعَبْدَ يُدْخَلُ عَلَيْهِ فى بَيْتِهِ فَلا يُقاتِلُ.»          (وسائل الشيعه، ج 2، ص 433)

قرآن كريم

1ـ «يا اَيُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَر وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيكُمْ اِنَّ اللّهَ عَليمٌ خَبير.»    (حجرات ، 13)

[403] ـ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِكُمْ اَوِالْوالِدَيْنِ وَ الاَْقْرَبينَ اِنْ يَكُنْ غَنِيّاً اَوْ فَقيراً فَاللّهُ اَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً.»           (نساء ، 135)

[404] ـ «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لايَعْلَمُونَ؟ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اُولُوا الاَْلْبابِ.»        (زمر ، 9)

[405] ـ «اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقًا لايَسْتَوُونَ.»        (سجده ، 18)

روايات

1ـ «اِنَّ اللّهَ قَدْ اَذْهَبَ بِالاِْسْلامِ نِخْوَةَ الْجاهِلِيَّةِ وَ تَفاخُرَها بِآبائِها اَلا اِنَّ النّاسَ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُراب وَ اَكْرَمُهُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيهُمْ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 477)

[407] ـ «لَمَّا كانَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ قامَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) فِى النّاسِ خَطيباً فَحَمِدَاللّهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ ثُمَّ قالَ: «اَيُّهَا النّاسُ لِيُبْلِغِ الشّاهِدُ الْغائِبَ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى قَدْ اَذْهَبَ عَنْكُمْ نِخْوَةَ الْجاهِلِيَّةِ وَ التَّفاخَرَ بِآبائِها وَ عَشائِرِها اَيُّهَا النّاسُ اِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ طين اَلا وَ اِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَاللّهِ وَ اَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ اَتْقيكُمْ وَ اَطْوَعُكُمْ لَهُ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 340 ; به نقل از حسين بن سعيد الاهوازى در كتاب الزهد)

[408] ـ «اِنَّ النّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ اِلى يَوْمِنا هذا مِثْلُ اَسْنانِ الْمِشْطِ لافَضْلَ لِلْعَرَبِىِّ عَلَى الْعَجَمِىِّ وَ لا لِلاَْحْمَرِ عَلَى الاَْسْوَدِ اِلاّ بِالتَّقْوى.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 340 ; به نقل از اختصاص شيخ مفيد)

قرآن كريم

1ـ «لَيْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَالْمَلــئِكَةِ وَالْكِتابِ وَالنَّبِيّينَ وَ ءاتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السّائِلينَ وَ فِى الرِّقابِ وَ اَقامَ الصَّلوةَ وَ آتَى الزَّكوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرينَ فِى الْبَأْسـاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ اُولـئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ اُولـئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.»

(بقره ، 177)

[410] نقل شده است كه پس از تغيير قبله به سوى كعبه، يهود و نصارى مى گفتند: نيكويى روآوردن به سوى قبله ماست; نصارى به سمت مشرق و يهود به سمت مغرب، مردم را دعوت به قبله خود مى نمودند; پس اين آيه نازل شد: لَيْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ ... الآية.

[411] ـ «اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.»          (بقره ، 274)

     در كتاب كافى و تفسير عياشى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه در تفسير اين آيه فرموده اند: «انّها لَيْسَتْ مِنَ الزّكوةِ (يعنى منظور از انفاق در اين آيه، زكات واجب نيست بلكه منظور انفاقات مستحب است.)»

[412] ـ «ذلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ * اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * وَالَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * اُولـئِكَ عَلى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُولـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»            (بقره ، 2 و 3 و 4 و 5)

[413] ـ «وَاعْبُدُواللّهَ وَ لاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً وَ بِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِى الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ اِنَّ اللّهَ لايُحِّبُ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورًا * اَلَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتيهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذابًا مُهينًا.» (نساء ، 36 و 37)

[414] ـ «وَ سارِعُوا اِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ * اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ فِى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.»

(آل عمران ، 133 و 134)

[415] ـ «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّة اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فى كُلِّ سُنْبُلَة مِأَةُ حَبَّة وَاللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَليمٌ * اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللّهِ ثُمَّ لايُتْبِعُونَ ما اَنْفَقُوا مَنّاً وَ لا اَذًى لَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَة يَتْبَعُها أَذًى وَاللّهُ غَنِىٌّ حَليمٌ.»           (بقره ، 261 و 262 و 263)

[416] ـ «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ ايمانًا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * اَلَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * اُولـئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ.»     (انفال ، 2 و 3 و 4)

[417] ـ «اِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ * لِيُوَفِّيَهُمْ اُجُورَهُمْ وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ.»     (فاطر، 29 و 30)

[418] ـ «اِنَّ الْمُتَّقينَ فى جَنّات وَ عُيُون * آخِذينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ اِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنينَ * كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وَ بِالاَْسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ * وَ فى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ.»          (ذاريات ، 15 تا 19)

[419] ـ «كُلُّ نِفْس بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ * اِلاّ اَصْحابَ الْيَمينِ * فى جَنّات يَتَسائَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمينَ * ما سَلَكَكُمْ فى سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلّينَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ * وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ * وَ كُنّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدّينِ * حَتّى اَتينَا الْيَقينَ.»  (مدثر ، 38 تا 47)

[420] ـ «فَاَمَّا الاِْنْسـانُ اِذا مَا ابْتَليهُ رَبُّهُ فَاَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبّى اَكْرَمَنِ * وَ اَمّا اِذا مَا ابْتَليهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبّى اَهانَنِ * كَلاّ بَلْ لاتُكْرِمُونَ الْيَتيمَ * وَ لاتَحاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ * وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ اَكْلاً لَمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا * كَلاّ اِذا دُكَّتِ الاَْرْضُ دَكًّا دَكًّا * وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا * وَجىءَ يَوْمَئِذ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذ يَتَذَكَّرُ الاِْنْسانُ وَ اَنّى لَهُ الذِّكْرى * يَقُولُ يالَيْتَنى قَدَّمْتُ لِحَيوتى.»      (فجر ، 15 تا 24)

[421] ـ «اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ * وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ * فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما اَدْريكَ مَا الْعَقَبَةُ؟ * فَكُّ رَقَبَة * اَوْ اِطْعامٌ فى يَوْم ذى مَسْغَبَة * يَتيماً ذامَقْرَبَة * اَوْ مِسْكينًا ذامَتْرَبَة * ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ * اُولـئِكَ اَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ.»           (بلد ، 8 تا 18)

[422] ـ «اَرَأَيْتَ الَّذى يُكَذِّبُ بِالدّينِ * فَذلِكَ الَّذى يَدُعُّ الْيَتيمَ * وَ لايَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ.»

(ماعون ، 1 و 2 و 3)

روايات

1ـ «ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ، وَ ما مِنْ اَهْلِ قَرْيَة يَبيتُ فيهِمْ جائِعٌ يَنْظُرُ اللّهُ اِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 218)

[424] ـ «مِنْ اَحَبِّ الاَْعْمالِ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اِدْخالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ اِشْباعُ جَوْعَتِهِ وَ تَنْفيسُ كُرْبَتِهِ اَوْ قَضاءُ دَيْنِهِ.»           (وسائل الشيعه، ج 2، ص 522)

[425] ـ «مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلى اَخيهِ الْمُؤْمِنِ اَنْ يُشْبِعَ جَوْعَتَهُ وَ يُوارِىَ عَوْرَتَهُ وَ يُفَرِّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ وَ يَقْضِىَ دَيْنَهُ فَاِذا ماتَ خَلَفَهُ فى اَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 228)

[426] ـ «مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ الْمَوَدَّةُ لَهُ فى صَدْرِهِ وَ الْمُواساةُ لَهُ فى مالِهِ وَ الْخَلَفُ لَهُ فى اَهْلِهِ وَالنُّصْرَةُ لَهُ عَلى مَنْ ظَلَمَهُ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 288)

[427] ـ «ما مَحَقَ الاِْسْلامَ مَحْقَ الشُّحِّ شَيْئٌى»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 5)

[428] ـ «اَيُّما مُؤْمِنٌ حَبَسَ مُؤْمِنًا عَنْ مالِهِ وَ هُوَ مُحْتاجٌ اِلَيْهِ لَمْ يُذِقْهُ اللّهُ مِنْ طَعامِ الْجَنَّةِ وَ لايَشْرِبُ مِنَ الرَّحيقِ الْمَخْتُومِ.»    (وسائل الشيعه، ج 2، ص 521)

[429] ـ «مَنْ كانَتْ لَهُ دارٌ فَاحْتاجَ مُؤْمِنٌ اِلى سُكْناها فَمَنَعَهُ اِيّاها، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ : مَلائِكَتى اَبْخَلَ عَبْدى عَلى عَبْدى بِسُكْنَى الدُّنْيا، وَ عِزَّتى وَ لايَسْكُنُ جَنانى اَبَدًا.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 527)

[430] ـ «اِنَّما اَعْطاكُمُ اللّهُ هذِهِ الْفُضُولَ مِنَ الاَْمْوالِ لِتُوَجِّهُوها حَيْثُ وَجَّهَهَا اللّهُ وَ لَمْ يُعْطِكُمُوها لِتَكْنِزُوها.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 515)

[431] ـ «اِنَّ مِنْ بَقاءِ الْمُسْلِمينَ وَ بَقاءِ الاِْسْلامِ اَنْ تَصيرَ الاَْمْوالُ عِنْدَ مَنْ يَعْرِفُ فيهَا الْحَقَّ وَ يَصْنَعُ الْمَعْرُوفَ، وَ اِنَّ مِنْ فَناءِ الاِْسْلامِ وَ فَناءِ الْمُسْلِمينَ اَنْ تَصيرَ الاَْمْوالُ فى اَيْدى مَنْ لايَعْرِفُ فيهَا الْحَقَّ وَ لايَصْنَعُ فيهَا الْمَعْرُوفَ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 513)

[432] ـ «اَلْمَعْرُوفُ شَىْءٌ سِوَى الزَّكوةِ فَتَقَرَّبُوا اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِرِّ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 513)

[433] ـ «مَنْ اَرادَ اَنْ يُدْخِلَهُ اللّهُ فى رَحْمَتِهِ وَ يُسْكِنَهُ جَنَّتَهُ فَلْيُحَسِّنْ خُلْقَهُ وَلْيُعْطِ النَّصْفَ مِنْ نَفْسِهِ وَلْيَرْحَمِ الْيَتيمَ وَلْيُعِنِ الضَّعيفَ وَلْيَتَواضَعْ لِلّهِ الَّذى خَلَقَهُ.»       (وسائل الشيعه، ج 2، ص 221)

[434] ـ «مَنْ واسَى الْفَقيرَ مِنْ مالِهِ وَ اَنْصَفَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذلِكَ الْمُؤْمِنُ حَقًّا.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 458)

قرآن كريم

1ـ «وَاعْبُدُوا اللّهَ وَ لاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسانًا وَ بِذِى الْقُرْبى... الآية.»     (نساء ، 36)

[436] ـ «وَ قَضى رَبُّكَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِيّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْسانًا اِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ اَحَدُهُما اَوْ كِلا هُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لاتَنْهَرْ هُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً * وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً.» (بنى اسرائيل ، 23 و 24)

[437] ـ در توصيف و مدح يحيى(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ كانَ تَقِيًّا * وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبّارًا عَصِيًّا.»        (مريم، 13 و 14)

[438] ـ «اِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ وَ ايتاءِ ذِى الْقُرْبى.» (نحل ، 90)

[439] ـ «وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاَْرْحامَ اِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيبًا.»       (نساء ، 1)

روايات

1ـ «ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ فيهِنَّ رُخْصَةً: اَداءُ الاَْمانَةِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْ فاجِرَيْنِ.»            (وسائل الشيعه، ج 3، ص 135)

[441] ـ «اَكْبَرُ الْكَبائِرِ سَبْعٌ، اَلشِّرْكُ بِاللّهِ الْعَظيمِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالْحَقِّ وَ اَكْلُ اَمْوالِ الْيَتامى وَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَناتِ وَ الْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ اِنْكارُ ما اَنْزَلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ (الحديث).»            (وسائل الشيعه، ج 3، ص 464)

[442] ـ «ثَلثَةٌ لابُدَّ مِنْ اَدائِهِنَّ عَلى كُلِّ حال: اَلاَْمانَةُ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْ فاجِرَيْنِ.»  (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 628 ; به نقل از مشكوة الانوار)

[443] ـ عَنْ جَميل عَنِ الصَّادِقِ(عليه السلام) قالَ: سَئَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاَْرْحامَ، (الآية)» قالَ (عليه السلام): «هِىَ اَرْحامُ النّاسِ اِنَّ اللّهَ تَعالى اَمَرَ بِصِلَتِها وَ عِظَمِها، اَلا تَرى اَنَّهُ جَعَلَها مَعَهُ (مِنْهُ ـ نسخه).»        (وسائل الشيعه، ج 3، ص 141)

[444] ـ «اَمَرَ (اللّهُ) بِاتِّقاءِ اللّهِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللّهَ.»

(تفسير صافى در سوره نساء)

[445] ـ «لاتَقْطَعْ رَحِمَكَ وَ اِنْ قَطَعَتْكَ.»      (وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[446] ـ «اِذا قَطَعُوا (يَعْنى اُمَّتى) اَرْحامَهُمْ جُعِلَتِ الاَْمْوالُ فى اَيْدِى الاَْراذِلِ مِنْهُمْ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 104)

[447] ـ «اِذا قَطَعُوا الاَْرْحامَ جُعِلَتِ الاَْمْوالُ فى اَيْدِى الاَْشْرارِ.» (وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[448] ـ فى حَديث عُدَّ فيهِ الْمَعاصِى الْكَبيرَةُ فَقالَ (عليه السلام): «وَ نَقْضُ الْعَهْدِ وَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ اِنَّ اللّهَ يَقُولُ: «لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ».»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 463)

[449] ـ «اِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ قَطيعةُ الرَّحِمِ.»     (وسائل الشيعه، ج 2، ص 237)

[450] ـ «اِيّاكُمْ وَ عُقُوقَ الْوالِدَيْنِ فَاِنَّ ريحَ الْجَنَّةِ يُوجَدُ مِنْ مَسيرَةِ اَلْفِ عام وَ لايَجِدُها عاقٌّ وَ لاقاطِعُ رَحِم وَ لاشَيْخٌ زان وَ لاجارٌّ اِزارَهُ خُيَلاءَ اِنَّمَا الْكِبْرِياءُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.»

(وسائل الشيعه، ج 3، ص 137)

[451] ـ «اِنَّ الْمَرْءَ لَيَصِلُ رَحِمَهُ وَ ما بَقِىَ مِنْ عُمْرِهِ اِلاّ ثَلاثُ سِنينَ فَيَمُدُّهَا اللّهُ اِلى ثَلاث وَ ثَلاثينَ سَنَةً، وَ اِنَّ الْمَرْءَ لَيَقْطَعُ رَحِمَهُ وَ قَدْ بَقِىَ مِنْ عُمْرِهِ ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ سَنَةً فَصَيَّرَهَا اللّهُ اِلى ثَلـثِ سِنينَ اَوْ اَدْنى.»            (وسائل الشيعه، ج 3، ص 141)

[452] اين بحثِ محبّت دنيا با بحث اصلاح نيّت كه در ابتداى كتاب بيان كرديم، مرتبط است.

قرآن كريم

1ـ «اَرَضيتُمْ بِالْحَيوةِ الدُّنْيا مِنَ الاْخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَيوةِ الدُّنْيا فِى الاْخِرَةِ اِلاّ قَليلٌ.»

(توبه ، 38)

[454] ـ «يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ وَعَدَاللّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيوةُ الدُّنْيا.»       (فاطر ، 5)

[455] ـ «اِعْلَمُوا اَنَّمَا الْحَيوةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِى الاَْمْوالِ وَ الاَْوْلادِ كَمَثَلِ غَيْث اَعْجَبَ الْكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطامًا وَ فِى الاْخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَيوةُ الدُّنْيا اِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ.»            (حديد، 20)

[456] ـ «بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ * وَ تَذَرُونَ الاْخِرَةَ.»      (قيامة ، 20 و 21)

[457] ـ «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَة لُمَزَة * اَلَّذى جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ * يَحْسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخْلَدَهُ * كَلاّ لَيُنْبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ.»      (همزه ، 1 و 2 و 3 و 4)

[458] ـ «فَاَمّا مَنْ طَغى * وَ آثَرَ الْحَيوةَ الدُّنْيا * فَاِنَّ الْجَحيمَ هِىَ الْمَأْوى.»

(نازعات ، 37 و 38 و 39)

روايات

1ـ «يَابْنَ مَسْعُود قَوْلُ اللّهِ تَعالى: «لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» يَعْنى اَيُّكُمْ اَزْهَدُ فِى الدُّنْيا، اِنَّها دارُ الْغُرُورِ وَ دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ وَ لَها يَجْمَعُ مَنْ لا عَقْلَ لَهُ اِنَّ اَحْمَقَ النّاسِ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا، قالَ اللّهُ تَعالى: اِعْلَمُوا اَنَّمَا الْحَيوةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِى الاَْمْوالِ وَ الاَْوْلادِ كَمَثَلِ غَيْث اَعْجَبَ الْكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطامًا وَ فِى الاْخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ.»

(اواخر كتاب مكارم الاخلاق; در وصيتهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به ابن مسعود)

[460] ـ فى تَفْسيرِ آيَةِ: «وَ لا تُخْزِنى يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللّهَ بِقَلْب سَليم.» (هُوَ مِنْ كَلامِ اِبْراهيمَ(عليه السلام)) عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام)قالَ: «هُوَ الْقَلْبُ الَّذى سَلِمَ مِنْ حُبِّ الدُّنْيا.»

(تفسير مجمع البيان)

[461] ـ عَنِ الْكافى عَنِ الصّادِقِ(عليه السلام) قالَ: «اَلْقَلْبُ السَّليمُ، اَلَّذى يَلْقى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فيهِ اَحَدٌ سِواهُ.»

(تفسير صافى در سوره شعراء)

[462] ـ «رَأْسُ كُلِّ خَطيئَة حُبُّ الدُّنْيا. (وَ فى رِوايَة اُخْرى) حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئَة.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 473)

[463] ـ «ما مِنْ عَمَل بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللّهِ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِ اللّهِ اَفْضَلُ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيا.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 473)

[464] ـ «مَنْ اَحَبَّ دُنْياهُ اَضَرَّ بِآخِرَتِهِ.»       (وسائل الشيعه، ج 2، ص 473)

[465] ـ «اِنَّما مَثَلُ الدُّنْيا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ ما اَلْيَنَ مَسَّها وَ فى جَوْفِهَا السَّمُّ النّاقِعُ يَحْذَرُهَا الرَّجُلُ الْعاقِلُ وَ يَهْوى اِلَيْهَا الصَّبِىُّ الْجاهِلُ.»            (وسائل الشيعه، ج 2، ص 474)

[466] ـ «وَاللّهِ ما اَحَبَّ اللّهَ مَنْ اَحَبَّ الدُّنْيا.»         (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 331)

[467] ـ «اَعْظَمُ الْخَطايا حُبُّ الدُّنْيا * اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاَخْرِجُوا مِنْ قُلُوبِكُمْ حُبُّ الدُّنْيا * اِنَّكَ لَنْ تَلْقِىَ اللّهَ سُبْحانَهُ بِعَمَل اَضَرَّ عَلَيْكَ مِنْ حُبِّ الدُّنْيا * حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ اَصْلُ الْمِحَنِ * حُبُّ الدُّنْيا يُفْسِدُ الْعَقْلَ وَ يُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سِماعِ الْحِكْمَةِ وَ يُوجِبُ اَليمَ الْعِقابِ * كَما اَنَّ الشَّمْسَ وَالْلَّيْلَ لايَجْتَمِعانِ كَذلِكَ حُبُّ اللّهِ وَ حُبُّ الدُّنْيا لايَجْتَمِعانِ.»

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 331 ; به نقل از غرر آمدى)

[468] ـ «اِنَّ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَقابِلانِ وَ سَبيلانِ مُخْتَلِفانِ فَمَنْ اَحَبَّ الدُّنْيا وَ تَوَلاّها اَبْغَضَ الاْخِرَةَ وَ عاداها وَ هُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ ماش بَيْنَهُما كُلَّما قَرُبَ مِنْ واحِد بَعُدَ مِنَ الاْخَرِ وَ هُما ضَرَّتانِ.»     (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 330 ; به نقل از نهج البلاغه)

[469] ـ «مَنْ اَحَبَّ الدُّنْيا ذَهَبَ خَوْفُ الاْخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ وَ ما اُوتِىَ عَبْدٌ عِلْماً فَازْدادَ لِلدُّنْيا حُبّاً اِلاّ ازْدادَ مِنَ اللّهِ بُعْداً وَ ازْدادَ اللّهُ عَلَيْهِ غَضَباً.»

[470] ـ «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى تَقْوَى اللّهِ الْغِنى.»        (وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[471] ـ «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى الاْخِرَةِ الدُّنْيا (اَوْ) نِعْمَ الْعَوْنُ، اَلدُّنْيا عَلَى الاْخِرَةِ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[472] ـ «نِعْمَ الْعَوْنُ، اَلدُّنْيا عَلى طَلَبِ الاْخِرَةِ.»

[473] ـ «لا خَيْرَ فى مَنْ لايُحِبُّ جَمْعَ الْمالِ مِنْ حَلال يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَقْضى بِهِ دَيْنَهُ وَ يَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ.»

(وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[474] ـ قالَ رَجُلٌ لاَِبيعَبْدِاللّهِ(عليه السلام): «وَاللّهِ اِنّا لَنَطْلُبُ الدُّنْيا وَ نُحِبُّ اَنْ نُؤْتاها.» فَقَالَ (عليه السلام): «تُحِبُّ اَنْ تَصْنَعَ بِها ماذا؟» قالَ: «اَعُودُبِها عَلى نَفْسى وَ عِيالى وَ اَصِلُ بِها وَ اَتَصَدَّقُ بِها وَ اَحِجُّ وَ اَعْتَمِرُ.» فَقالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ(عليه السلام): «لَيْسَ هذا طَلَبُ الدُّنْيا هذا طَلَبُ الاْخِرَةِ.»  (وسائل الشيعه، ج 2، ص 530)

[475] ـ «يا اَباذَرٍّ اَلدُّنْيا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ ما فيها اِلاّ مَنِ ابْتَغى بِهِ وَجْهَ اللّهِ وَ ما مِنْ شَىْء اَبْغَضُ اِلَى اللّهِ تَعالى مِنَ الدُّنْيا (اِلى اَنْ قالَ(صلى الله عليه وآله وسلم) :) وَ ما مِنْ شَىْء اَحَبُّ اِلَى اللّهِ تَعالى مِنَ الاْيمَانِ بِهِ وَ تَرْكِ ما اَمَرَ بِتَرْكِهِ. يا اَباذَرٍّ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى اَوْحى اِلى اَخى عيسى(عليه السلام) : يا عيسى لاتُحِبَّ الدُّنْيا فَاِنّى لَستُ اُحِبُّهـا، وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ فَاِنَّما هِىَ دارُ الْمَعادِ.»        (اواخر كتاب مكارم الاخلاق)

[476] ـ «لاتُؤْثِرَنَّ الدُّنْيا عَلَى الاْخِرَةِ بِاللَّذّاتِ وَ الشَّهَواتِ فَاِنَّ اللّهَ تَعالى يَقُولُ فى كِتابِهِ: «فَاَمّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَيوةَ الدُّنْيا فَاِنَّ الْجَحيمَ هِىَ الْمَأْوى» يَعْنِى الدُّنْيَا الْمَلْعُونَةَ وَ الْمَلْعُونُ ما فيها اِلاّ ماكانَ لِلّهِ.»  (اواخر كتاب مكارم الاخلاق)

[477] ـ «(اِنَّ الدُّنْيا) دارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها وَ دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها، مَسْجِدُ اَحِبّاءِاللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِكَةِ اللّهِ، وَ مَهْبِطُ وَحْىِ اللّهِ، وَ مَتْجَرُ اَوْلِياءِ اللّهِ اِكْتَسَبُوا فيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فيهَا الْجَنَّةَ.»            (نهج البلاغه)

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی