رحلت شهادت گونه ام المصائب حضرت زینب کبری بر عاشقان حسینی تسلیت باد

 


امام زمان (عج الله) در زیارت ناحیه مقدسه فرمودند: فلأ ندبنک صباحاً و مساءً و لأ بکین علیک بدل الدموع دماً

أم المصائب!
اين چنين زندگى زينب كبری(س) در كوفه ادامه داشت تا آنكه شمشير زهرآلود ابن‏ ملجم فرق مولاى متقيان على بن‏ ابى‏ طالب(ع) را شكافت. شهادت پدر و جدايى از او براى دخترش بسيار سخت و گران بود، چرا كه پس از وفات جدش و شهادت مادرش، دل به پدر بسته بود و سايه مهر پدر آرامش‏ بخش روح و جان داغدار او بود اما حال بايد داغ دورى از پدر را بر ديگر دردهاى خود بيفزايد و شاهد بى‏ وفايى‏ هاى مردم و توطئه‏ هاى حساب شده دشمنانى چون معاويه عليه برادرش حسن بن‏ على(ع) باشد. پس از آنكه شاهد قرارداد مظلومانه صلح امام حسن مجتبى(ع) با معاويه شد، به همراه برادران و خانواده ‏اش به مدينه بازگشت. بانوى خردمند بنى‏ هاشم به خوبى آگاه بود مردم چگونه امام معصومى چون امام مجتبى(ع) را فداى آمال و آرزوهاى شيطانى خود كردند. او در رنج‏هاى برادر سهيم بود و شاهد خون جگر خوردن برادر و شهادت مظلومانه او، حتى اهانت به جنازه آن عزيز و از اين همه درد چه داغ عظيمى بر سينه سوخته‏اش نهاده شد.

پيام‏ رسان كربلا
روشن‏ترين و باشكوه‏ترين دوران زندگانى حضرت زينب(س) را مى‏ توان دورانى دانست كه در كنار سرور شهيدان، عشق و شهادت را همراهى مى‏كرد. اگر چه تاريخ زندگى ايشان را از تولد تا آغاز حركت امام حسين(ع) به سوى كربلا مى‏ توان به صورت پراكنده در تاريخ يافت، اما نقاط مبهم و ناگفته‏ اى باقى است، گرچه سال‏هاى آخر زندگى آن بزرگ‏ بانو، يعنى از زمانى كه حركت خود را با امام حسين(ع) آغاز كرد، روشن و با عظمت در تاريخ ماندگار شده است. گويى مانايى نام حضرت زينب(س) در تاريخ، به قيام امام حسين(ع) و ناميرايى قيام امام به پيام حضرت زينب است، زيرا يكى از روشن‏ ترين ابعاد و زواياى قابل تحليل و بررسى قيام حسينى را مى‏ توان از پيام زينبى برگرفت. حضرت زينب(س) تاريخ گوى نهضت سيدالشهدا است.
عقيله بنى‏ هاشم با تاريخ كربلا در حركت است و تمام حوادث و رخدادها با زينب كبری ارتباط دارد. بر اين اساس مى‏ توان گفت تاريخ كربلا همان گونه كه بخش عظيمى از تاريخ زندگى امام حسين(ع) را در بر دارد، بخش باشكوهى از تاريخ زندگانى اين اسوه صبر را نيز تشكيل مى‏دهد. از اين‏رو نمى‏ توان زندگى حضرت زينب(س) را بدون واقعه سترگ كربلا و جداى از آن بررسى كرد؛ گرچه فقط به گوشه‏ هايى از واقعه سال 61ه.ق كه در ارتباط با فعاليت‏هاى سياسى و اجتماعى حضرت زينب است اشاره مى‏ شود.

الگوى شكيبايى
تاريخ، زنى صبورتر از حضرت زينب نديده است. در واقعه كربلا پسرانش در برابر ديدگان او سر بريده شدند اما شيون نكرد. پس از آن ناظر بود در چند ساعت پيشوايش امام حسين(ع) و برادران و پسران برادرانش به شهادت رسيدند و باز بردبارى پيشه كرد. زينب(س) سمبل زنى شجاع، مدبر و لايق رهبرى گروهى مصيبت‏ زده در اوضاع و شرايطى بسيار سخت و بحرانى بود. مديريت بحران را بايد در رفتار او بجوييم. گرچه او نيز به ظاهر اسير و بسته به زنجير بود و مصيبت‏ها و ناملايمات، بدن او را فرسوده كرده بود اما در همان حالت چنان اسرا را رهبرى مى‏كرد و چنان صبرى سترگ و عظيم داشت كه براى هيچ كدام از افراد بشر رسيدن به اين حد صبر ممكن نيست مگر به فضل خداوند بلندمرتبه.
وقتى بانگ رحيل و كوچ در يازدهم محرم سال 61 از وادى كربلا سر داده شد و براى آزردن دل اسرا آنان را بر اجساد كسان‏شان گذر دادند، امام زين‏ العابدين(ع) نگاهى حزين بر پيكر قطعه قطعه پدر بزرگوارشان انداخت. اين نگاه از ديد ريزبين حضرت زينب پنهان نماند و خطاب به امام زمان خود فرمود:(آنچه مى‏بينى تو را غمين نكند. به خدا سوگند كه اين حادثه از زمان رسول خدا تا جد و پدر و عمويت نيز اتفاق افتاده بود. حال آنكه خداوند عهدى از گروهى از امت ستانده كه فراعنه خاك آنها را نمى‏ شناسند، ولى نزد اهل آسمان آشنايند؛ كه اين اعضاى پاره پاره و تكه تكه و اين اجساد به خون تپيده را جمع و دفن كنند. در اين بيابان پرچمى براى مزار پدرت (سرور شهيدان) نصب مى‏ كنند كه هيچ گاه نشان قبرش ناپديد نشده و در اثر گذشت زمان مَنِش او گم نشود. سران كفر و گمراهان بر نابودى مزار او بكوشند اما هيچ اثر نكند جز اينكه اثر او ظاهرتر و كار او نمايان‏تر شود.) (1)

خطبه توفنده‏
كاروان اسراى اهل بيت پس از تحمل رنج‏هاى بسيار در حالى وارد كوفه شدند كه شهر براى پيروزى يزيد آذين بسته شده بود. كاروانيان و به ويژه حضرت زينب وقتى كوفه را با آن منظره ديدند، دردشان افزون شد، چرا كه كوفه شهرى آشنا نزد آنان بود. روزگارى سفير كربلا به عنوان بانوى مجلله به همراه پدر و خانواده خود در كمال عزت وارد آن شهر شده بود و زنان كوفه ريزه‏ خوار سفره علم و معرفت او بودند. با وجود كوهى از غم، حضرت زينب پرده سكوت و اشك را در هم ندريد زيرا سياستمدارى با درايت بود و اوضاع را تحت نظر داشت و مى‏ خواست با همه ناراحتى و دشوارى اوضاع، اداى رسالت كند و پيام خون شهيدان را به گوش مردم برساند، و ماهيت رژيم خيانتكار يزيد را آشكار سازد.علاوه بر آن با بيان فجايع دل خراشى كه كارگزاران يزيد بر خاندان نبى اكرم(ص) روا داشتند، مردم را به شورش و قيام عليه آنان فرا خواند.
حضرت زينب به مردم اشاره كرد ساكت باشند. نفس‏ها در سينه حبس شد و زنگ‏ها از صدا افتاد. سپس زينب(س) به نيكويى به حمد و ثناى پروردگار پرداخت. چون به نام مبارك پيامبر اكرم(ص) رسيد، بر او به نيكويى درود فرستاد و اين شروع شكوهمند خطبه ايشان بود كه با صداى گيرا و سخن راستين خود توجه همگان را به خويش جلب كرد، سپس با شجاعت و شهامت تازيانه شماتت و ملامت را به دست گرفت و به ياد مردم كوفه آورد كه عهد خود را شكستند چرا كه آنان مردمانى با صفات زشتِ خدعه و تزوير، بى‏ ايمانى و چاپلوسى هستند.
حضرت در ادامه پس از رسوا كردن كوفيان اشاره به زيان‏هايى كردند كه آنها از كشتن سبط پيامبر(ص) نصيب‏شان شده است و آنان را از عذاب خدا بيم دادند و فرمودند:
«آوخ! كه بد توشه‏اى براى خويش گرد آورديد و چه بد بارى را براى روز رستاخيزتان بر دوش خويش نهاديد. حسرت و سرنگونى بر شما باد! تلاش‏تان به نوميدى گراييد و دست‏هاتان بريده شد. سوداگریتان به زيان انجاميد و به خشم خدا گرفتار آمديد و مُهر خوارى و بيچارگى بر پيشانیتان زده شد.»(2)
در ادامه سفير كربلا تمام مسئوليت حوادثى را كه رخ داده بود، بر دوش آنها افكند تا بر گردن سران و فرماندهان و امثال آنان نيفكنند و از سهل‏انگاری شان در دنيا و آخرت ترساندشان؛ زيرا در دنيا ننگى بود كه هيچ گاه از دامان‏شان زدوده نمی شد و در آخرت، غضب الهى بود.
حضرت زينب(س) چنين صريح با مردم كوفه در بازار سخن گفتند كه اشك از ديدگان آنان جارى شد چرا كه بانوى فرزانه بنى‏ هاشم سخنى جز حق نگفتند، كوفيان با حق ناآشنا نبودند، ولى از يارى كردنش دست باز داشته بودند، همانند انصار و مهاجرانى كه فاطمه صديقه(س) با صداى پرطنين و صاعقه‏ وار خويش خطاب‏شان كرد؛ همين گونه بود آهنگ صداى امام على بن‏ ابى‏ طالب(ع) در آخرين سخنرانى‏ هايش براى مردم كوفه.
اين يكى از مهم‏ترين درس‏هايى است كه مبلّغان قيام حسينى بايد از حضرت زينب(س) بياموزند كه به طمع دنيا يا ترس از حاكمان، با باطل سازش نكنند. خطابه ايشان در بر دارنده عوامل روانى و برخوردار از عاطفه‏ اى جوشنده و توفنده بود تا آگاهى‏ بخشى معنوى و ابراز دوستى صادقانه با رهبران راستين و دعوت صريح آنها و دادن مسئوليت مستقيم به شنونده و مخاطب باشند.
زن امروز بايد به پيروى از سفير كربلا آنگاه كه مى‏ خواهد مقاصد سياسى اجتماعى خود را ميان گروهها و احزاب مختلف مطرح سازد، صداقت را پيشه خود سازد و چون زينب كبری شجاعانه به همه جنبه‏ هاى مختلف مقاصد خود بپردازد و تنها به يك يا چند جنبه از خط مشى خود بسنده نكند و از ساير جنبه‏ ها غافل نشود. در تمام اين خطبه غرّا روى سخن آن بزرگ‏ بانو با مردم است و خود را مستقيم با ابن‏ زياد و يزيد طاغى روبرو نساخت. تمام گفتار آن حضرت پيرامون مسئوليت مردم در برابر اعمال‏شان است. اين گونه سخن گفتن، بيانگر جامعه‏ شناسى و مردم‏ شناسى بزرگ‏ بانوى كربلاست. زن امروز بايد جامعه‏ شناسى را از بانوى سياستمدار صحراى كربلا بياموزد و بداند چگونه با هر گروه و حزبى سخن بگويد و آنها را مخاطب قرار دهد.

1. (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، چاپ دوم، ص‏179 و 180 (به نقل از سيدمحمدتقى مدرسى، حضرت زينب، مترجم محمدصادق شريعت، انتشارات محبان الحسين، چاپ دوم، ص‏32)
2. همان، ص‏48.

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی